گفتگوی ایلنا با کار گردان هیس دختر ها فریاد نمی زنند
درخشنده:سینمای من، سینمای دردمندیست
برای من همیشه این سوال مطرح است که چرا بسیاری از انسانها در موقعیتهای مختلف فقط به خود فکر میکنند؟ و فراموش میکنند که انسان هستند. چرا فقط به فکر لذت خود هستند؟ فردی که فارغ از موقیعت انسانی، فقط برای بُرد خود تلاش میکند و حاضر است پا روی شانه افراد دیگربگذارد و بالا برود؛ دچار یک لذت جویی حیوانی شده است
ایلنا: پوران درخشنده کار گردان سینمای ایران در آخرین فیلم خود «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» داستان دختری (طناز طباطبایی) را روایت میکند که در دوران کودکی مورد تجاوز مردی (بابک حمیدیان) که بیمار روانی است قرار میگیرد اما هرگز این اتفاق را برای پدر و مادرش بیان نمیکند و این خاطره دردناک تا سالها با وی همراه است تا زمانی که قصد ازدواج دارد. روزی که میخواهد ازدواج کند با کودکی مواجه میشود که مرد دیگری قصد تعرض به وی را دارد. دختر در مقام دفاع از کودک بر میآید و در این راه مرد متجاوز را به قتل میرساند.
با پوران درخشنده درباره دلایل ساخت این فیلم و نگاهش به جامعه گفتگو کردهایم:
چطور میشود که یک فیلمساز مثل شما بعد از ساخت فیلمهای مختلف درباره مسائل مختلف اجتماعی، میرود سراغ موضوعی که به نوعی خط قرمز است؟
پرداختن به مشکلی که درفیلم وجود دارد یک ضرورت و نیاز بود و ساخت آن را به نوعی یک تکلیف میدانستم و اگر میخواستم از کنار این موضوع بگذرم، انگار که باید بار گناهان زیادی را با خودم حمل میکردم، زیرا مردمی که برای من سرگذشتهای خود را گفتند و طرح کردند، از من خواستند که در این زمینه کاری کنم تا فرهنگ سازی شود. بنابراین این ضرورت برای خود من باعث شد تا دنبال این موضوع بروم و این در حالی بود که میدانستم خط قرمز است اما باید از خط قرمزها خیلی آرام رد میشدم. ساخت این فیلم یک ریسک بزرگ بود که فقط با عشق مردم امکان پذیر شد.
شما در مقاطع مختلف فیلمهای مختلفی درباره آسیبهای اجتماعی ساختید. آسیبی که در فیلم وجود دارد چقدر مهم است و نسبت آن با دیگر آسیبهای جامعه چگونه است؟
من از سال ۶۸ این موضوع را میدانستم و سرگذشتهای زیادی با موضوعی که در فیلم بیان شده است، به دستم رسیده. ولی شرایط برای گفتن آن فراهم نبود و امسال به نوعی با کمک خداوند توانستم این فیلم را بسازم. آسیبی که در فیلم وجود دارد، از اعتیاد و طلاق بسیار مهمتر و خطرناکتر است زیرا این آسیب تمام روح و روان فرد را میگیرد، میکشد و حتی از قتل نفس نیز بدتر است.
هر چند من با ساختن این فیلم به همه زوایای و همه ابعاد اتفاق نپرداختم، اما با ساختن این فیلم دنبال این بودم که زنگ خطر را به صدا در بیاورم زیرا اصلا نمیتوان با ساخت یک فیلم، جامعه را اصلاح کرد و یا حتی موضوع را تحلیل کرد.
یعنی درساخت این فیلم به نوعی شما بالاتر از فیلسماز و پژوهشگر رفتار کردید؟
زمانی که تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم، خودم را در جایگاه پدر و مادرها و کودکان دیدم و وقتی مظلومیت بچهها را دریافتم، احساس کردم که باید با یک دردمندی خاص این فیلم را بسازم و این احساس مهمترین بخش در فیلمسازی است. بعد از احساس درمندی است که احساس مسئولیت بوجود میآید، درمندی که امروز در جامعه وجود ندارد.
یعنی شما نبود حس مسئولیت را ناشی از نبود یک حس دردمندی درست میدانید؟
امروز یک نگاه غمخوارانه و متعهدانه در جامعه نسبت به بسیاری از مسائل؛ مخصوصا مسالهای که در فیلم بیان شده است، وجود ندارد. بگونهای که بسیاری از مسائل بیخود و بیجهت تابو شدهاند و به نوعی، گروهی فقط برای ندیدن، چشمهای خود را میبندند و اینگونه میشود که جامعه ما به این روز دچار شده است. پدر و مادرها و مدیران جامعه باید به هوش بیایند تا شرایطی را ایجاد کنند تا روح و روان کودکان و امنیت روانی کودکان تامین شود و کودکان اولین دوستان خودشان را پدر و مادر خود بدانند. همچنین پدر و مادرها هم برای ایجاد فضای مناسب که در آن کودکان بتوانند بدون ترس از تنبیه و شماتت حرفهای خود را بزنند، تلاش کنند. جامعه ما نیاز به آموزش دارد و این آموزش از مهد کودک شروع میشود. پدر و مادر و معلمان و همه باید در جامعه آموزش ببینند و بعد مسئولیت را حس کنند.
کدام گروه در یک چنین اتفاقاتی مقصر هستند، پدر و مادرها و یا بچهها؟
پدر و مادرها باید بدانند که مسئولیت پذیری بسیار مهم است. فقط فرزنددار شدن مهم نیست. امروز بسیاری از پدر و مادرها هر کاری دوست دارند در زندگی خود انجام میدهند اما به کودکان توجهی ندارند. در حالی که تربیت و توجه به فرزند مهمتر از نگهداری از فرزند است. امروز در بسیاری از خانوادهها فرض بر این است که یک بچه سر ساعت میرود مدرسه و سر ساعت به خانه میآید و اگر چنین باشد، هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما در زیر لایه این رفتار آرام، اتفاقی مهیبی ممکن است رخ داده باشد؛ آسیبی که در فیلم بیان شده است، ریشه در همین اتفاق دارد. با این فیلم تمام تلاشم را کردم تا آینهای در برابر مدیران و پدر و مادرها قرار دهم. به نظرم موفق هم شدهام زیرا در سینما شاهد بودم که مخاطبان با سکوت به فیلم نگاه میکنند و حتی کسانی که با خود چیپس و پفک به سالن میآورند، جرات نمیکنند و یا فراموش میکنند چیپس و پفک خود را باز کنند.
یعنی به نوعی شما از وجه سرگرم کنندگی سینما گذر کردید؟
من سینما را همچنان سرگرمی میدانم اما معتقدم باید حتما حرفی نیز برای گفتن داشته باشد؛ زیرا من به عنوان سینماگر یک فرستنده هستم و باید پیام خوبی را منتقل کنم و سینماگر و مخاطبان باید هر دو واکنشهای همدیگر را ببینند و بر روی هم تاثیر بگذارند.
در فیلم شما به مشکلات کودکانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، پرداخته شده. اما این تجاوز از طرف فردی است که جامعه او را طرد کرده است. آیا معتقد نیستید که باید در کنار این کودکان به مشکلات این افراد نیز پرداخت؟
بله! باید پرداخته شود. من آنها را مجرم نمیدانم، بلکه بیمارانی میدانم که باید درمان شوند. به نوعی قربانی هستند؛ قربانی تعلیم و آموزش غلط! زیرا وقتی فردی کار خوبی انجام میدهد، از قبل برای وی این مسئله تعریف شده است و در ذهن او نهادینه شده.
یعنی شما مشکل اصلی را در آموزش غلط میدانید؟
بله! آموزش و تربیت اشتباه که با ذات اصلی انسان تناقض دارد. خداوند انسان را پاک و منزه آفریده است و اندیشه را هم در هر دو (زن و مرد) به یکسان قرار داده و آن کسی را که برتر دانسته که اندیشه برتر دارد. چنین فردی شخصیت متعالی تری دارد و مسیری که برایش تعیین شده را درست میرود.
حال باید از خود پرسید چگونه میشود در دادگاه طلاق، یک مرد همه تلاش خود را میکند که زن از مهریه خود بگذرد و حق زن را ندهد. غافل از اینکه اگر امروز حقی را ندهد، باید جای دیگری آن را پرداخت کند و هرچند زن از حق خود میگذرد اما قلبا راضی نیست؛ بلکه تحت فشار این کار را انجام میدهد.
پس چگونه میشود که ما به سودهای آنی اکتفا میکنیم و فقط حال را میبینیم؟
به دلیل این است که ما فراموش میکنیم هر تصمیم و حرکتی که در دنیا میگیریم و انجامش میدهیم، فقط بر حال و زندگی امروز و الان ما تاثیر ندارد؛ بلکه مدتها و تا ابد تاثیر این تصمیم میماند. به نظر میرسد که موفق بودهایم؛ در حالی که در واقع فقط به ظاهر پیروز شدهایم و در باطن دچار یک خسارت بلند مدت.
ریشه این گونه رفتارها در چیست؟
ریشه اینگونه رفتارها در بیاخلاقی است. جامعه دارد به سمتی حرکت میکند که رو به سقوط است و برای من همیشه این سوال مطرح است که چرا بسیاری از انسانها در موقعیتهای مختلف فقط به خود فکر میکنند؟ و فراموش میکنند که انسان هستند. چرا فقط به فکر لذت خود هستند؟ فردی که فارغ از موقیعت انسانی، فقط برای بُرد خود تلاش میکند و حاضر است پا روی شانه افراد دیگربگذارد و بالا برود؛ دچار یک لذت جویی حیوانی شده است. هرچند هستند آدمهای که برای نفع دیگران از انسانیت عدول نمیکنند و حتی آرزوهای خود را برای نفع جامعه کنار میگذارند و در دل خود نگه میدارند.
راه حل چیست؟
قبل از هر راه حلی باید ابتدا بایستیم و به خود نگاه کنیم و از خود بپرسیم «به کجا چنین شتابان»؟ فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» هم همین کار را میکند و فقط یک زنگ خطر است برای اینکه ببینیم. حتی نمیتوانم بگویم که این فیلم، تحلیلی اجتماعی است. مشکلات اجتماعی و رفتاری در جامعه حاصل کار یک فرد یا یک نهاد نیست، بلکه همه مسئول هستند. از پدر ومادرها گرفته تا مدرسه و مدیران جامعه! زیرا مشکلات جامعه حاصل یک چرخه معیوب هستند. به همین دلیل باید ابتدا این چرخه را نگهداریم، نگاه کنیم و بعد عیوب آن را رفع کنیم.
گفته میشود فیلم شما با کمک شمقدری ساخته شده است؟
فیلم در زمان ایشان ساخته شده است و نمیتوان این مساله را نادیده گرفت. البته خود من ساخت فیلم را شروع کردم و بعد فارابی به کمک ساخت فیلم آمد. اما نه اینکه بودجه فیلم میلیاردی باشد.ولی فارابی و احمد میر علایی کم زیادی به ساخت این فیلم کردند و بدون کمک آنها ساخت فیلم امکان نداشت.
با توجه به زمزههایی که این روزها درباره معرفی فیلم به اسکار شنیده میشود،علاقه دارید که فیلم به آکادمی اسکار معرفی شود؟
_ من تصور میکنم که موضوع فیلم یک موضوع جهان شمول است و بحث کشور ما نیست و در همه جای دنیا این بحث وجود دارد؛ حتی در کشورهای مانند آمریکا و اروپا. تنها تفاوت آنها با ما این است که آنها به راحتی این مساله را بیان میکنند اما ما بیان نمیکنیم. به همین خاطر فکر میکنم که میتواند به اسکار معرفی شود.
گفتگو از: علی زادمهر