گفتگوی تفصیلی ایلنا با جلال ذکایی؛
صنعت چاپ ناكارآمد است چون مدیران ناكارآمدند
ذكایی اعتقاد دارد؛ ۵۰ درصد از مشکلات صنعت چاپ به ناکارآمدی مدیران برمیگردد/ نیازمند یک رنسانس هستیم/ موز در ردیف سوم اولویتهای وارداتی قرار دارد و کاغذ در اولویت پنجم/ تا وقتی موز بر کتاب ارجح است، هیچ اتفاقی نمیافتد/ مدیران فقط موضوعات مبهم و کلی میگویند.
ایلنا: صنعت چاپ تقریبآ با تمام قسمتهای یک جامعه در ارتباط است و پیشرفت آن ارتباط تنگاتنگی با سایر بخشهای فرهنگی، صنعتی و اقتصادی یک کشور دارد. با گذشت 200 سال از ورود صنعت چاپ به ایران، این صنعت هنوز سردرگم میان صنعت و فرهنگ، متولی اصلی خود را نشناخته و با مشكلاتی بنیادین دست به گریبان است. برای آسیب شناسی این صنعت قدیمی كشور و به بهانهی 11 شهریورماه؛ روز ملی فراموش شدهی صنعت چاپ ایران كه امسال از تقویم هم حذف شد، با جلال ذكایی؛ مدیرکل سابق دفتر امور چاپ وزارت ارشاد، مدیر گروه بازرگانی ترنج و کارشناس چاپ، به گفتگو نشستیم كه در زیر مشروح آن را میخوانیم.
* در آخرین گفتگوی خود عنوان کردید که روز ملی صنعت چاپ متولی ندارد تا وقتی از تقویم حذف شد؛ كسی موضوع را پیگیری كند. قضیهٔ روز صنعت چاپ چیست؟ آیا آقای افراش و همکاران ایشان و اتحادیهٔ چاپ خانهداران تلاشی برای این موضوع انجام دادند؟
__ چگونگی ثبت روز صنعت چاپ در تقویم، قبلآ گفته شده و من به تکرار آن نمیپردازم. در مورد حذف شدن این روز از تقویم؛ طبق صحبتهای آقای واعظی(دبیر شورای فرهنگ عمومی) فقط منحصر به روز صنعت چاپ نبود و این اتفاق برای مناسبتهای دیگری هم مثل روز موزه و روز ملی سینما هم رخ داد. از طرف ایشان دو دلیل برای این مساله عنوان شد؛ یکی سنگین شدن تقویم و نیاز به بازنگری در آن برای سبک شدن بود. مسالهٔ دوم اینکه عنوان شد متولیان این حوزهها، فعالیتی را در این روزها انجام نمیدهند. این یکی از کارکردها و موفقیتهای رسانه است و اگر سال گذشته این مساله توسط یکی از خبرگزایها رسانهای نشده بود، تا امروز هم کسی متوجه حذف این روز نمیشد. سال گذشته وقتی این موضوع رسانهای شد، آقای افراش از آن اطلاع نداشت و بعد از آن به تکاپو افتاد. البته چند روز پیش مصاحبهای از ایشان دیدم که گفته بود این موضوع حل شده و از سال ۹۲ مجددآ این روز را در تقویم خواهیم داشت. به هر حال باز هم باید به رسانهها تبریک گفت که با پیگریهای خود باعث این اتفاق شدند.
*یعنی آقای افراش و تیم وزارتخانه تلاشی برای این کار نکردند؟
__ اگر هم تلاشی در این راستا انجام شد، در جهت پاسخ گویی به رسانهها بود. من منکر تلاش آنها نیستم، اما به هر حال تلاش باید یک نمود عینی و یک خروجی مشخص داشته باشد. ما شاهد هیچ تلاشی از جانب اتحادیه و صنوف در این راستا نبودیم، نه مصاحبهای از طرف آنها انجام شد و نه نامهنگاری خاصی در این رابطه انجام دادند. متاسفانه این مساله ناشی از آن است که دوستان ما در اتحادیه چاپ و صنوف، روز صنعت چاپ را یک روز دولتی میبینند، نه یک روز ملی و نسبت آن را با دولت تعیین میکنند، نه خودشان و این مساله اصلآ خوب نیست. شاید این مساله ابتدا از طرف دولت پیشنهاد و پایه گزاری شده باشد، اما میتواند تبدیل به یک روز ملی شود که اعضای صنوف، این روز را از آن خود بدانند و در آن فضا مطالبات خود را مطرح کنند، البته این اتفاق هنوز هم میتواند رخ بدهد. اینها را بر اساس چیزهایی که در رسانهها خواندم و از گوشه و کنار شنیدم عرض میکنم و اگر هم اتفاقی افتاده، یا مکاتبهای انجام شده و اعتراضی صورت گرفته، باید دارای خروجی مضخصی باشد که ما چیزی ندیدیم.
*به نظر میرسد اتحادیه، خصوصآ در این اواخر بیشترین تعامل را با دولت دارد. شاید نامههایی که به مجلس و دولت نوشتهاند، این موضوع را اثبات كند اگرچه هنوز به جایی نرسیده باشد، با این وجود با آقای افراش و مجموعهٔ ایشان کمترین مشکل وجود دارد. پس چرا روز به هوا رفت؟
__ باید از خود این دوستان پرسید، اما باز هم عرض میکنم که خود این مساله هم باید یک خروجی داشته باشد. ما زمانی متوجه میشویم که اعضای اتحادیه روز صنعت چاپ را از خودشان میدانند که به مناسبت این روز، بدون اتکا به دولت، یک حرکتی که نه ریشهای، ولو سمبلیک و نمایشی از آنها ببینیم که آن را هم نمیبینیم. حتی این اتفاق نیفتاده که از طریق سامانهٔ پیامک، یک پیام تبریک به مناسبت این روز به اعضا بفرستد (این کوچکترین، سطحیترین و پیش پا افتادهترین حرکتی است که میشود انجام داد). خاطرم هست زمانی که در وزارت ارشاد بودم، به دوستان پیشنهاد دادم که خود شما بخشی از این کارها را با بودجهٔ وزارت خانه انجام دهید، اما آنها به انحاء مختلف از این کار طفره میرفتند. شاید میترسیدند که نتوانند خوب اجرا کنند و مورد ایراد واقع شوند، اما گلایهای نبود و به هر حال دیکتهٔ نوشته نشده بدون غلط است. به هر حال علی رغم اینکه از طرف اتحادیه ادعا میشود که تعامل و همکاری خوبی با وزارت ارشاد دارند، این گونه نیست و نوعی سرپوش برای ادعای وجود تفاهم و همدلی است.
*یكی از نامههایی که اخیرآ اتحادیه به دولت و مجلس نوشته، پیگری بحث معافیت مالیاتی چاپخانههاست. همه جای دنیا چاپ یک صنعت به حساب میآید و صنعت هم مشمول معافیت مالیاتی نیست. ممکن است بخشی از عفوها را شامل شود اما باید مالیات بپردازد. آیا موضوعی که اعضای اتحادیه درحال پیگری آن هستند؛ منطقی جهانی دارد یا ایرانی؟ اگر منطقی نیست، چرا صنعت چاپ درحال تلاش است تا خود را از یک واقعیت بیرونی جدا کند؟ درنهایت موضوع نامهها چقدر منطقی است؟
__ ماجرای مالیات از دو زاویه قابل بررسی است. در بحث مالی این مساله، به اعتراف خود دوستان چاپخانهدار، تاثیری که مالیات در روند فعالیت و چرخهٔ کار چاپخانهها نقش ایفا میکند خیلی زیاد نیست و حجم زیادی از نقدینگی چاپخانهها را به خود اختصاص نمیدهد. در بحث مالی، بیش از مالیات بحث بیمه را وجود دارد پول زیادی برای بیمه پرداخت میشود. هزینههای دیگری هم مثل هزینههای مربوط به انرژی (مثل برق و گاز و نظایر آن) وجود دارد. از زاویهٔ دیگر، بحث کاربرد تبلیغاتی مطرح است. اتحادیه میخواهد این کار انجام شود یا حداقل آن را پیگیر کنند، چون اعضای فعلی در انتخابات خود قول دادند که یکی از اهداف ما پس از انتخاب شدن حذف مالیات است. در واقع میخواهند این کار انجام شود تا در مقابل اعضای خود حرکتی انجام داده باشند. در هیچ جای دنیا صنعت چاپ از پرداخت مالیات معاف نیست. نه تنها چاپخانه داران، بلکه ناشران و کتاب فروشان هم از پرداخت مالیات معاف نیستند. ما در سفری که برای شرکت در نمایشگاهی خارجی داشتیم، در شهر کلن آلمان به یک کتاب فروشی سه طبقهٔ بسیار بزرگ سر زدیم. از مدیر کتاب فروشی پرسیدیم که دولت به شما یارانه میدهد؟ گفت نه، همان طور که فروشگاه شیرینی و شکلات همسایه مالیات میپردازد، ما هم مالیات میدهیم. از او پرسیدم دولت به شما کمک دیگری نمیکند؟ گفت نه، اگر کار ما اقتصادی نیست باید تعطیل شود، کار یا اقتصادی است، یا نیست. منظور من این است که حوزههای صد در صد فرهنگی هم در غرب مالیات میپردازند و معافیتی وجود ندارد. علاوه بر این، یکی از مشکلاتی که در مجموعهٔ چاپ وجود دارد، غیر قابل تفکیک بودن بخش فرهنگی چاپ از بخش صنعتی آن است. دستگاه چاپ «افست» هم میتواند جعبهٔ دستمال کاغذی تولید کند، هم کتاب. برای سازمان امور مالیاتی این مساله قابل احصا نیست که یک چاپخانه چقدر فعالیت فرهنگی داشته و چقدر فعالیت تجاری. نکتهٔ بعدی این است که اگر این مجموعه کار اقتصادی انجام میدهد و در حال درآمدزایی است، باید مالیات پرداخت کند و اگر ایجاد درآمد نمیکند، باید با اسناد مستدل به ادارهٔ مالیات ثابت کند که ورشکسته است و درآمد و سودی ندارد. به این ترتیب و بر اساس قانون، هیچ سازمان مالیاتی معمول و معقولی حق گرفتن مالیات را ندارد. من فکر میکنم این کار بیشتر کارکرد تبلیغاتی دارد، به این دلیل که مسائل بسیار مهمتر و جدی تری در این حوزه وجود دارد که از موضوع مالیات بسیار اساسیتر است.
*چاپخانهداران هنوز با بحران روبرو هستند. یکی از آنها بحث کاغذ است که احتمالآ به چاپخانهها خیلی فشار میآورد. شاید بحث مالیات قرار است درمانی بر صدها مشکلات حل نشده باشد. فکر میکنید بحران کاغذ چه سهمی در مشکلات دارد و اگر مالیات حذف شود آیا میتوان بخشی از مشکلات چاپخانهها را حل کرد؟
__ اگر با نگاه خوش بینانه و مثبت به قضیه نگاه کنیم، بحث مالیات میتواند بار روانی را کم کند، اما به لحاظ مالی هیچ اتفاقی نمیافتد و با اعداد و ارقام قابل اثبات است. به لحاظ روانی این بار مثبت را ایجاد میکند که دولت به فکر شماست و دوست دارد که مشکلات شما حل شود. بحث کاغذ خیلی جدیتر است. بیشترین بخش هزینهٔ تولید کتاب مربوط به کاغذ است که چیزی نزدیک به ۷۰ یا ۸۰ درصد از کل هزینهها را به خود اختصاص میدهد و بقیهٔ این هزینه، بحث دستمزد و پول مرکب و نظایر آن است. وقتی قیمت کاغذ ۳ برابر میشود، دو اتفاق میافتد؛ از یک سو حجم سفارشات کاهش پیدا میکند و چاپخانهدار از یک طرف متضرر میشود. از سوی دیگر وقتی بحران کاغذ به وجود میآید، بخش جدی از سرمایهٔ خود چاپخانه دار به تامین و ذخیره سازی کاغذ اختصاص پیدا کند. بحث کاغذ خیلی جدی است، چون ابزار کار است؛ اگر دستگاه باشد و کاغذ وجود نداشته باشد کاری انجام نمیشود. اگر تعاونی چاپخانه داران در تمام استانها زودتر به این موضوع میپرداختند و مطالبهٔ جدی آنها دریافت ارز مرجع بود تا میتوانستند ثبت سفارش کنند و کاغذ و مقوا در اختیار اعضای خود قرار دهند، در این پروسهٔ زمانی خیلی زودتر از پیگیری گردن بحث مالیات جواب میگرفتند.
*بحران کاغذ چندان قابل کنترل نیست و دولت و بخش خصوصی نه برنامه كارآمدی برای کنترل آن دارند و نه توانایی این کار را. در این میان فقط دلالها سود میبرند. درحال حاضر اتحادیهٔ چاپخانه داران و چاپخانه داران مستقل، به چه صورت با این بحران کنار میآیند؟ آیا برنامهریزی ممكن است؟
__ این کار بدون کمک دولت امکان پذیر نیست، چون اگر بخش خصوصی هم بخواهد ابزار کار را در اختیار ندارد. یکی از ابزارهای این کار ارز است. متاسفانه از طرف دولت فقط طرح «مار و پله»ای که مطرح شده که بیشتر به طنز و فکاهی شبیه است تا یک طرح کارآمد. کار از مار و پله و این حرفها گذشته است و به کار ضربتی و خیلی خیلی عاجل نیاز است که دولت با کمک بخش خصوص باید آن را انجام دهد. من فکر میکنم که بخشی از این بحران کاغذ ساختگی است، به این دلیل که قیمت دلار از ۱۱۰۰ تومان به ۲۲۰۰ تومان رسیده (قیمت دلار در روز یکشنبه ۱۹ شهریورماه!) و اگر این افزایش ۲ برابری قیمت ارز را در افزایش قیمت کاغذ لحاظ کنیم، قیمت آن باید کمتر از این باشد، ولی امروز قیمت کاغذ ۳ برابر شده است. در کاغذهای غیر تحریر که مورد مصرف کتاب است و بیشترین حجم مصرف را دارد، مثل کاغذ گلاسه و کاغذ پشت چسب دار و مقوای پشت طوسی و مقوای گلاسه، آنقدر افزایش قیمت وجود ندارد و افزایش قیمت کاملآ معقول است و همان نسبت ۲ برابری رعایت شده است. فقط در همان کاغذ تحریر است که افزایش ۳ برابری و بیشتر را داشتهایم. این نشان میدهد که دستی در این ماجرا وجود دارد که میخواهد این اتفاق بیافتد. من به دنبال این نیستم که به توهم توطئه دامن بزنم و دستهای پنهان و مافیا را وارد کار کنم، اما چیزی که میبینیم این است که اگر دولت کمک نمیکند و هنوز به این جمع بندی نرسیده که بخواهد ارز مرجع در اختیار قرار دهد تا کاغذ وارد کشور شود، حداقل میتواند بر بنگاههای موجود نظارت کند و قیمت آنها را تعدیل کند. سازمان تعزیرات حکومتی میتواند این کار را انجام دهد. من در مصاحبهای رادیویی از آقای محمود آموزگار؛ دبیر اتحادیهٔ ناشران، شنیدم که میگفت «ام دی اف» و موز در ردیف سوم اولویتهای وارداتی قرار دارند و این در حالست که کاغذ در اولویت پنجم واردات است. تا زمانی که موز بر کتاب ارجح است، هیچ اتفاقی نمیافتد. من قبلآ در جایی گفتم و الان باز تکرار میکنم، نزدیک ۱۵ سال پیش هم با یک بحران مشابه در زمینهٔ کاغذ روبرو بودیم و با کمک بخش خصوصی و انجام یک کار ضربتی و عاجل، بحران حل شد. درست است که با توجه به تحریمها کار سختتر شده، اما مشکل امروز کاغذ ما هم چیز لاینحلی نیست.
*اشاره کردید که قیمت کاغذ تحریر به شکل غیرمتعارف افزایش پیدا کرده و در این بخش بحران جدی ایجاد شده است. بخش مهمی از درآمد چاپخانهها مربوط به محصولات چاپی مثل بسته بندی محصولات است که شاید در مقایسه با حجم تولید کتاب بسیار گستردهتر باشد. اصولآ چند درصد از حجم کاری چاپخانهها مربوط به تولید کتاب و محصولات مرتبط با صنعت نشر است که نیاز به کاغذ تحریر دارند؟
__ وقتی شرایط بحرانی برای تولید کشور ایجاد میشود، صنعت چاپ هم خواه ناخواه تحت تاثیر قرار میگیرد. ادعای ما همیشه این بوده که هر وقت میخواهید نبض اقتصاد تولیدی را بسنجید به سراغ چاپخانهها بروید، اگر آنها فعال بودند، مطمئن باشید که واحدهای تولیدی به خوبی مشغول به کار هستند و اگر وضعیت چاپخانهها خوب نبود، یک جای کار تولید دچار ایراد است. تمام تولیدات مثل دارو، مواد غذایی و مواد مصرفی، تمامآ نیاز به بسته بندی دارند. وقتی بحران کاغذ هم پیش میآید، این قضیه و بحران مضاعف میشود. ضمن این، درصد قابل توجهی از چاپخانههای «افست» کار چاپ کتاب و مجله انجام میدهند. چاپخانههای رول کاغذی هم بدون استثنا در حوزهٔ مطبوعات مشغول به کار هستند و خیلی کم پیش میآید که بخواهند کالای تبلیغاتی کار بکنند. در کنار اینها، چاپخانههای «افست ورقی» و «شیت» هم بیشتر در حوزهٔ کتاب کار میکنند. یک سری چاپخانههای «روتوگراور» و «فلیکسوگرافی» هستند که در حوزهٔ «فلکسیبل پکیجینگ» فعال هستند و وضعیت آنها مقداری بهتر است و دلیلش هم این است که مصرف آنها کاغذ نیست و بیشتر فیلم و فویل است که منشا آن پتروشیمی است که در داخل هم تولید میشود. نوع کالای تولیدی هم بیشتر مواد غذایی و مصرفی است که به هر حال در جامعه مصرف میشود و به همین نسبت هم کار آنها رونق دارد. اما بخش جدی از چاپ خانههای افست کار کتاب انجام میدهند. مثلآ در شهر قم که دومین تولید کنندهٔ کتاب در کشور است و یا بعد از آن در مشهد، بسیاری از چاپ خانهها از این نوع هستند. تاثیر بحران موجود در همهٔ صنایع را که در نظر بگیرید، بحران کاغذ هم به آن اضافه میشود.
*آمار دقیقی در دست نیست که چند درصد از چاپخانهها در بحث نشر فعال هستند و چند درصد در بحث تولیدات؟
__ متاسفانه آمارهای کشور ما چندان قابل استناد نیست و اساسآ آماری هم جمع آوری نمیشود که بتوان به آن استناد کرد، اما آمار جهانی که طبیعتآ ایران هم متاثر از آن است، حدود ۴۰ درصد از حجم تولید چاپخاهها کتاب و مطبوعات است و ۶۰ درصد غیر کتاب مثل تبلیغات.
*البته این آمار برای کشوریست که از نظر وضعیت تولید شرایط نرمالی داشته باشد. در ایران، ما مدام در حال واردات هستیم و بحث تولید در برابر واردات کمرنگ است. به این ترتیب این آمار در مورد ما نمیتواند صادق باشد، درست است؟
__ بله، ضمن این در نظر داشته باشید که از طرف دیگر بحث استفاده از اینترنت و کتابهای الکترونیک در دنیا بسیار فراگیرتر از ایران است و در ایران هنوز رسانههای مکتوب کاربرد زیادی دارد. این ۶۰ به ۴۰ که گفتم، شاید در ایران در وضعیت ۵۰-۵۰ باشد.
*موضوع تحریم چقدر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این قضیه دخالت دارد. چه در بحث چاپ و تجهیزات چاپی و چه در بحث واردات کاغذ؟
__ بدون شک تاثیر گذار بوده و اگر بخواهیم انکار کنیم که عقلانی نیست. در قسمت ماشین آلات تاثیر گذار بوده، به این دلیل که شرکتهای وارد کنندهٔ ماشین آلات و حتی نمایندگیهای رسمی، در تمام بخشهای واردات، از باز کردن «ال سی» تا واردات خود دستگاه دچار مشکل هستند. به دلیل تحریم بانکها، امکان گشایش «ال سی» وجود ندارد. برای حمل کالا به مقصد ایران هم با مشکل روبرو هستند و این کالا باید با چند واسطه به ایران منتقل شود. به خاطر این ماجراها قیمت تمام شدهٔ دستگاه و تجهیزات گرانتر شده و ضمن آن حجم درخواست دستگاههای نو و دست اول کاهش پیدا میکند و چون نیاز به سرمایه گذاری بیشتر وجود دارد، گرایشها به سمت دستگاههای دست دوم بیشتر میشود. در این میان فقط واحدهای دولتی و شبه دولتی که بودجهها و اعتبارات خاصی دارند و در بحث تامین هزینه با مشکل کمتری روبرو هستند، به سراغ ماشین آلات دست اول و نو میروند. در بحث کاغذ هم قطعآ تحریمها بیتاثیر نیستند. تا قبل از این به راحتی گشایش ال سی انجام میشد و کاغذ وارد کشور میشد و مضاف بر این بحث تفاوت قیمت ارز این بحران را دو چندان کرد و نه تنها گشایش اعتبار انجام نمیشود، بلکه قیمتها هم ۲ برابر شده است.
*تا چند سال پیش یکی از مشکلاتی که وزارت ارشاد داشت، بحث درخواستهای زیادی بود که برای وارد کردن ماشین آلات چاپ و درخواستهای زیاد برای تاسیس چاپخانهها. از طرف دیگر شما نگران بودید که این حجم درخواستها ما را با یک شهر پر از چاپخانههای ورشکسته روبرو میکند یا نه. الان حجم درخواستها به چه صورت است؟ یعنی هنوز افرادی هستند که علاقهمند به داشتن چاپخانه باشند یا این درخواستها بیشتر از جانب دولت و نهادهای دولتی است؟
__ آمار دقیقی ندارم، اما در بین اطرافیان خود میبینم که هم تقاضای تاسیس چاپخانه و هم تقاضای واردات ماشی آلات به شدت کاهش پیدا کرده است. البته به دلیل ناپایداری در تصمیم گیریها در کشور، همواره برای تاسیس چاپخانه عطش وجود دارد و هر کسی سعی میکند در جایی که امکان آن هست مجوزی را بگیرد تا شاید روزی به درد بخورد، به همین دلیل بحث درخواست و صدور مجوز برای تاسیس چاپخانه خیلی نمیتواند تعیین کننده باشدف مساله اینجاست که چندتا از این مجوزهایی که صادر شده تبدیل به چاپخانه میشود. از طرف دیگر بحث واردات ماشین آلات هم به همین ترتیب است. به دلیل عدم ثبات، خیلیها برای سرمایه گذاری تردید دارند. هر روز در بخش آگهیهای فروش مجلهٔ صنعت چاپ قطورتر میشود؛ کسانی که جوازها، دستگاهها و چاپخانههای خود خود را میفروشند هر روز افزاشی پیدا میکند.
*به همین نسبت میزان ورشکستگی و تعطیل شدن چاپخانهها هم روز به روز در حال افزایش است؟
__ فکر میکنم بخشی از این قضیه مثل تمام حوزهها طبیعی است. بالاخره همواره ممکن است بخشی از چاپخانهها در حال تبدیل و واگذاری باشند و این در تمام حوزهها طبیعی است، اما این مساله در وشعیت فعلی افزایش پیدا کرده است. آقای نیکو سخن؛ رئیس اتحادیهٔ چاپخانه داران، حدود یک ماه و نیم پیش در کنفرانس مدیریت کیفیت در صنعت چاپ اعلام کردند که ۹۶ چاپخانه در شهر تهران ظرف مدت یک سال تغییر کار دادهاند. من این حرف را به این صورت نقل قول کردم که ۹۶ چاپخانه دچار ورشکستگی شدهاند و بعد ایشان این را تکذیب کردند که من نگفتم ورشکستگی، گفتم تغییر شغل و من هم معذرت خواهی کردم که تفاوت بین ورشکستگی و تغییر شغل را نمیدانم! همین ادعا مجددآ در شمارهٔ اخیر مجلهٔ صنعت چاپ تکرار شد. وقتی این عدد ذکر شده، یعنی دقیقآ شمرده شده و از تک تک آنها اطلاع دقیق دارند. این مساله تا امروز سابقه نداشته که در شهر تهران که ۱۵۰۰ چاپخانه وجود دارد، در مدت یک سال ۸ درصد از آنها چاپخانهها را واگذار کنند و این خیلی شکل خوبی برای کار کردن نیست و فکر میکنم در ماههای آینده این رقم افزایش هم پیدا کند.
*فکر میکنید اگر مدیران دولتی یا اعضای اتحادیه افراد دیگری بودند، در این آمار تغییری به وجود میآمد؟
__ اظهار نظر خیلی سخت است و اگر به این شکل جواب ندهم بهتر است، چون به تخطئه و متهم کردن افراد به بیکفایتی و عدم مدیریت، متهم میشوم. بخشی از این اتفاقات طبیعی سات و نمونههای آن را در گوشه و کنار میبینیم و بحثهایی مثل تحریم و نوسان قیمت ارز در آن موثر هستند.
*چند درصد به افراد بر میگردد؟
__ فکر میکنم ۵۰ درصد از مشکلات به ناکارآمدی مدیران بر میگردد.
*یعنی فکر میکنید اگر مدیران اتحادیه افراد دیگری بودند و یا مدیر دیگری به جای آقای افراش در وزارت ارشاد تصمیم گیرنده بود، ۵۰ درصد این اتفاقات ناگواری که در صنعت چاپ رخ داده، حل میشد؟
__ فکر میکنم این اتفاق میافتاد. چون ناگزیرم مصداقی صحبت کنم، هم در مورد اتحادیه عرض میکنم و هم در مورد سیستم دولتی؛ در طول مدتی که من از بیرون به مجموعه نگاه میکنم میبینم هیچ اتفاق جدی در این زمینه رخ نداده است. اتفاق جدی از نظر من یک طرح یا ایدهای است که به صورت عملیاتی و مکتوب و کارآمد ارائه و مطالبه شود، اما عمدهٔ نکاتی که تا امروز مطرح شده موضوعاتی مبهم، کلی و تکرار مکررات مثل بحث استراتژی صنعت چاپ، نداشتن چشم انداز، وحدت و همدلی است. در این مدت یکی دو سال هیچ وقت دیده نشده که حداقل با ماجرای چاپ مصداقی برخورد شده باشد. در مکاتبات اتحادیه با سازمانهای دیگر عمدهٔ مسائلی که مصداقی مطرح شده یا بسیار سطح پائین مثل بحث مالیات و تامین نقدینگی و نظایر آن است و یا خیلی کلی و مبهم است. در بخش دولتی هم امورات فقط به دفع الوقت گذشته است. ادعای دوستان این بوده که شورای سیاست گذاری راه اندازی شده، اما این شورا تا امروز یک خروجی هم نداشته است. من با تشکیل شورا و همفکری و مشورت با اهل صنف مخالف نیستم، اما باید اثبات شود که این شورا مثلآ این خروجی را داشته است. من به این دو دلیل که گفتم نکتهٔ چندان مثبتی در این مدیریت نمیبینم.
*آقای افراش سال قبل گفته بود که اگر دستاندرکاران صنعت چاپ اختلافات را کنار بگذارند ما میتوانیم جزو رتبههای برتر چاپ در منطقه باشیم. بعد اشاره کرده بودند به اینکه سهم ترکیه از صنعت چاپ در منطقه ۴۰ درصد، عربستان و امارات در رتبههای بعدی قرار دارند و سهم ما فقط ۴ درصد است. ایشان ضمنآ اظهار خوشبینی کرده بود که براساس برنامههای چشمانداز اگر پرشتابتر حرکت کنیم و اختلافات را کنار بگذاریم، اگر به رتبهٔ اول نرسیم حداقل در کنار کشورهای مطرح منطقه خواهیم بود. این حرفهای کلی و چشماندازهای زیبا و روشنی که از صنعت چاپ و آیندهٔ آن ترسیم میشود و اصولآ سند چشمانداز که در آن هیچ اشارهٔ مستقیمی به صنعت چاپ نشده است، چگونه ازسوی مدیر دولتی تحویل صنف چاپ داده میشود. او فقط قصد توجیه دارد یا واقعآ خبرهای خوشی در عمق سیاهی وجود دارد؟
__ مادامی که این اظهار نظرها در حد آرزو باشد اشکالی ندارد. به دلیل اینکه مبنا و معیاری برای وجود و عدم وجود اختلاف وجود ندارد گفتن و شنیدن آن خوب است و تعهدی هم ایجاد نمیکند. خود این ادعا خیلی بزرگ است، یعنی این اختلافات است که صنعت چاپ ما را عقب انداخته است؟ فکر میکنم که دوستانی که این نکات را مطرح میکنند به دنبال سبک کردن بار مسئولیت خود هستند. اگر تصور از اختلاف، اختلاف سلیقه است که بسیار هم چیز خوبی است و همیشه هم بوده و باید باشد. اگر نگاه به همدلی این است که صدای هیچ کس در نیاید که اسم این همدلی نیست، این خفقان است. اگر واقعی نگاه کنیم، ریشهٔ اینها را باید در جای دیگری جستجو کرد. بافت کلی صنعت چاپ ما سنتی است. اگر به پیشینهٔ این صنعت نگاه کنیم میبینیم که اولین سندیکای کارگران در ایران مربوط به کارگران صنعت چاپ بوده است. قبل از انقلاب صنعت چاپ ما رشد چندانی نداشت و اطلاعات روشنی هم از آن دوره نداریم. در اوائل انقلاب و دههٔ ۶۰ هم درگیر جنگ بودیم و تمام نگاهها به سمت جنگ و تامین نیازهای آن بود. در دههٔ ۷۰ در دوران سازندگی اتفاقی افتاد و ارزهایی به این بخش تزریق شد و نوسازیهایی در این صنعت انجام شد. در کنار این مسائل، پیش از انقلاب نگاهها به حوزهٔ چاپ نگاهی کاملآ امنیتی بود و به چاپخانهها به عنوان بنگاههای انتشار اطلاعا و اخبار نگاه میشد و به شدت کنترل میشدند و این مساله در اوائل انقلاب هم برقرار بود. به تدریج و با گسترش رسانههای مختلف، امروز عمدهٔ تخلفاتی که در چاپخانهها رخ میدهد در حوزهٔ بسته بندی جعلی یک کالاست و دیگر چیزی به عنوان تخلف امنیتی وجود ندارد. با وجود اینترنت و ماهواره دیگر ضرورتی برای انتشار اطلاعات از طریق چاپخانهها وجود ندارد. نگاه سنتی که گفتم و منجر به تشکیل اتحادیهها شد، در کنار بعد امنیتی ماجرا منجر به این شد که ما وارث یک تشکیلات صنفی و سنتی باشیم که مطالبات صنعتی جدید دارد. مطالبات این صنعت به شدت رشد کرده و با مطالباتی که در دههٔ ۷۰ مطرح بوده هم به شدت متفاوت است. ما خواهان کیفیت، توسعه، بسته بندی و صادرات خواستههای این روزهای صنعت چاپ است که با سازوکار صنفی سازگار نیست. این چندگانگی که پیش آمده صنعت چاپ ایران را با بحران هویت روبرو کرده است و نمیداند که یک واحد صنفی است یا صنعتی. اگر واحد صنفی است پس چگونه باید پاسخگوی مطالبات صنعتی باشد و برعکس. فکر میکنم که دولت باید این جسارت و جرات را در خود داشته باشد که در مقطعی به این جمع بندی برسد و موضع خود را نسبت به صنعت چاپ روشن کند. آیا صنعت چاپ یک بخش فرهنگی است و یا یک بخش صنعتی؟ با استدلال این را ثابت کند و نظر افراد را هم بگیرد و آن وقت پاسخ خیلی از سوالات روشن میشود. ما هنوز در گیر این ماجرا هستیم. خیلی از واحدهای صنعتی چاپی هستند که اصلآ در دعواهای صنفی وارد نمیشوند و کار خود را انجام میدهند و با صنایع دیگر در ارتباط هستند و نیازهای خود را تامین میکنند. از آن طرف واحدهای صنفی کوچکی وجود دارند که حرفهای خوب و بزرگی میزنند، حرفهایی که از جنس صنعتی است، اما نگاهها، نیازها و واحدهایشان هنوز صنفی است. این مساله از نوع مطالبات آنها معلوم است؛ هنوز به دنبال معافیت مالیاتی هستند، هنوز به دنبال مسائل بسیار پیش و پا افتادهای هستند که با یک مصوبه به راحتی قابل حل است. تا زمانی که این تضاد و تناقض حل نشود، این روند ادامه دارد و خیلی تفاوتی ندارد که چه کسی رئیس اتحادیه باشد و چه کسی مدیر کل.
*با این تفاصیل اعضای اتحادیه جزو کدام دسته هستند؟
__ اعضای اتحادیه صنفی هستند. اینها نه به لحاظ کمی دارای چنین بضاعتی هستند که صنفی محسوب شوند و نه به لحاظ نگاه. اینها را مستند عرض میکنم؛ اعضای اتحادیه عمدتآ واحدها کوچک صنفی دارند و متاثر از این نگاههایشان هم نگاههای چندان بزرگی نیست. نگاه اینها بیشتر صنفی است و بیشتر به گذران روزمره فکر میکنند، چون هم نگاه خود آنها اینگونه است و هم مطالبات اعضای صنفی این گونه حکم میکند.
*به این ترتیب ما نیاز به تحولی در زمینهٔ مدیریت چاپ داریم؟
__ بله، نیاز به یک رنسانس و تحول بزرگ است.
*فرض کنید این رنسانس و تحول بر این اساس پیش برود که در دولت یازدهم؛ به شما پیشنهاد شود که در پست مدیریت صنعت چاپ فعالیت کنید. شمامی توانید برای این حوزه کاری انجام بدهید؟ این سوال را با نقدی به خودتان همراه کنید که تا این زمان چند نمایشگاه برگزار کردهاید و نمایشگاه اخیر شما با شکست کامل همراه بود. حتی شما با آن پشتوانه كاری؛ نمایشگاهی خالی برگزار كردید. مشخص بود که شما هم با وجود تمام تجربیاتی که در زمینهٔ صنعت چاپ دارید نتوانستید کاری انجام دهید درحالیکه میتوانستید یک سمینار کوچک و مفید را برگزار کنید و این نشان از ایدهآلیست بودن شما دارد. با این اوصاف، اگر به شما پیشنهاد بشود، فکر میکنید بتوانید منجی صنعت چاپ باشید یا اصولا میخواهید این کار را انجام دهید؟ شما چه وعدهای برای دست اندرکارن صنعت چاپ دارید؟ ما در کشوری زندگی میکنیم که هیچ نمایندهٔ مهمی در صنعت چاپ ندارد تا اگر قرار باشد مثلا با اکو گفتگو کنیم یا سمینار رسمی بینالمللی در ایران یا خارج از کشور برگزار كنیم؛ یک نماینده رسمی داشته باشیم. آیا باید به اتحادیهٔ چاپخانه داران مراجعه کرد یا دولت یا اتحادیهٔ چاپخانه داران خراسان یا مدیر موسسهٔ ترنج؟
__ چه ضرورتی وجود دارد که من این کار را انجام بدهم؟
*چون همیشه از بیانات و نظرات شما این گونه برداشت میشود که شما همواره به سیستم منتقد بودهاید و معتقد به این هستید که این توانایی را دارید که در صنعت چاپ تحولی ایجاد کنید. در دورهٔ مدیریتتان معتقد بودید که اختلاف نظرهای موجود و موش و گربه بازی اعضای اتحادیه باعث شده تا شما نتوانید بسیاری از برنامههای کوتاه مدت، میانمدت و درازمدت خودتان را عملی کنید و برخی از برنامهها مثل شهرک چاپ را عملی کنید. شما شکست و پیروزی خودتان را چگونه ارزیابی میکنید و دوراه در مدیریت قرار بگیرید؛ میتوانید مدیریت درستی انجام دهید و مدیر باید چه سیستمی داشته باشد؟
__ من اجازه میخواهم که موضوع شخص من حذف شود، چون تعبیر دیگری میشود و این تصور پیش میآید که من دوست دارم به دولت برگردم.
* سوال ما که حذف نمیشود.
__ نه، من میخواهم جور دیگری به سوال شما جواب بدهم. اگر قرار است این اتفاق بیافتد، اول دولت باید به این جمع بندی برسد که ماجرای صنعت چاپ فرهنگی است یا صنعتی؟ چاپ صنفی است یا صنعتی؟ جواب این سوال را باید دولت بدهد، به هر حال اقتصاد ما دولتی است. نکتهٔ بعدی این است که به جای نگاه بخشی، نگاه خود را کلان و ملی کند. در ناگه بخشی وزارت ارشاد دوست دارد چاپ را به عنوان مایملک خود حفظ کند و وزارت صنعت هم دوست ندارد چاپ رادر تولیت خود بگیرد. در نگاه ملی این گونه نیست. اگر این ۲ اتفاق افتاد، آن وقت میشود تصمیم گرفت که چه کسی این کار را بر عهده بگیرد و آن وقت خیلی مهم نیست که من باشم یا کسی دیگر، اصل ماجرا مشخص میشود که این ماجرا صنعتی است و یا اگر صنعتی_صنفی است، کدام بخش آن صنفی است. حریم و حدود مرزهای این مساله مشخص میشود. آن وقت میشود نشست و بحث کرد که این ماجرا به چه سرانجامی قرار است برسد.
* پس من سوال خود را به یک شکل دیگر مطرح میکنم، شما با تمام تجربهای که دارید، شکستهای خود را در این حوزه چگونه توجیح میکنید؟
__ دلیلی برای توجیح وجود ندارد، شکست، شکست است و من این شجاعت را دارم که به شکست خودم اعتراف کنم و میگویم که ما در نمایشگاه آخر (پکو) موفق نبودیم و هرچند که دلایل خود را داشت و به غیر از نکاتی که شما فرمودید، بعضی از آقایان هم مصر بودند که این شکست تبدیل به تجربه شود تا اثبات شود که ذکایی ناموفق است و سیستم مدیریت او ایراد دارد، من حتی چندین بار همین نکتهای که شما گفتید را تکرار کردم و به دوستانی که بخش تخصیص اعتبار را بر عهده داشتند گفتم که اگر قرار است این کار انجام نشود، همین امروز بگویید. حتی من گفتم این آمادگی را دارم که شکل کار را عوض کنم و به شکل یک سمینار با حضور ۲ نفر از هر کشور برگزار بشود و نمایشگاه ضرورتی ندارد، اما همهٔ دوستان گفتند که نه مشکلی نیست. جالب است بدانید تا امروز که نزدیک به ۸ ماه از آن نمایشگاه گذشته، از طرف استانداری خراسان رضوی که ادعا شده بود ۲۰۰ میلیون تومان اعتبار به ما میدهند، هنوز هیچ چیزی پرداخت نشده است. به هر حال یک سری عوامل وجود داشت که اصرار داشتند این اتفاق رخ ندهد. من در دورهٔ مدیریت هم ناکامیهایی داشتم که آنها برای خودم روشن است و عوامل آن را هم میدانم. بخشی از این ناکامیها مطرح کردن نکاتی بود که هنوز ظرف ذهنی آن ایجاد نشده بود و از نظر ما عملیاتی بود ولی از نظر صنف ایده آل بود. مثلآ بحث رتبه بندی چاپخانهها که امروز پس از ۳ سال از آن زمان دوستان تازه میگویند رتبه بند خیلی چیز خوبی است و باید انجام میشد. بحث شهرک چاپ در تهران عملیاتی نشد، اما در قم به مرحلهٔ اجرا رسید و در مشهد در حال عملیاتی شدن است. من نمیخواهم فرافکنی کنم و بخشی از ناکارآمدیها را به گردن صنف بیاندازم، اما در همان بخشهایی که موفق بوده که مطالبهٔ صنفی پشت آن وجود داشته است. در قم اتحادیهٔ چاپخانه داران یکی از مطالبه کنندگان جدی شهرک چاپ بود. اساسآ طرح شهرک چاپ روز اول از طرف اتحادیهٔ قم و آقای عربستانی مطرح شد. وقتی میبینید در قم موفق بوده نشان دهندهٔ این است که صنف مطالبه میکند و میخواهد و به نتیجه میرسد. در مشهد هم به همین ترتیب. در تهران ماجرا در گیر و دار بازیهای سیاسی انداخته میشود و اتفاقی میافتد که دیدید.
*شاید بخشی هم به این دلیل باشد که فردی که در حوزهٔ مدیریت فرهنگی قرار میگیرد، چه مدیر دفتر چاپ و چه خود وزیر ارشاد، هیچ وقت از سوی دولت چندان جدی گرفته نمیشود در مقایسه با مدیری که در بخش سیاسی و یا اقتصادی فعالیت میکند، به قول معروف به بازی گرفته نمیشود. به همین دلیل آقای حسینی در هیات دولت دست به هر کاری هم بزند چندان توجهی به او نخواهد شد.
__ من باز هم مصداقی عرض میکنم، در قانون برنامهٔ پنجم پیشنهاد کردیم که بندی برای صنعت چاپ اضافه شود که در شورای برنامه ریزی معاونت فرهنگی و شورای برنامه ریزی وزارت ارشاد هم به تصویب رسید. برای تصویب نهایی در جلسهٔ اصلی که معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان نظارت و برنامه ریزی (که جایگزین سازمان مدیریت برنامه ریزی کشور شده) هم مطرح شد. دوستی که به نمایندگی از ارشاد در آنجا حضور داشت تعریف کرد که وقتی به بررسی این بند رسیدیم رئیس جلسه گفت این موضوع که بیربط است و باید در حوزهٔ صنعت بررسی شود و مربوط به ارشاد نیست و از آن بگذریم. ما اعتراض کردیم که این موضوع از طرف وزارت ارشاد مطرح شده و ارتباطی به صنعت ندارد، ولی قبول نکردند و گفتند این به ارشاد ربطی ندارد. چاپ در حوزهٔ صنعت هم که مدافعی نداشت و به همین دلیل موضوع اساسآ منتفی شد. متاسفانه باید گفت که حرفها در حوزهٔ فرهنگ خیلی جدی گرفته نمیشود.
*در ابتدای صحبتهایتان گفتید که اعضای اتحادیه مایل هستند که خود را به وزارت ارشاد نزدیک کنند و حداقل در ظاهر نشان دهند که ارتباط خوبی با این وزارت خانه دارند، ولی طبق گفتههای خودتان این ارتباط خیلی هم به این صورت نیست و بیشتر در حد همان حفظ ظاهر است. وقتی وزارت ارشاد حمایتی از حوزهٔ چاپ انجام نمیدهد، چه دلیلی وجود دارد که اعضای اتحادیه همچنان اصرار به حفظ ارتباط با این وزارت خانه دارند؟
__ در این مورد حوزهٔ چاپ کمی به شکل شتر، گاو، پلنگ رفتار میکند و این علاقه وجود دارد که رویکرد چند وجهی که تا الان وجود داشته را حفظ کنند؛ یعنی در جایی که منفعت صنعتی وجود دارد، فریاد بزنند که ما صنعت چاپ هستیم و چرا به ما کمک نمیشود و چرا یارانه و وام کم بهره به ما نمیدهند. در جایی که حوزهٔ فرهنگ بیشتر میچربد، بگویند که چرا معافیت فرهنگی نداریم، ما که حوزهٔ فرهنگی هستیم و کار فرهنگی میکنیم. جایی که بحث صنفی است بگویند که چرا بستههای حمایت از صنوف برای ما اعمال نمیشود. به نوعی از این فضا استفاده میشود، اما حس من این است که باز هم به خاطر نوع نگاه کوتاه صنفی که به ماجرا وجود دارد، از این مساله غافل هستند که اگر وجهه و اعتبار آنها برای یک بار تعیین و تعریف شود، به مراتب بیش از این به مواهبی دست پیدا میکنند. از جمل اینکه نگاه سیاست گذاران و تصمصم گیران دولت به صنعت چاپ به عنوان یک نگاه مستقل خواهد بود، نه به عنوان زائدهای در دولت و توفیلی فرهنگ. به عنوان یک صنعت مستقل میتوانند به صنعت چاپ نگاه کنند. به همین خاطر از این فضا استفاده میشود و از میخواهند منافع بخشهای مختلف صنعتی، فرهنگی و صنفی استفاده کنند. خود آنها هم از این چند وجهی بودن خوششان میآید، چون به اصطلاح هر بار به یک طرف غش میکنند.
*به نظر شما شکل منطقی این قضیه به چه صورت است؟ یعنی در همه جای دنیا نحوهٔ برخورد با چاپ چگونه است؟ صنعتی است یا فرهنگی؟
__ در همه جای دنیا به دلیل ماهیت کاری که در این حوزه انجام میشود که امری گرافیکی، تصویری و هنرمندانه است، صنعت چاپ به عنوان یک صنعت گرافیک شناخته میشود. در هیچ جایی از دنیا تولیت این مجموعه بر عهدهٔ سازمان فرهنگی نیست. در اینجا دو بحث وجود دارد، یکی فرآیند است و دیگری بحث برآیند. فرایند ما در موضوع چاپ کاملآ صنعتی است. به عنوان مثال در حوزهٔ نرم افزار و تولید لوح فشرده که میتواند فیلم، موسیقی و یا نرم افزار باشد. در مورد نرم افزار آن موسسهای به نام موسسه رسانههای دیجیتال در وزارت ارشاد وجود دارد که به هیچ عنوان به سخت افزار کاری ندارد و اصولآ حوزهٔ عملکرد آن نیست. شورای عالی انفورماتیک وجود دارد، وزارت ارتباطات و وزارت صنعت، معدن و تجارت هم وجود دارند. وزارت تجارت و وزارت ارتباطات، هرکدام به نوعی زیرساختهای ارتباط الکترونیکی را فراهم میکنند. وزارت ارتباطات بحث پهنای باند و وزارت صنایع ساز و کار صنعتی مثل کارخانههایی که باید این را تولید بکنند را تهیه میکند. هیچ تضادی هم با یکدیگر ندارند. وزارت ارشاد هم به محتوا نگاه میکند. چطور در اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد، اما در حوزهٔ چاپ این مشکلات وجود دارد؟ یا مثلآ در مورد خروجی کار، خروجی کار همه چیز میتواند باشد، کالای تبلغاتی، کتاب، مطبوعات و بستهای بسته بندی هم میتواند باشد. دلیلی وجود ندارد که فرآیند صنعتی به خروجی کار گره بخورد. کار چندان سخت و پیچیدهای هم نیست، گره کار اینجاست که دولت بپزیرد و صنف هم صادقان بگوید که میخواهم به یک جمع بندی و نتیجهٔ روشن و تشخیص درستی از این ماجرا برسم. اگر این اتافق بیافتد به سادگی قابل تعریف و تعیین حدود است. حتی زمانی ما یک پیشنهاد عملی و مشخص هم دادیم که سازمان صنایع چاپ ایران مثل سازمان نظام مهندسی، نظام پرستاری و نظام کشاورزی تاسیس شود.
*یعنی میتوان نتیجه گیری کرد که اهمیت جنبههای نظارتی در ایران باعث شده که این شکل اشتباه به وجود آمده است؟ یعنی وقتی قرار است در همهٔ حوزهها بحث نظارت بر مفهوم انجام شود، خواه ناخواه پای آن به چاپ خانهها هم باز شده است.
__ بله، البته در زمان خود اشتباه نبوده، الان اشتباه محسوب میشود. به اعتقاد من الان همهٔ خانهها نوعی چاپخانه هستند. در هر خانهای که یک پرینتر وجود داشته باشد، فرآیند چاپ صورت میگیرد.
*عملكرد دفتر امور چاپ وزارت ارشاد در دوره معاونت بهمن دری را چگونه ارزیابی میكنید؟
__ تصور میکنم که آقای «افراش» به عنوان سرپرست دفتر چاپ وزارت ارشاد، با مشکلاتی روبهرو بود و برای ما عنوان میکرد که مجبور بوده شرایطی را تحمل کند. نگاه آقای «دری» به پیرامون خود و همهٔ حوزهها از جمله حوزهٔ چاپ، نگاهی بسیار محدود و بسته بود و به این فضای بسته علاقه هم داشت و اینطور نبود که او یکباره با این فضا مواجه شده باشد، بلکه خود او به این فضا علاقه داشت و به ایجاد آن نیز کمک میکرد. به همین نسبت در حوزهٔ چاپ هم این اتفاق رخ داد. تصور میکنم افراش به این دلیل که خواه ناخواه از جنس چاپ نبود، برای مدیریت و هدایت کردن این مجموعه، ناچار بود که شورا، گروه و یا اتاق فکری تشکیل بدهد تا نظرات آنها را اجرایی کند. البته این بدان معنی نیست که او میخواست پشت سر آنها پناه بگیرد، اما متاسفانه خروجی که از شورا به دست ما میرسید چیزی جز این نبود.
*اعضای این شورا چه کسانی بودند؟
__ اعضای این شورا رئیس اتحادیهٔ چاپخانه داران تهران (نیکو سخن)، رئیس اتحادیهٔ چاپخانه داران مشهد (مغانی)، مدیرعامل شرکت تعاونی صنف لیتوگراف (شجاع)، رضا رضایی (که سابقآ در اتحادیهٔ صادر کنندگان بود و بعد از آنجا بیرون آمد) و رسول فرشی فرید (دبیر مسابقات چاپ) بودند. در کنار اینها برای اینکه نیاز بود افرادی از لحاظ فکری و مشورتی کمک کنند، تعدادی کمیتهٔ اقماری هم ایجاد شد. این کمیتهها به دلیل اینکه این کمیتهها به لحاظ ساختاری دچار مشکل بودند، هم مصوبات این شورا هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت، هم از لحاظ حقوقی جایگاه مشخصی برای اینها وجود نداشت و همچنین اعضای آن، اعضای ناهماهنگ و ناهمگونی بودند و مشخص نبود با چه ملاک و معیاری انتخاب شدهاند به اندازه کافی توفیق نیافتند. مثلآ سوال جدی این بود که چرا اتحادیهٔ چاپخانه داران قم که بعد از تهران بزرگترین اتحادیهٔ چاپ در ایران است، در این شورا جایی نداشت و یا اساسآ اعضای این کمیته با چه مکانیزمی انتخاب شدهاند، و در رایگیری که انجام شده، انتخاب آنها بر چه مبنایی بوده است.
*به عنوان سوال آخر، پیشبینی شما برای انتخابات آیندهٔ اتحادیهٔ چاپخانه داران چیست؟
__ تصور میکنم با توجه به اینکه مصوب شده است چاپخانههای دیجیتال هم به اتحادیه چاپ خانه داران اضافه شوند و اتحادیهٔ چاپخانه داران مکلف است به این اعضا که در حدود ۲۰۰ نفر هم هستند، پروانه بدهد، انتخابات آیندهٔ صنف چاپخانه داران با یک اتفاق جدی روبرو میشود و با ۲۰۰ عضو جوان و تحصیلکرده و جویای نام و پرانرژی روبرو است. تجربه ثابت کرده از کل اعضای صنف چاپ، چیزی در حدود ۴۰۰ تا ۶۰۰ نفر در انتخابات شرکت میکنند و دوستان هم رایهای سنتی دارند. با این تفاصیل فکر میکنم باید منتظر یک انتخابات چالشی باشند.
گفتگو از: زهرا حاج محمدی- احسان رنجبران