دو داستان پلیسی تازه در مجموعهی «نقاب»
«نقاب» عنوان مجموعهای است که انتشارات جهان کتاب در آن آثار برتر ادبیات معمایی و پلیسی جهان را منتشر میکند. این مجموعه به تازگی دو رمان جدید به نامهای «قیافهی نکبت من» و «به سلامتی آقا کمال!» را به مخاطبان علاقهمند به ادبیات پلیسی قرار داده است.
«نقاب» عنوان مجموعهای است که انتشارات جهان کتاب در آن آثار برتر ادبیات معمایی و پلیسی جهان را منتشر میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ این مجموعه به تازگی دو رمان جدید به نامهای «قیافهی نکبت من» و «به سلامتی آقا کمال!» را به مخاطبان علاقهمند به ادبیات پلیسی قرار داده است. پیش از این هم رمانهای «مرگی که حرفش را میزدی»، «چمن»، «کابوس سحرگاهی» و «آسانسور» در قالب این مجموعه به چاپ رسیده بودند.
قیافهی نکبت من، داستانی که از یک تعطیلات شروع میشود
«قیافه نکبت من»، چهلوهشتمین کتاب از مجموعه نقاب انتشارات جهان کتاب و پنجمین کتاب از فردریک دار، پلیسینویس مطرح فرانسوی است که بهتازگی با ترجمه عباس آگاهی منتشر شده است.
«آسانسور»، «مرگی که حرفش را میزدی»، «کابوس سحرگاهی» و «چمن» عنوان دیگر کتابهایی است که پیش از این با ترجمه عباس آگاهی در مجموعه نقاب منتشر شده بود. فردریک دار نویسندهای است در زمان حیات خود علاوه بر آنچه به نام خودش منتشر شده ۳۰۰ رمان و داستان عمدتا پلیسی، حدود ۲۰ نمایشنامه و ۱۶ اثر در حوزه سینما و تصویر را هم با بیست نام مستعار از جمله «سن آنتونیو» نوشته و چاپ کرده است.
«قیافه نکبت من» داستان مردی به نام ژان ماری والز است که تعطیلات خود را در سواحل جنوب فرانسه میگذراند و بهطور اتفاقی با زن جوانی به نام مارژوری آشنا میشود که انگلیسی است و ظاهرا بر زبان فرانسه تسلط کامل ندارد. ژان ماری و مارژوری بک بار دیگر هم به صورت اتفاقی و در مکانی دیگر با هم دیدار میکنند و در پی آن ملاقاتهای بیشتری صورت میگیرد. بعد از بازگشت مارژوری به کشورش، ژان ماری که دلباخته این زن ناشناس شده، به نامهنگاری با او ادامه میدهد و سرانجام، دعوت زن را برای رفتن به اسکاتلند میپذیرد. با ورود ژان ماری به اسکاتلند حوادثی عجیب به وقوع میپیوندند که در نهایت به قتل نویل فالکس، شوهر مارژوری منجر میشود و همین قتل معمای داستان را رقم میزند. معمای طرح شده در این داستان، تا آخرین صفحات کتاب حلنشده باقی میماند اما در نهایت بریت، بازرس پلیس، پرده از آن برمیدارد.
در ادامه قسمتی از این رمان را میخوانید: «هوا سرد بود. احساس میشد تا کمی از شدت سرما کاسته شود، برف شروع به باریدن میکند و اینبار روی زمین میماند. بیحرکتی هوا جنبهای تراژیک داشت. انگار همهجا منجمد شده بود. جز صدای ترقترق قطرات آب یخزده در شاخه درختان، چیزی به گوش نمیرسید. چندبار نفس عمیق کشیدم، مثل این که بخواهم جوهر خالص زمستانی را فروبدهم. با قدمهایی نامصمم تا جلوی در باغچه پیش رفتم و وارد خیابان شدم. خیابان در احاطه دوردیف کلاهفرنگی آسایشبخش، به خط مستقیم ادامه داشت. نوری که از پنجرهها به بیرون میتابید هالهای غیرواقعی ایجاد میکرد. هیچ بنیبشری به چشم نمیخورد. تکوتنها بودم…»
این کتاب با ۱۳۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.
به سلامتی آقا کمال، دردسرهای فعالیت محیط زیستی
«به سلامتی آقاکمال» نوشته یاکوب آرژونی هم چهل و هفتمین عنوان از مجموعه کتابهای پلیسی نقاب انتشارات جهان کتاب است که این روزها با ترجمه ناصر زاهدی راهی بازار نشر شده است.
یاکوب آرژونی با نام اصلی یاکوب بوته، خالق شخصیت کمال کایانکایا یکی از شخصیت های معاصر ادبیات پلیسی جهان است و به عنوان پدیدهای نادر در ادبیات نوین آلمانی به ویژه در حوزه داستان پلیسی شناخته میشود. او علاوه بر نوشتن داستانهایی با محوریت شخصیت کارآگاه کمال، چند نمایشنامه هم در کارنامه خود دارد. آرژونی در آثارش، مشکلاتی را که به نظر فردی میآیند، مانند آینهای مقابل خوانندگان قرار میدهد تا ماهیت اجتماعی این مشکلات برای خواننده روشن شود و به آنها تنها به دید یک مسئلهی شخصی و فردی نگاه نکند.
این داستان ماجرای چهار عضو جبهه اکولوژی(نهادی طرفدار محیطزیست) را روایت میکند که به قتل رئیس یک شرکت مواد شیمیایی متهم شدهاند. این چهار نفر اعتراف کردهاند که در شب حادثه در محل شرکت بمبگذاری کردهاند، اما هرگونه ارتباطی با قتل رئیس شرکت را هم منکر میشوند. بر اساس گفتههای شاهدان، مرد پنجمی نیز در ماجرا حضور داشته، اما هیچ ردپایی از او پیدا نمیشود. کارآگاه خصوصی ترکتبار «کمال کایانکایا» از طرف وکیل متهمان، مامور یافتن مرد پنجم میشود و در جریان جست و جوهایش به حریمهایی نفوذ میکند و پرده هایی را کنار میزند که فساد سازمان یافته در بالاترین
سطوح اداری کشور که مقاماتی چون شهردار و رئیس پلیس ایالت در آن دخیل هستند را آشکار میکند.
این رمان سهبخش دارد که در واقع سهروز متوالی(روز اول، روز دوم و روز سوم) جریانات داستان است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم: «فقط از خودم میپرسم که شما در کار آناستاس چه نقشی رو بازی میکنید. سپس جریان مسیر دودلباخ و… چه میدانم، فرهنگ و از این اراجیف… همهی این حرفها کمی آبکیاند. ولی از طرف دیگر تا حدودی به هم میخورند. زیر گوش آناستاس گفتید که شاید من با آجانها همدستم، و از این طریق توانستید در آرامش جاسوسی من را بکنید و من را تعقیب کنید. به این ترتیب اینکه چرا آجانها میخواهند بدانند من در این ماجرا چه میکنم روشن میشود.»
این کتاب با ۱۵۶ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۸ هزار تومان منتشر شده است.