گفتوگوی ایلنای قزوین با دستفروش زن:
کار ما فروش کتاب است ، نه قاچاق/ مسئولان شهری قزوین حمایت را جایگزین برخورد سلبی کنند
یک بانوی دستفروش کتاب گفت: حرف من و همکارانم این است؛ قاچاق که نمیفروشیم؛ اینها کتابهای مُجازی هستند که زمینه رشد فرهنگی را هم فراهم میکند؛ پس چرا نباید مورد حمایت باشیم.
به گزارش ایلنا از قزوین، در حال حاضر که کشور در شرایط سخت اقتصادی قرار دارد افراد به شغل دوم و سوم روی آورده و سعی میکنند از راههای مختلف به درآمد بیشتر برسند تا بتوانند نیازهای حداقلی زندگی خود را رفع کنند.
دستفروشی یکی از مواردی است که به دلیل عدم نیاز به سرمایه اولیه بالا مورد استقبال افراد قرار میگیرد که البته همین شغل هم با مشکلات مختلف زیادی روبه رو است.
دستفروشی کتاب از مواردی است که این روزها در سطح معابر استان قزوین شاهد آن هستیم، فعالیتی که اگر شرایط آن به خوبی فراهم شده و ساماندهی شود، زمینه رشد فرهنگی را هم به دنبال خواهد داشت.
برای اطلاع از شرایط این کتابفروشان به سراغ بانویی رفتیم که با 53 سال سن و سه فرزند سرپرست خانوار بوده و بار زندگی را بر دوش میکشد؛ او درباره وضعیت شغلی خود به خبرنگار ایلنا در قزوین میگوید: به خاطر وضع اقتصادی تصمیم به کار گرفتم؛ چرا که حقوق بازنشستگی سه میلیونی همسرم که 10 سال پیش فوت کرده کفاف زندگی را نمیدهد، پس باید کاری برای خودم دست و پا میکردم.
او عنوان میکند: شغلهای مختلف زیادی مثل فروشندگی وجود داشت؛ اما به هرجا مراجعه کردم گفتند باید متناسب با شرایط و تیپ آنها باشم که با عقاید و شرایط من سازگار نبود و در نهایت به دست فروشی کتاب روی آوردم چون نیاز به سرمایه ندارد.
این بانوی قزوینی این طور ادامه میدهد: هر روز از هشت صبح تا حدود سه یا چهار بعدازظهر فعالیت میکنم و درصدی از فروش کتابها بهعنوان دستمزد من است و درآمد ثابتی ندارم، گاهی فروش دارم و گاهی نه اما درمجموع استقبال از کتاب بهرغم تخفیفاتی که داریم، وضعیت خوبی ندارد.
او با بیان سختیهای کار خود میگوید: من و همکارانم فعالیتمان را در روزهای مختلف در محلهای مختلف انجام میدهیم، گاهی مغازهها اجازه حضور مقابل محل کار خود را به ما نمیدهند و باید جای دیگری را انتخاب کنیم، ممکن است کتابها در سرما و گرما یا بارش برف و باران دچار آسیب شود و مجبور به پرداخت خسارت باشیم.
شهرداری گاهی تذکر میدهد و گاهی کتابها را جمع میکند
این بانوی قزوینی درباره برخورد شهرداری با آنها عنوان میکند: گاهی ماموران شهرداری مانع کار ما میشوند، البته همراهیها و ارفاقاتی هم وجود دارد و در بیشتر موارد این برخوردها به صرف تذکر و تغییر مکان ما ختم میشود؛ اما مواردی هم بوده که کتاب برخی همکاران جمع آوری شده و آن وقت است که باید مراحل اداری را برای پس گرفتن کتابها به دوش بکشند؛ چون مغازه نداریم و مالیات نمیدهیم باید مدام تذکر بگیریم و استرس داشته باشیم که مبادا مانع فعالیتمان شوند؛ گاهی هم این را میشنویم که این کار با زیبایی شهر در تعارض قرار دارد، هر کس به فکر خودش است و برای همین مورد توجه قرار نمیگیریم.
او درباره مطالعه کتاب میگوید: خودم هم تمام کتابها را مطالعه میکنم؛ چون شغلم اینطور اقتضا میکند، باید محتوای کتابها را بداننم تا اگر فردی سئوالی درباره کتاب پرسید بتوانم پاسخگو باشم.
این دستفروش کتاب حرف دل خود و همکارانش را به مسئولان اینگونه بیان میکند: از مسئولان انتظار داریم محلی را برای ما در نظر بگیرند تا در آنجا فروشندگی کنیم؛ نه اینکه برخورد نامناسب داشته باشند.
دستفروشی از مواردی است که به کتاب یکی از آنها است و موارد مختلفی را شامل میشود، با ساماندهی دستفروشان میتوان علاوه به فراهم کردن زمینه اشتغال به مردم نیز در تهیه اقلام مورد نیاز کمک کرد.