خبرگزاری کار ایران

بزرگداشت یرژی گروتفسکی به همت انجمن دوستی ایران و لهستان برگزار شد؛

قطب‌الدین صادقی: هدف گروتفسکی رسیدن به انسان ناب بود

قطب‌الدین صادقی: هدف گروتفسکی رسیدن به انسان ناب بود
کد خبر : ۹۷۵۰۰

از حاشیه‌های جالب بزرگداشت هشتادمین سالگرد تولد برژی گروتفسکی؛ نمایش فیلمی از هوشنگ قوانلو بازیگر کهنه‌کار تئا‌تر بود که طی آن به بیان تجربه خود از شرکت در لابراتوار بازیگری گروتفسکی پرداخت.

ایلنا: مراسم بزرگداشت هشتادمین سالگرد تولد یرژی گروتفسکی، کارگردان و نظریه‌پرداز مشهور لهستانی، عصر روز گذشته (۲۶ مردادماه) به همت انجمن دوستی ایران و لهستان با حضور قطب الدین صادقی و مسعود دلخواه در سالن نشست‌های سرای اهل قلم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علیرضا دولتشاهی مجری – کار‌شناس این نشست با بیان اینکه انجمن ایران و لهستان به جای گرامی‌داشت افراد در سالروز مرگ تصمیم دارد روز تولد بزرگان را بهانه بزرگداشت آن‌ها را موردنظر قرار دهد، گفت: علاقه بسیاری داشتیم بزرگداشت گروتفسکی را ۲۰مردادماه مصادف با روز تولد این هنرمند و نظریه‌پرداز برگزار کنیم اما بنا به مسائلی این امکان فراهم نشد و به ناچار امروز را برای عملی کردن هدف مجموعه درنظر گرفتیم.
وی ادامه داد: ارتباط بزرگان تئا‌تر جهان با هنرمندان کشور و حضور آن‌ها در ایران برای هم نسلان من در دهه ۴۰ امر بی‌سابقه‌ای نبود، نکته‌ای که بسیاری از هنرمندان جوان امروز از آن کمتر بهره‌مند می‌شوند. در فاصله سال‌های ۱۳۴۶ تا ۵۶ یازده دوره جشن هنر شیراز برگزار شد که اتفاقا گروتفسکی هم در چهارمین دوره حضور داشت و‌‌ همان سال پی‌تر بروک هم اثری را در قالب این جشنواره روی صحنه برد.
دولتشاهی با ارائه کلیتی از جان اندیشه گروتفسکی در تئا‌تر اظهار کرد: آنچه امروز به عنوان تئا‌تر بی‌چیز، بی‌پیرایه، فقیر یا فارغ از تمام عناصر غیرضروری صحنه نامیده می‌شود از اندیشه این هنرمند به وجود آمد که شاید بتوان شعر هجم در زبان فارسی را که قصد دارد معنای موردنظر خود را به موجز‌ترین شکل ممکن بیان کند را مشابه همین نظر درنظر گرفت.
وی در پایان ضمن ابراز تاسف بخاطر درگذشت اسلاومیر مروژک، درام نویس شهیر لهستانی از قطب الدین صادقی کارگردان، بازیگر و مدرس دانشگاه برای سخنرانی دعوت کرد.
صادقی با بیان اینکه تئوری تئا‌تر بی‌چیز گروتفسکی بر سه محور هدف هنر تئا‌تر، اخلاق و روش‌های تکنیکی استوار است، گفت: هدف موردنظر او دقیقا‌‌ همان چیزی است که امروز بسیاری از جوانان به آن دقت نمی‌کنند و بیشتر در فکر به شهرت رسیدن و امضا دادن از راه تئا‌تر هستند درحالیکه گروتفسکی یک واکنش فلسفی در پایان دوره مفهوم ماتریالسیم تاریخی بود که در گذشته مطرح شده و گریبان کشور و فرهنگ مردم سرزمین او را نیز گرفته بود. درست مانند واکنشی که تارکوفسکی در سینما نشان داد و در زمانه‌ای که بی‌توجه به مباحث طبقاتی یک برگ از درخت نمی‌افتاد نسبت به کمرنگ شدن نگاه و ارزش‌های روحانی در فرهنگ حاکم بر جامعه اعتراض کرد اما این راه به شکلی اصیل‌تر در لهستان و توسط گروتفسکی آغاز شد.
وی همچنین به تعریف گروتفسکی از اسطوره اشاره کرد و ادامه داد: او به این نتیجه می‌رسد که اسطوره‌های مذهبی دیگر در لهستان آن زمان کارکرد ندارد، به ویژه که در دوران پس از جنگ جهانی و فروپاشی اخلاقی و اجتماعی ناشی از آن به سر می‌برد و از طرفی به‌رغم تبلیغ باشکوه رمانتیزم فرهنگ لهستان، اسطوره‌های ملی هم دیگر کارکرد نداشتند. پس گروتفسکی اسطوره را در تن انسان و بازیگران خود جستجو کرد، چراکه کوچک‌ترین مناسبات انسانی در تمام دوره‌ها با مناسک و آیین همراه بوده که امروز به دلیل زندگی علم زده و صنعتی از یاد‌ها رفته و او در تئا‌تر دنبال یافتن شکل غیرمذهبی اسطوره است تا جوامع به واسطه آن دوام و ثبات داشته باشند.
این مدرس با تاکید بر اینکه تئا‌تر تجربی موردنظر گروتفسکی بسیار جدی و به معنای واقعی بی‌چیز بود و محل فروش بلیت چندین هزارتومانی محسوب نمی‌شد، تصریح کرد: تئا‌تر درنظر گروتفسکی محلی برای عرض اندام و شکلک درآوردن، خودنمایی و کسب شهرت نیست. حتی براساس تعاریف او می‌توان گفت تئاتری علیه تماشاگر ارائه می‌کند و کلیشه‌هایی که جهان بینی او بر مبنای آن‌ها شکل گرفته را در هم می‌شکند و اصولا محلی برای خوشگذرانی در تئا‌تر قائل نیست. او در این مسیر تلاش می‌کند اسطوره‌های موردنظر خود را از دل تمام داشته‌های اروپا طی قرون متمادی بیرون بکشد و به هیچ متن معاصری رجوع نمی‌کند. حرکت او را نباید تنها یک واکنش سیاسی بلکه واکنشی علیه یک فرهنگ جعلی دانست که پس از امضای پیمان ورشو بر اجتماع لهستان سایه انداخته بود.
صادقی ضمن اشاره به روند شکل گیری گروه‌های چند ملیتی و کمپانی‌های حرفه‌ای تئا‌تر به ویژه در دوران پس از جنگ جهانی عنوان کرد: افرادی مانند گروتفسکی و پی‌تر بروک ازجمله هنرمندانی هستند که به این سو حرکت کردند، جریانی که بیش از هرچیز معنای گفتمان، دموکراسی و ضددیکتاتوری را در خود مستتر داشت. در‌‌ همان دوران شاهد حضور برتولت برشت هستیم که اتفاقا واکنشی به فاشیزم محسوب می‌شود و از فن فاصله گذاری برای بیان مفاهیم خود و دعوت به تفکر بهره می‌گیرد اما گروتفسکی به مخاطب شُک وارد می‌کند.
وی افزود: او با توجه به هدفی که داشت از بازیگران چنان پالایش اخلاقی و پاکی را طلب می‌کرد تا بتوانند درست و تمام و کمال در اختیار گروه قرار بگیرند و ما شاهد بودیم بعداز تعطیل شدن فعالیت‌های لابراتوار گروتفسکی بسیاری از بازیگرانش به دچار شکست روحی سنگین شدند و خلاء وحشتناک درونی پیدا کردند.
این کارگردان با اشاره به اینکه تئا‌تر تجربی موردنظر گروتفسکی قصد دارد به ذات و سرمنشا پدیده‌ها و رفتار‌ها بازگردد، گفت: تئا‌تر برای او تکرار دوباره متن نیست و خود عنوان «جدال با فرشته» را بر آن می‌گذارد که مقصود از فرشته اینجا متن یا نمایش نامه است و اصلا اعتقادی به تکرار دوباره متن ندارد. این روحیه هم از جایی ناشی می‌شود که می‌داند هیچگاه با مولف همراه نیست و نکته‌ای را به سادگی نمی‌پذیرد، به روشنفکران اعتماد ندارد، جدل می‌کند و تنها به هسته اصلی توجه دارد.
صادقی ضمن بیان این مطلب که مفهوم «بازیگر مقدس» از اینجا ناشی می‌شود، گفت: بازیگر مقدس کسی نیست که مومن باشد یا در آثار مذهبی بازی می‌کند، کسی نیست که فقط کلمات را درست و خوب بیان می‌کند یا از اندام ورزیده و آماده دارد. بلکه موجودی است که خود را از دورن می‌سوزاند تا موانع درونی‌اش را از سر راه بردارد و آنچه از او خواسته شده از اعماق وجود پرورش می‌دهد تا رشد پیدا کند و با مخاطب در میان بگذارد که البته روش بسیار خطرناکی است. به سکوت توجه ویژه داشت و به بازیگرانش توصیه می‌کرد به هنگام جریانات احساسی واکنش سریع نشان ندهند و تامل داشته باشند.
وی با تاکید بر اینکه مهارت از نظر گروتفسکی بهتر شدن خود بازیگر است نه بهتر انجام دادن کار افزود: تردید نداشته باشید روش او یک طریق عرفانی است و مانند ما اعتقاد دارد برای تکامل و بهتر شدن تنها یک روش و فرمول وجود ندارد و سیر انفس شخصی و درونی است. تئا‌تر را از دیکسیون و شیک بودن درآورده حتی در خلق موسیقی نمایش هم مثلا در نمایش «آکروپلیس» از به هم کشیدن لوله‌های آهنی داخائو و کوره‌های انسان سوزی بهره برده و برای دستیابی به قدرت‌های معنوی صدا تلاش می‌کند از چارچوب‌های معمول فاصله بگیرد.
این مدرس در پایان اظهار کرد: تئا‌تر گروتفسکی به شدت وزین است و نقش اساسی در احیای معنویت گمشده انسان ایفا می‌کند. انسانی که بعداز جنگ از سردمداران ریز و درشت به درد نخور و مفاهیم دینی فاصله گرفته بود، شاید بتوان گفت او در این دوران به دنبال معبودی بود که بتواند انسان را از درون آرامش ببخشد و به او یک استعلای درونی بدهد.
مسعود دلخواه(کارگردان و مدرس تئا‌تر) که به عنوان میهمان بعدی برنامه در جایگاه حضور پیدا کرد ضمن اشاره به این مطلب که گروتفسکی ازجمله افرادی محسوب می‌شود که نه تنها در ایران بلکه در جهان سوء برداشت‌های زیادی اتفاق افتاده است، گفت: فعالیت این هنرمند و نظریه‌پرداز را می‌توان به ۵ دوره زمانی تقسیم کرد و آنچه در کتاب «تئا‌تر بی‌چیز» آمده تنها به بخش نخست می‌پردازد. او رویکردی ساختارشکنانه به متن داشت و چند مورد اجرای آثار مدرن مثل «دایی وانیا» نوشته آنتوان چخوف و «اورفه» اثر ژان کوکتو هم در سابقه فعالیت تئاتری او وجود دارد.
وی ضن اشاره به اجرای نمایش «آکروپلیس» توسط این هنرمند اضافه کرد: این اثر برگرفته از انجیل و اسطوره‌های یونان باستان بود که آن را پس از دوسال تمرین روی صحنه برد و سپس این نمایش به عنوان نمونه کامل از تئا‌تر بی‌چیز که چیزی کم ندارد مطرح شد. همچنین بعداز اجرای نمایش «دکتر فاستوس» بود که جایگاه نشستن تماشاگر در اجراهای گروتفسکی محل بحث و چالش شد. این هنرمند اثر خود را با مردگان جنگ جهانی و سوخته‌های اردوگاه‌های آشویتس پیوند زد و نشان داد انسان چطور از یونان باستان به این سو هرچه بیشتر به درجه حیوانیت سقوط کرده است. در انتهای اجرای همین نمایش است که به‌زعم همگان تمام گروه توانست به مفهوم «بازیگر مقدس» موردنظر گروتفسکی دست پیدا کنند و او اعلام کرد دیگر از اجرای تئا‌تر خارج شده است.
این مدرس همچنین به اجراهای فراتئاتری گروتفسکی اشاره کرد و ادامه داد: او در این دوران معتقد بود در ملاقات کارگردان با متن دیالکتیک و سنتزی شکل می‌گیرد که نتیجه خلاقیت هیچ‌یک از دو طرف محسوب نمی‌شود، بلکه در طول اجرا شکل می‌گیرد. از همین رو ادبیات و بیان کلمات دقیق مانند آنچه در متن وجود داشت در آثار او کمرنگ بود. از طرفی این سوال را مطرح می‌کرد که آیا راهی برای برداشتن فاصله میان بازیگر و تماشاگر وجود دارد؟ و از این به بعد بود که اعلام کرد دیگر به بازیگر و مخاطب نیاز ندارد بلکه تعدادی شرکت کننده می‌خواهد.
وی با تاکید بر اینکه هدف گرتفسکی رسیدن به انسان ناب بود، اظهار کرد: او در کارگاه خود بازیگران را مجبور به خود‌شناسی و انسان‌شناسی می‌کرد و مهم‌ترین نکته‌ای که در پیش می‌گرفت سلبی بود. یعنی به جای اینکه بگوید چه کار انجام بده، به هنرمند می‌گفت چکار نکند و با گرفتن اشتاباهات از او نهایاتا به اجرای درست مورد نظر خود می‌رسید. این تجربه در مرحله غیرتئاتری او هم ادامه پیدا کرد و همواره این سوال برایش وجود داشت که آیا با شرایط زدایی از انسان می‌توان به مرحله‌ای دست یافت که مردم فارغ از مرزهای جغرافیایی،‌نژاد، زبان، مذهب و به دور از عینک‌های قضاوت به جهان پیرامون بنگرند.
دلخواه در پایان به توضیح هدف گروتفسکی از تئا‌تر پرداخت و گفت: هدف او کنار هم قرار دادن انسان‌ها در کنار یکدیگر بود و به همین دلیل هم برای بازیگران کارگاه خود شرط می‌گذاشت که کسی حق ندارد برای برقراری ارتباط از زبان مادری استفاده کند و یا اگر قرار شد با حرکات فرم بدن نکته‌ای اتود بزند حتما باید از کلیشه‌ها فاصله بگیرد و چیز جدیدی خلق کند. گرتفسکی به این روش‌‌ها قصد داشت فرهنگ جدیدی را شکل دهد و به سرچشمه رفتار انسان برسد. این هنرمند همواره به افرادی که قصد داشتند از شیوه او پیروی می‌کنند می‌گفت من شیوه مشخصی ندارم و شما باید از روش خود به آنچه قرار است دست پیدا کنید. شاید نظر او بر این پایه استوار بود که با پیروی نمی‌توان به حقیقت امور دست یافت چون به هرحال تخت تاثیر عقیده دیگری محسوب می‌شوید.
یکی از حاشیه‌های جالب این مراسم نمایش فیلمی از هوشنگ قوانلو بازیگر کهنه‌کار تئا‌تر ایران بود که این هنرمند طی آن به بیان تجربه خود از شرکت در لابراتوار بازیگری گروتفسکی پرداخت. قوانلو سپس در جایگاه حضور یافت و ضمن خواندن بخشی از مصاحبه پیتر بروک درباره گرتفسکی که در نشریه جشن هنر، متعلق به نیم قرن قبل چاپ شده بود این نشریه قدیمی را به انجمن دوستی ایران و لهستان تقدیم کرد.

محمد چرمشیر یکی دیگر از سخنرانان بزرگداشت هشتادمین سالگرد تولد برژی گروتفسکی بود که تا پایان مراسم به جلسه نرسید.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز