خبرگزاری کار ایران

مطالبات فعالان حوزه فرهنگی از دولت جدید چیست؟/۲۴/

جز امید راهی برای ما باقی نمانده است

کد خبر : ۸۲۷۲۳

مبادا اهل اعتدال نیز سوار قطاری شود که پیشتر ترمز آن را به باد داده‌اند. شما به‌جای مردم تصمیم نگیرید، زیرا شما مولود تصمیم مردم هستید! در سرزمین ما یک نفر، یا یک جریان با همان شتاب که محبوب می‌شود، هم می‌توان با همان شتاب منفور شود.

ایلنا: سیدعلی‌صالحی، طی دو یادداشت پیوسته، انتقاداتش را از وضعیت کنونی حوزه‌ی فرهنگ و ادب و انتظاراتش را از دولت یازدهم در اختیار خبرگزاری ایلنا گذشت.

به گزارش ایلنا این دو یادداشت به این قرار‌ند:

 

* اینجا ایران است و ما صلح می‌خواهیم

اهل عجله اشتباه می‌کنند اگر هنوز بر این باورند که می‌شود با بولدوزر به شکار پروانه رفت. این شکل از برخوردهای عاری از اخلاق، هیچ دردی را درمان نمی‌کند مگر نامرادی خویشتن به این روزگار.

او که تفاوتِ میان ذغال و الماس را درک نمی‌کند، دوده را به‌جای سرمه اشتباه خواهد گرفت. این خصلت اهل عجله است که دست در خود می‌گشاید هم به نیت نجات. اما این نجات نیست، گریز از گریوه‌های خودبنیاد است. بازیافت حسد است در کورمال کلمات.

طی سال‌های اخیر آیا سری به داستان‌های مصور جام جم- jam-e-jem "زده‌اید. شبکه‌های زنجیر به زنجیر GEMTV، دستاوردِ امپراتوری دیجیتالی عثمانی نوین است: "حریم سلطان"، "چی چی ممنوعه" و بمباران ابتذال! بعد هم خبر می‌رسد که مکتوبه‌ی پارسی نوشت همین اراجیفِ عجیب در نمایشگاه جهانی کتاب تهرانی(اردیبهشت 92) دیده شده است. جز تکذیب البته راه دیگری در کار نیست. خوشا آنان که هیچ باوری به "بنیانِ خانواده" ندارند. می‌توانند با خیال راحت، بی‌هیچ مالیات و هراس و هزینه‌ای پای همین سریال‌های ناصرالدین شاهی بنشینند و حکایت حرمسرا...

دریغا یکی نیست از اهل عجله سوال کند که شعر سیدعلی صالحی مضر و مفسده است یا ثقلِ شَبحِ این سریال‌های لمپنی- پوپولیستی فرهنگ شکن...!؟ ببنید از ترکیه چه ارمغان می‌رسد، آن هم مستقیما از سقفِ خانه، برخوابِ خانواده‌ها فرومی‌بارد. بیچاره طبقاتِ بی‌راه و بی‌چراغ! من مردم شریف ترکیه را در شعر ناظم حکمت دیده‌ام، که این روزها جای این شاعر بزرگ در میدان تقسیم خالی است. اما این سریال‌های سیاه... کاری جز بازی با آمال غیرممکن نسل‌های جوان ما ندارند... آن هم در تیراژی میلیونی!

هی اهل عجله، شما طاقت دیدن دو هزار نسخه شعر مرا ندارید. این دو سال اخیر... همت بلند داشته و هم از پی سال‌ها انتظار مجوز، دو دفتر شعر مرا ممنوعه اعلام کردید: سال 1391 دفتر شعر"تمرین آماده باش کبوتر" و بهار امسال کتاب شعر "یک نفر اینجا دوستت دارد". مرحبا که جهان را از جور کلمات من نجات داده‌اید!

حیرتا... اهل عجله! هم از پی قریب به چهل ماه صبوری، سرانجام خبر رسید که "یک نفر اینجا دوستت دارد" نیز ممنوع‌الچاپ شده است. چرا!؟ لااقل بگویید چرا، ‌و نگویید "خبر" مبادا رسانه‌ای شود. چرا نشود!؟ به این متهم بگویید کجای کلمات به زهر اندرند که باید به انزوا، که باید به خاموشی!؟

باری اگر گمان رود که من لا به لای این چرخ دنده‌ها خفه خواهم شد، اشتباه می‌کنید. نومیدی به جان و جهان ما راه ندارد. من در هر شرایطی، شاعر مردم باقی می‌مانم. این سرونوشت من است. با این بازی‌های عجیب و غریب نه نومیدی می‌شوم، نه به کار و بار ادبیات زیرزمینی برمی‌گردم، و نه مردم و میهن را ترک خواهم کرد.

ای اهل عجله! آیا شما نیز یک روز صبوری خواهید رسید؟ اهل شتاب بدانند: اینجا ایران است و ما صلح می‌خواهیم.

 

* عبور از جهان سایه‌ها

جز امید راهی برای ما باقی نمانده است. می‌گویند قراراست اهلِ اعتدال بیایند. کار و بار ما کلمه است، و چه خبری به از این که بگذارند آزادی بیان از جهان سایه‌ها به نور بیاید. در پرتو آزادی بیان و اندیشه است که درد مزمن "دروغ" از جان این جامعه دور می‌شود. در پرتو آزادی بیان است که تکلم‌ تند و تحکم پایان می‌پذیرد. ما نیز امیدواریم که به حرمت آزادی انسان، برای همیشه فساد از فهم این سرزمین فاصله داشته باشد. مردم ما صبورند، و انتظار دارند شَبحِ سرمچ‌گیری، نارواییِ نیت خوانی و حضور تلخ هوچی‌گری تمام شود، خلاص شود، به خواب تاریخ سقوط کند.

راه همین است که آزادی بیان بیاید و برای خشک آمدگان تشنه، باران بیاورد. تندروی کجای تاریخ به بشریت خدمت کرده است... که این همه از آن(عده‌ای) آرمانِ بی‌خلل ساخته بودند. مدارا، صلح، و آرامش، هم دستاورد آزادی بیان است. خلاقیت و آفرینش مولود دهان بی‌مهابا نیست. تنها در پرتو همین عطیه عظیم یعنی آزادی اندیشه و بیان است که درایت جای درد را خواهد گرفت.

بگذارید آزاد باشیم. انتظار کوچکی است! انتظاری اندک از این دست، جراحات کهنه مانده تاریخ را نیز درمان می‌کند. فردا روز اهل اعتدال نیایند بگویند نمی‌گذارند. اگر نمی‌گذارند بیهوده وعده ندهید. بعد از حذف دو مجموعه شعرم طی سال 91 و 92 به جد تصمیم گرفته بودم که اگر فضا همچنان سخت پیش برود، ضمن ادامه خلاقیت، هیچ اثر تازه‌ای را منتشر نکنم، صبوری نیز اگر مزمن شود، جای خود را به "زبونی و هراس پذیری" می‌دهد. دور باد این فصائل!

باری به هرانجام کارگزاران جبهه اعتدال اگر به "دام شتاب" درافتند. باز همان ضدمرامِ کهن سال یعنی رفتار گورستانی از اعماق وحشت به درخواهد آمد و فساد جای فهمیدگی خواهد نشست. ابتذال بیرق می‌افرازد، نابخردی برای همه خواب‌های خوش(!) خواهد دید.

سال‌هاست هر ازگاه پرسیده می‌شود چرا ادبیات ما جهانی نمی‌شود؟ جوانمردا...(به قول عین‌القضات همدانی) ادبیات ما جهانی است، سانسور بومی و ایلی و فرقه‌ای، فهم ورود به جهان را کور کرده است. سد و بندهای بیهوده را بردارید، خواهید دید که ادبیات پیشرو ما لیاقتی جهانی دارد.

اهل اعتدال نباید به دلیل فحش‌نامه فلان شهرت طلب، همه ادبیات ناب را با نظارت سخت، سایه نشین کند، بلکه باید به حرمت اهل قلم مستقل، از خطای مثلا یکی نوآمده‌ی نامجو بگذرد. مردم ما بزرگ‌اند، بالغ‌اند، فهمیده‌اند. خودشان تشخیص می‌دهند. مبادا اهل اعتدال نیز سوار قطاری شود که بیشتر ترمز آن را به باد داده‌اند. شما به جای مردم تصمیم نگیرید، زیرا شما مولود تصمیم مردم هستید! در سرزمین ما یک نفر، یا یک جریان با همان شتاب که محبوب می‌شود، هم می‌توان با همان شتاب منفور شود. در جهان عاطفی و احساسی ما ایرانیان، عشق و نفرت همواره هم شانه هم زیسته‌اند. مردم حافظه تاریخی پرقدرتی دارند. اهل اعتدال در راهند. ما هم صبرمان سرآمده است از این همه بی‌هوا سخن گفتن. می‌شنویم از نو، می‌بینیم از نو، و می‌گوییم از نو: زنده باد مردم!

ارسال نظر
پیشنهاد امروز