خبرگزاری کار ایران

نمایشگاه عکس‌های عزیز ساعتی افتتاح شد،

بیضایی: ما سینما را دوست داریم اما حاشیه‌هایش را نه

بیضایی: ما سینما را دوست داریم اما حاشیه‌هایش را نه
کد خبر : ۳۱۰۴۶

خانه‌نشینى شغلِ ماست؛ هنوز شروع نکرده بازنشسته‌ایم! هیچ‌کس نمى‌پرسد چطور زندگى مى‌کُنى؟ ماوصله‌ى این حرفه نبودیم. این آن حرفه‌اى نبود که ما به امید‌ها در آن قدم گُذاشتیم. چیزهایى به جز سینما براى حضور در سینما لازم است. ما سینما را دوست داریم و حاشیه‌هایش را نه! ما اهلِ زمانه‌ایم نه بازیچه‌ى آن.

ایلنا: نمایشگاه عکس‌های عزیز ساعتی(فیلمبردار و عکاس سینما) شب گذشته(4 دی) در نگارخانه آریا افتتاح شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ در این نمایشگاه که باعنوان "با بیضایی در طهران" برگزار می‌شود، بیش از ۳۰ قطعه عکس از مجموعه فیلم‌های سینمایی بهرام بیضایی که ساعتی در ساخت آن‌ها همکاری داشته است؛ به نمایش گذاشته شده است.
بهرام بیضایی که هم‌اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کند، در یادداشتی که به مناسبت برگزاری این نمایشگاه نوشته، آورده است: من چطور مى‌توانم عزیز ساعتى را با کلمات؛ عکاسى کُنَم آن هم از راهِ دور، که سالهاست ما همه را از نزدیک عکاسى کرده؟ عزیز ساعتى با عکس‌هایش سال‌ها جلوى روى ما نقشِ آینه را بازى کرده است؛ آیا من مى‌توانم با کلمات براى او نقشِ آینه را بازى کُنَم؟
بیضایی با اشاره به همکاری مختلف خود در چند فیلم با عزیز ساعتی ادامه می‌دهد: ما آن فیلم‌هایى که صحبتَش بود را نساخته‌ایم. نه ما شبیهِ آن روز هستیم نه آن روز شبیهِ خُودَش، نه تهران شبیهِ آنچه روزى بود، و نه کلمات‌‌ همان معنایى را دارند که روزى داشتند. خانه‌نشینى شغلِ ماست؛ هنوز شروع نکرده بازنشسته‌ایم! هیچ‌کس نمى‌پرسد چطور زندگى مى‌کُنى؟ جز لبخند سوخته‌ى عزیزِ ساعتى تنها یک چیز هنوز به اعتبارِ اولش باقى است؛ ایمان به قدرتِ تصویر! چه راست و دروغ‌ها با آن مى‌توان گُفت؛ و ما دروغ نگفتیم.
در دوستى، و در عشق به سینما عزیز ساعتى‌‌ همان است که بود؛ با‌‌ همان ایمان به زبانِ تصویر! بى‌خستگى و تنِش؛ توانِ پایانِ روزَش مثلِ آغازِ روز؛ و سراسر با‌‌ همان لبخند و آرامش که سرچشمه‌ى آن را نمى‌توان شناخت.
ما وصله‌ى این حرفه نبودیم. این آن حرفه‌ای نبود که ما به امید‌ها در آن قدم گُذاشتیم. چیزهایى به جز سینما براى حضور در سینما لازم است. ما سینما را دوست داریم و حاشیه‌هایش را نه! ما اهلِ زمانه‌ایم نه بازیچه‌ى آن! لبخندِ عزیز ساعتى چه معنایى داشت جز همین؟ ـ ما همه عزیز ساعتى هستیم.
بیضایی همچنین با اشاره به عکس‌های که در این نمایشگاه به نمایش درآمده می‌نویسد:

در عکس‌هاى عزیز ساعتى زمان بر ما مى‌گُذرد و چندان خوب هم نمى‌گُذرد! ما همه‌ى این سال‌ها گُذرِ زمان را بر خود در عکس‌هاى او دیده‌ایم. آیا هرگز او هم خُود را در ما دیده است؟ او عکس‌هاى زیادى باقى گُذاشته ولى نه از خُودَش!
عزیز ساعتى دوستدارِ ترکیب و توازنِ تصویر از چشمِ طبیعى است. موضوع برایش دقیق دیدنِ موضوع است! ادایى نیست؛ خودنمایى نمى‌کُنَد؛ پِىِ سبکى کوبنده و تاثیرگُذار و خیره‌کُننده نیست؛ شادى و اندوه خُودَش تاثیرى در عکس ندارد؛ موضوع را مُچاله یا رویایى نمى‌کُنَد؛ عدسىِ دورگیر چندان به کار نمى‌بَرَد و از عدسىِ ماهیْ چشم پرهیز مى‌کُنَد؛ پِىِ زاویه‌هاى عجیب و غریب نیست؛ تقریبآ همیشه ارتفاعِ چشمىِ دوربین‌اش هم سطحِ خودش یا موضوع است از گویا‌ترین زاویه؛ یادم نمى‌آید براى عکسى زانو زده باشد یا بر زمین شیرجه رفته باشد یا از نردبام خانه‌اى و سقف و دیواره‌ى خُودرُویى خُود را آویخته باشد؛ او باید روى زمینى محکم بایستد و خلاقیت جلوى چشمَش اتّفاق بیفتَد و او آن را ثبت کُنَد.

اگر دُرُست پیش از گرفتنِ صحنه‌اى چشمتان به او بیفتَد و لبخندَش را نَبینید حتمآ آن صحنه اشکالى دارد. او ارزیابِ بى‌سخن، و شریکِ خاموشِ دغدغه‌هاى شماست! در حقیقت او شیفته‌ى وقوعِ سینماست، و دوستدارِ رُخدادِ فیلم ساختن است چون حادثه‌اى خلّاقه؛ در بهترین شکلش، از هیچ چیزى ساختن، و از آشفتگى نظمى درآوردن! حتّى فیلمبردارى‌اش گونه‌اى تماشاى فیلمبردارى است؛ به بار نشستن و رسیدنِ آن دَمى که تنها‌‌ همان ثبت مى‌شود.

حضور در کشاکش و کوششِ ده‌ها شتابنده براى راست آمدنِ یک‌دَم از یک جادو؛ فَوَرانِ توازنى معنى‌دار و چشم‌نواز از میانِ آشوب و تقلّا؛ و تراویدنِ مفهوم از ماده؛ معناهاى ساده‌یى که زندگى است و همان‌قدر پیچیده!
عزیز ساعتى گُزارشگرِ رسانه نیست، پِىِ عکس‌گرفتن نمى‌دَوَد، تک‌نگارى نمى‌کُنَد، پِىِ فقر و جنگ و طلاق و حوادثِ قطار و رانندگى و مراسمِ باشکوه نیست؛ از عکّاسیِ میوه و طبیعت بى‌جان و تک‌چهره‌ى نامداران پرهیز مى‌کُنَد، براى عکّاسى از هیچ دار زدنى صبحِ کلّه‌ى سحر بیدار نمى‌شود، و براى ثبتِ ماه‌گرفتگى و آتشبازى و چراغانى تا نصفه شب خواب را بر خُود حرام نمى‌کُنَد؛ همه‌ى حضورِ او براى صحنه‌ى فیلمبردارى است.

عکاسِّ انتخاباتى نیست و از سلمانى و کلّه‌پزى تصاویر دور و نزدیک نمى‌گیرد، پى کاسبى نیست، پِىِ افشاگرى یا تبلیغاتِ تجارى نیست، بیانیه صادر نمى‌کُنَد، و مشت محکمى به دهنِ هیچ‌کس نمى‌زند؛ نجات دادنِ همه‌ى آنچه در حالِ از دست رفتن است از او ساخته نیست. جاى گواهى به زوال گواهى مى‌دهد به خلاقیتِ درحال وقوع، هر چند‌گاه شک است بر آن خلّاقیت، و هر چند آن خُود گواهى بر زوال هم هست.

وقتى رنگِ عکس‌ها رفته رفته مى‌پَرَد، معناى دیگرِ لبخندِ عزیز ساعتى آشکار مى‌شود. معناى دُوپهلوى خلّاقیت و زوال، او را با عکس‌هایش در فاصله‌ى کسى که در آن‌ها پِىِ زمان مى‌گردد نگه مى‌دارد. در و دیوار حرف می‌زنند؛ چه زندگی‌ها رفته! هر اثرِ خلّاقه زوال‌پذیر است، و با اینهمه، گُریز از زوال را راهى جز خلقِ دُوباره نیست! صحنه‌یى و تلاشى گروهى با هدفى یگانه که از آن تصویر و معنایى خلّاقه بزاید، که شاید خُودْ معناى حضورِ گُذراى ماست. عکسِ او گواهى مى‌دهد به این تلاش و حضور؛ چه باک که خُودِ آن نیز گُذراست!


عزیز ساعتى در عکس‌هاى خُود غرق نمى‌شود. تعادلِ خُودِ او، تعادل‌دهنده‌ى عکس‌هاى اوست. مى‌بیند و به چشم نمى‌آید. خود را به رخ نمى‌کشد. سَرِ صحنه حضورَش احساس نمى‌شود، ولى وقتى عکس‌ها درمى‌آید مى‌بینى همه‌جا بوده است! او از بى‌سبکى شیوه‌اى مى‌سازد که سبکِ خُودِ اوست.

آیا دانسته و ندانسته پى حذفِ عکّاس از عکس است؟ شما در عکس‌هاى او تهران را مى‌بینید و عکّاس را نه! حتّى شاید نبینید که از چشمِ او مى‌بینید! و با این‌همه در این عکس‌ها زمان مى‌گُذرد؛ آنچه مى‌گُذرد بر ما و بر عکّاس.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز