خبرگزاری کار ایران

روایت خانواده‌های جانباختگان متروپل از روز حادثه؛

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من
کد خبر : ۱۲۳۶۵۷۱

اتفاقی که در آبادان افتاد تنها یک حادثه نبود، فاجعه بود. فاجعه‌ای که بخاطر آن ده‌ها نفر کارگر و نان‌آور خانواده به دلیل بی‌تدبیری سازندگان و مسئولان مربوط آن کشته شدند.ساختمانی که براساس برخی شواهد، پایه‌های آن بر پایه رانت ساخته و سر آخر هم بر سر عده‌ای بی‌گناه آوار شد. بلای خانمانسوزی که در یک لحظه جان 37 نفر را گرفت بیش از 30 مصدوم وقطع عضو برجا گذاشت و مال بسیاری مردم را به یغما برد...

به گزارش خبرنگار ایلنا،  متروپل آبادان در مرکز شهر و در بافت قدیمی قرار دارد. از مطب پزشکان گرفته تا بازار در این ناحیه هستند و حال  در پی این اتفاق شهر با خسارت زیادی روبرو می‌شود. این روزها بیشتر مطب‌ها و آزمایشگاه‌های خصوصی که در نزدیکی این ساختمان بوده‌اند تحت تاثیر ریزش متروپل قرار گرفته‌اند.اما دردناک تر  از آن غم از دست دادن همنوعان  است.

همه ما تجربه تلخ از دست دادن عزیزانی را در طول زندگی‌مان داشته‌ایم. عزیزی مثل مادر، پدر، برادر؛ خواهر، همسر و فرزند. اما وقتی عزیزانت را به دلیل بی‌تدبیری عده‌ای ناکارآمد در فاجعه‌ای مثل  پلاسکو  ، متروپل آبادان و...  که در یک چشم بر هم زدن از دست داده باشی از همه دردناک‌تر است... 

این گزارش روایت خانواده‌های جان‌باختگان متروپل از روز حادثه است .

 

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

شکایت کردیم اما هنوز در شوک هستیم

علیرضا پسر مرحوم حسن سیداوی یکی از جانباختگان حادثه ساختمان متروپل آبادان درباره مرگ پدرش به ایلنا، گفت: خیابان امیری بازار اصلی شهر ما است. پدرم با خودرویش برای خرید یکی از وسیله‌های کولرمان که خراب شده بود می‌گذشت که بر اثر ریزش ساختمان در زیر آوار ماند و جان باخت. 

وی ادامه داد: پدرم 53 ساله و فرهنگی بازنشسته بود و ما یک برادر و دوخواهریم. روز دوم مرگ پدرم شکایت نامه تنظیم کردیم اما  اینکه آیا کسی رسیدگی کند یا نه نمی‌دانیم ، واقعا  نمی دانیم باید چه کنیم . هنوز در شوک از دست دادن پدرمان هستیم و خیلی فرصت فکر کردن به حق و حقوق  بازماندگان حادثه  را پیدا نکردیم.

عجله داشت حقوق کارگران را به موقع بپردازد

 یکی دیگر از داغدیدگان حادثه علیرضا ، عموی علی نیک پور قنواتی است.او به ایلنا  گفت: روز حادثه علی داخل خیابان امیری بود .  به دلیل ترافیک،خودروی‌اش را جای دیگری  پارک می‌کند تا راحت‌تر به کارش برسد. بعد  سوار تاکسی می شود تا ماشینش را بردارد  که همان زمان  متروپل فرو می‌ریزد و علی زیر آوار می ماند و فوت می‌کند.

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

وی  با اشاره به اینکه علی بسیار پاک و مهربان بود و همیشه سعی داشت همه خانواده و اقوام را دور هم جمع کند. و در یک کلمه اگر بخواهم وی را توصیف کنم باید بگویم انسانی خارق العاده بود.

نیک پور قنواتی افزود: برادر زاده‌ام در بخش اداری کارخانه خودمان که بسته‌بندی شکر است مشغول به کار بود و تازه کارشناسی ارشدش را گرفته بود  و همان روز حادثه از اهواز راهی آبادان برای پرداخت حقوق کارگران شد که در این حادثه جان باخت. قبل از آمدنش در تماسی که با وی داشتم گفتم عجله نکن و چند روز دیگر بیا که گفت نه حتما باید بیایم و حقوق کارگران را به موقع بپردازم.

عموی علی در ادامه عنوان کرد: برادر زاده‌ام تازه وارد 27 سالگی شده و قرار بود برایش به خواستگاری بروند. روز حادثه با موبایل علی به مادرش خبر می‌دهند که پسرش تصادف کرده که بلافاصله همگی از تمامی بیمارستان های آبادان و خرمشهر پیگیری کردیم که نتوانستیم اطلاعی بگیریم چرا که ابتدا متوجه حادثه ریزش ساختمان متروپل آبادان نشدیم. علی جزو اولین جانباختگان حادثه بود که بلافاصله هم پیکرش را پیدا کرده بودند. 

وی گفت: داغ علی کمر برادرم را شکست .برادرم یک دختر و پسر دارد اما در  این اتفاق یک  عزیزش را از دست داد. از طریق مراجعه قضایی شکایت کردیم. همه افرادی که در این فاجعه دخیل بودند باید پاسخگو باشند.در آبادان تعدادی از مسئولان از ایمن نبودن ساختمان با خبر بودند، اما از آنجا که مالک  با بسیاری از مسئولان مربوط بده بستان داشت این ساختمان ساخته شد . به نظرم  در این حادثه همه مسئولان مربوط مقصرند و باید پاسخگو باشند.

پسردایی‌ام خیلی با معرفت بود

فرخ پیام پسر عمه سجاد حمدزاده کارگر 25 ساله‌ای که   داخل ساختمان متروپل کار می کرده و از جانباختگان حادثه است نیز گفت:  سجاد در حال جابه‌جایی مصالح بوده  که متاسفانه بر اثر ریزش ساختمان در زیر آوار می‌ماند و جان می بازد.

وی ادامه داد: یکی از دوستانش  کمی قبل از حادثه با او تماس می گیرد اما او جواب تلفنش را نداده بود ، بعد به خانواده اش خبر می‌دهند که گوشی او خاموش است.در فیلمی که پس از حادثه از داخل ساختمان بازبینی شده، سجاد پس از خالی کردن مصالح ساختمانی از  وانت و در حال ورود به ساختمان بود که  این حادثه  گریبانش را گرفت. پیکر سجاد را بعد از چهار روز توانستند از زیر آوار خارج کنند. پسردایی ام  فرزند آخر خانواده و بسیار با معرفت و کاری بود. 

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

روز قبل از حادثه از متروپل صدای بسیار بلندی شنیده شد 

بشرا دخترعمومی هاشم بحرانی یکی دیگر از کارگران جان باخته حادثه ساختمان متروپل آبادان هم در باره روز مرگ پسرعمویش در گفت و گو با خبرنگار ایلنا، گفت: هاشم از سرکارگران عبدالباقی بود و سال ها با او کار می کرد. روز حادثه در ساختمان بود و هنگام حادثه   با چند کارگر گویا می‌خواستند سیمان جابه‌جا کنند که همگی در این حادثه جان باختند.  

وی ادامه داد:  پسرعمویم 33 ساله و دو فرزند دختر و پسر دارد و خانمش هم 2 ماهه باردار است و شرایط روحی بسیار بدی دارد. پیکر هاشم را بعد از 5 روز  از زیر آوار بیرون آوردند و به خاک سپردند.

 بحرانی عنوان کرد:مرحوم پسرعمویم و 2 تا از برادرهایم  18 سال بود برای حسین عبدالباقی مالک متروپل کار می کردند. آن طور که همیشه تعریف می‌کرد عبدالباقی آدم بدی نبود و با کارگرانش رفتار مناسبی داشته و حتی اگر یکی از کارگرانش  و  یا خانواده‌شان بیماری یا مشکلی داشت به آنها کمک می کرد اما متاسفانه طمع باعث شد که مشکلات این ساختمان را ندید بگیرد.

وی افزود:  ناراحتی همه ما که عزیزان مان را در این حادثه از دست داده ایم این است که عبدالباقی می‌دانست  این ساختمان مشکل پیدا کرده اما حاضر نشد  قبول کند  سازه ساختمان مشکل دارد .او که از مشکلات ساختمان و نشست آن خبر داشت چرا اجازه داد کارگران  زیر این ساختمان کار کنند؟ متاسفانه با این مبالاتی جان 37 نفر  در این حادثه از دست رفت  و دهها نفر دیگر مصدوم و قطع عضو شدند و بسیاری مردم عزادار عزیزانشان شدند. در این میان خانواده‌های چندین کارگر بدبخت روز مزد که اگر یک روز کار نکنند پول نان خوردن ندارند، دچار بحران و مصیبت شد .

بشرا اضافه می‌کند: شنیده‌ام یک روز قبل از آوار شدن این ساختمان صدای بسیار بلند و مهیبی از یکی از ستون‌های ساختمان شنیده شده که همه ترسیده بودند و وقتی به عبدالباقی خبر می‌دهند در جوابشان می‌گوید شما دچار توهم شده‌اید.ا‌ی کاش حرف‌های اطرافیان را جدی می‌گرفت و ساختمان را تخلیه می‌کرد.

بحرانی بیان کرد: روز حادثه برادرم عقیل هم در داخل ساختمان بود که به شکل معجزه آسایی نجات پیدا کرد و از داربست های پشت ساختمان توانسته بود 5 طبقه را به سمت پایین ساختمان بیاید.  

گزارش: مریم بازوند                   

پانوشت:  عنوان تیتر مصرعی  از شعر «سلام آخر»  اهورا ایمان است.                                                                            

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز