گفتگو با شکرخدا گوردزی کارگردان نمایش «روز سیاوش»؛
توجه به «شاهنامه» منافع عده ای را به خطر می اندازد
عدهای وجود دارند كه مسائل ملی اصولا برای آنها اهمیتی ندارد و اگر زمانهایی توجهی به داشتههای فرهنگی كهن ایران نشان میدهند قصدی جز سوء استفاده تبلیغاتی از موضوع ندارند.
نمایش «روز سیاوش» به کارگردانی شکرخدا گودرزی و ایفای نقش عده ای از بازیگران پیشکسوت و جوان کنار هم، در تالار سنگلج روی صحنه رفت که شاید حضور این ترکیب از هنرمندان کنار یکدیگر به تنهایی برای بسیاری از مخاطبان کافی باشد تا به تماشای اثر بنشینند. اما در این میان جان بخشیدن به شخصیت های شاهنامه فردوسی بر صحنه یکی دیگر از نکته هایی است که با توجه به شرایط امروز تئاتر کشور و تولید انبوه! آثاری که با بهره گیری از نمایش نامه های درام نویسان جهان خلق می شوند، برای 2ساعت تنفس در ادبیات کهن کشور خود قدم به تماشاخانه سنگلج بگذارد و برای لحظه ای احساس کند سرزمین او نیز در آفرینش اقیانوس فرهنگ جهان سهمی داشته است. گرچه کارگردان در نمایش روز سیاوش دست به تجربه زده و اثر توان جلب نظر مخاطب برای تماشای کار تا انتها را دارد اما دقیقا در همین نقطه قضاوت کیفیت اثر در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد، چون سیاستگذاری فرهنگی به سمتی حرکت کرده که باید نفس تلاش برای حفظ ادبیات کهن ایران و جان بخشیدن به سیاوش و سودابه روی صحنه را پاس بداریم. گفتگو با کارگردان را در ادامه می خوانید.
- چه عاملی موجب شد داستان سیاوش را برای اجرا انتخاب كنید، حمایتها از كار چطور بود؟
من سالهای سال است كه در ارتباط با شاهنامه كار كردم و علاقه زیادی برای پرداختن به داستانهای شاهنامه دارم. اما نكتهای كه موجب آزار دیدن من میشود این است كه در تمام این سالها هیچگاه به دیده مهر به ما و كاری كه انجام میدهیم نگاه نشده و اصولا مورد حمایت جدی قرار نگرفتیم. البته دیگر انتظار زیادی نداریم چون در عمل دیدهایم كه برخلاف بزرگداشتهایی كه دوستان برای فردوسی برگزار میكنند هیچ حمایتی از آثار هنری كه با نگاه به كتاب شاهنامه خلق میشود وجود نداشته و ندارد. سوالی كه پیش میآید این است، مگر ما چه تعداد كارگردان تئاتر داریم كه به صورت جدی بر شاهنامه متمركز هستند؟ رفتار مدیران گاهی موجب میشود از ادامه مسیر دلسرد شوم اما فكر كردن به این جمله كه نتیجه زحمت بسیاری از افراد نه در روزگار خلق آثار بلكه در آینده مشخص میشود برای ادامه كار به من امید و انرژی میدهد.
- آیا صحنه سالن نمایش تماشاخانه سنگلج برای اجرای نمایش شما كوچك نبود؟
سالن سنگلج عمق صحنه بسیار خوبی دارد و از نظر ابعاد صحنه مشكلی برای اجرای نمایش «روز سیاوش» وجود نداشت. اما تنها ضعفی كه بود به امكانات ماشینری تجهیزات سالن برمیگشت، به نظرم اگر امكان بهره گرفتن از تجهیزات در سالن را داشتیم قطعا اجرای بهتری را تجربه میكردیم. در اجرای صحنهای نمایش تلاش كردم تجربهای را كه در آثار گذشته مانند «بهران چوبینه»، «خواجه نظامالملك» داشتم را اینجا نیز تكرار كنم و شما شاهد بودید حتی گروهی كه لوازم صحنه را جابهجا میكرد با همان لباسی ظاهر میشد كه دیگر بازیگران مشابه آن را به تن داشتند، چون اعتقاد دارم هماهنگی باید در تمام اجزای اثر وجود داشته باشد؛ تلاش كردم تعویض صحنهها نیز در راستای هر چه كاملتر كردن كار باشد.
- بازیگران نمایش شما هنگام اجرا از زبانی میان آنچه در شاهنامه به کار گرفته می شود و زبان امروز استفاده می کنند. اما در مواقعی هم شاهد هستیم اشعاری از داستان سیاوش را به همان زبان کهن و موزون بیان می کنند که موجب دلچسب تر شدن کار می شد چرا این روند ادامه نداشت و تنها در بعضی صحنه ها شاهد چنین تمهیدی از سوی شما بودیم؟
به نظر اگر قرار باشد اجرا به روایت شاهنامهای اختصاص پیدا کند این اتفاق دست من را به عنوان كارگردان میبست و مقید میشدم به آنچه در گذشته وجود داشته وفادار بمانم. با اتخاذ چنین رویکردی نمایش از شیوه روایی كه درنظر داشتم فاصله میگرفت و آن زمان باید از خودم می پرسیدم پس تفسیر شخصی من به عنوان کارگردان اثر چه میشود؟ به همین دلیل و برای تاثیرگذاری بیشتر قصه چنین رویكردی را انتخاب كردم. در رابطه با آفرینش یک اثر هنری بحث احساس هنرمند در خلق اثر بسیار پررنگ می شود و اعتقاد دارم كار هنر در درجه نخست ایجاد رابطه عاطفی با مخاطب است و سپس در صورتیكه توانایی داشته باشد باید به تحریك قدرت تعقل نیز احتمام کند، یعنی احساس و ذهن باید در كنار یكدیگر حركت كنند. شاید در تاریخ هنر نظریات متفاوتی مطرح شده باشد اما شكلگیری اثر هنری به صورت نظری اتفاق نمیافتد و رابطه بسیار زیادی با احساس دارد. من هم در خلق این اثر تلاش كردم كار ما جنبههای تفكر برانگیز و همچنین لذت را در كنار یكدیگر داشته باشد. به نوعی میتوان گفت این تاویل یا خوانش من از یك متن آركائیك است و اگر قرار باشد تعبیری هرمنوتیكی داشته باشیم، باید بگویم تلاش كردم اجرایی پست مدرن از اثری آركائیك ارائه کنم.
- آیا مخاطب طی اجرا با زبانی كه به آن دست یافتید ارتباط برقرار كرد؟
زبان در طول تاریخ همواره كاركرد دوگانه داشته است. گاهی در جهت ایجاد ارتباط و زمانهایی هم برای پوشاندن رابطه وارد عمل میشود. مثل صحبتهای افرادی كه در حال بحث و جدل یا مواقع جدی از زبانی متفاوت مانند زرگری بهره میگیرند، یا اصطلاحاتی كه پزشكان و دیگر تخصصها، حتی خرده فرهنگهای سرزمینی مانند آذری و گیلكی و غیره از آن استفاده میكنند كه موجب میشود عده دیگری متوجه مقصود آنها نشوند. از نگاه من اینجا نقش متون اهمیت بیشتر پیدا میكند و زمان و مكان شخصیتها از این طریق دست یافتنی میشوند چون زبان به كار گرفته شده برای خلق متون هم قابلیت مشخص كردن ساحت انسانها را دارد. به هرحال در زمانی كه شاهنامه فردوسی خلق شد ما كتاب تاریخ بیهقی و آثار بسیاری داریم كه از زبان پهلوی یا اوستایی ترجمه شدند و مجموع همه اینها در كنار یكدیگر نوع متفاوتی از زبان را ارائه میكند كه از جمع كردن آنها به كلیتی برای بیان آنچه در گذشته وجود داشته و برقراری رابطه با زبان مردم امروز دست پیدا کردیم كه به نظرم مخاطب از ما پذیرفت.
- صحبت به چنین زبانی برای بازیگران چگونه بود، آیا آنها موفق شدند زبان نمایشنامه شما را متعلق به خود كنند؟
اوایل كار برای بازیگران سخت بود، بهخصوص برای جوانترها كه همه اطلاع داریم چه فاصله و گسستی میان آنها و متون كهن فارسی ایجاد شده که با روند اجتماعی امروز ما طبیعی هم به نظر میرسد. از طرفی اما هنرمندانی مانند بهرام ابراهیمی و حبیب دهقاننسب به خوبی از پس كار برآمدند و باقی بازیگران هم به مرور زمان با متن اخت شدند. ما مسئله اینجا بود که بازیگران پس از آشنایی با متن باید كلمهها را مال خود میكردند، از پرداختن قائدهمند و كلاسیك رها میشدند و به نرمی زبان روز دست پیدا میكردند تا با آنچه به گوش مخاطب آشنا باشد برسند. در این مرحله سعی كردیم همگام با ساختارشكنی و آشناییزدایی نشانههایی از آشنایی به گوش شنونده واژه ها وجود داشته باشد.
- آیا معتقد هستید در رابطه با زبان و ادبیات كهن كوتاهی صورت گرفته است؟ چگونه تلاش كردید آواها به گوش مخاطب غریبه نباشد؟
بله، كوتاهی صورت گرفته وهمه ما در این ارتباط مسئول هستیم. باید بگویم گناه از ما بوده كه جوانان امروز میان خود و متون كهن پارسی فاصله احساس میكنند یا از آن فاصله گرفتهاند. در حوزه گستردهتر و مدیریتی تنها كافی است ببینید كشور انگلستان چگونه با راهاندازی بنیاد زبان شكسپیر در راستای حفظ زبان كهن خود تلاش میكند. در كشور ما هم نهادی با عنوان فرهنگستان زبان و ادب فارسی راهاندازی شد اما تركیب حاضر در این مركز متاسفانه اصلا خلاق و پویا نیست. در رابطه با مخاطب هم باید بگویم نظریه پردازان ساختارگرایی مانند اشتراوس و دوسوسور در حوزه زبان معتقد هستند چگونگی چینش واژهها كنار یكدیگر اهمیت بسیار زیادی دارد. بر این اساس ما نیز تلاش كردیم واژهها به شكلی در كنار یكدیگر قرار بگیرند كه چالاكی را حفظ كرده اما در عینحال قابلیت دادن اطلاعات داشته باشند و از نظر زیبایی شناسی هم تركیب خوبی داشته باشند.
- به نظر شما دلایل بیتوجهی و نگرانی عدهای در مواجه با شاهنامه چیست؟
شاید بخشی از آنها كه در برابر شاهنامه از خود مقاومت و بیتفاوتی نشان میدهند تصور كنند كتاب حكیم فردوسی به نوعی واجد ویژگی تبلیغ ملیگرایی است پس به همین دلیل با آن مقابله میكنند. شاید حراس دارند طرح مباحث ملی موضوعات دیگر ار تحت تاثیر قرار دهد و منافع عدهای به خطر بیفتد. از طرفی عدهای هم وجود دارند كه مسائل ملی اصولا برای آنها اهمیتی ندارد و اگر زمانهایی توجهی به داشتههای فرهنگی كهن ایران نشان میدهند قصدی جز سوء استفاده تبلیغاتی از موضوع ندارند. به نظر من توجه به منافع و اشتراكات ملی به دیگر مسائل ارجحیت دارد، چراكه تمام اقوام، خرده فرهنگها و مذاهب متفاوت و گوناگونی كه در كشور ما حیات دارند و تعداد آنها كم هم نیست، همه در پرتو هویت ایران ملی زیر یك چتر قرار میگیرند. من اگر در خانه خود 5 فرزند داشته باشم، روا نیست به یكی بیشتر و به دیگری توجه كمتری داشته باشم. تمام گرایشها، سلیقهها، ادیان و اقوام كشور در محدوده جغرافیایی ایران زندگی میكنند كه اگر برخورد درستی با داشتههای اصیل سرزمینی وجود داشته باشد زبان فارسی میتواند پیوند دهنده تمام اقوام باشد و به نوعی فصل مشترك به حساب بیاید آن هم نه به شكل تحمیلی، بلكه به صورت خودخواسته. شما در فیلم سینمایی باشو غریبه كوچك به كارگردانی بهرام بیضایی هم میبینید كه زبان عربی و تالشی در قالب دو شخصیت اثر به یكدیگر میرسند و زبان به عنصری تاثیرگذار برای برقراری ارتباط میان ایندو تبدیل میشود كه این فصل مشترك البته زبان فارسی است. زبان فارسی عامل پیوند تمام اقوام ایرانی محسوب میشود و در كل كشور یك معیار به حساب میآید. به نظر من این زبان حتی میتواند عامل اتصال دایره گستردهتری از سرزمینها و اقوام به یكدیگر باشد چون كشورهای زیادی در منطقه و آسیای میانه به همین زبان صحبت میكنند.
- نتیجه چنین رویكردی چه میتواند باشد؟
هنگامی كه نسبت به زبان بیتوجه میشویم فرصت و امكان تولد زبان بیپدر و مادری فراهم میشود كه حتی در انتقال پیام ایدئولوژیك مورد نظر الكن است و به قول معروف شترگاو پلنگ میشود. یعنی زبانی درست میشود كه واجد هیچیك از شاخص های آنچه قبلا بیان كردم نیست و قدرتی ندارد. ساحت فرهنگ عمومی جامعه ما دربرگیرنده مذاهب گوناگون از جمله شیعه، سنی، زرتشتی، ارمنی، كلیمی و اقلیتهای دیگر است كه تنها زبان فارسی قدرت ایجاد فصل مشترك میان اینها و حفظ فرهنگ چندهزارساله ما را دارد.
- با توجه به انیکه قطعا برای نوشتن نمایش نامه خود به آثار پژوهشی در زمینه شاهنامه و ادبیات کهن ایران نیز نظر داشتید وضعیت پژوهش در این حوزه را چطور ارزیابی می کنید؟
متاسفانه این حوزه هم دچار افراط و تفریط است و مانند تمام حوزه هایی که قصد انجام کار دقیق علمی و جدی را دارد با بی توجهی مواجه است. از آنجا که پژوهشگران حمایت نمی شوند متاسفانه جز عده ای انگشت شمار در این عرصه حضور ندارند، گروهی از افراد که بدون هیچ چشم داشت مالی و تنها بخاطر عشق خود به موضوع فرهنگ و ادب کهن ایران زمین تلاش می کنند. آن دسته هم که سفارش پژوهش قبول می کنند ناچار می شوند برای خوش آمد و جلب نظر سفارش دهنده کار کنند که سرانجام کار اتفاق تاثیرگذار و مفیدی نمی شود و تنها عملی از سر رفع تکلیف رخ می دهد چون عشقی درکار نیست.
- در چنین شرایطی وظیفه هنرمندان در خصوص حفظ دست آوردهای کهن فرهنگی ایران چیست؟
در این زمینه با سلیقه های متنوع در زمینه شیوه های اجرایی مواجه هستیم. از طرفی هنرمندان هم مانند دیگر اقشار جامعه با مسائل معیشتی مواجه هستند و درگیری های زیادی نیز در این رابطه دارند که موجب می شود انتظار زیادی نداشته باشیم. بنابراین هنرمند مجال پرداختن به قضایایی از این دست را کمتر پیدا می کند و به دلیل اینکه حمایت کافی نمی شود ناچار برای تامین هزینه های زندگی به کارهایی روی می آورد که او را از چنین فضایی دور می کند. دکتر شریعتی جمله بسیار زیبایی دارد که می گوید: هنر باید انسان را یاد خودش بیندازد. روزی پس از اجرای یکی از نمایش هایم استاد سمندریان برای خسته نباشید گفتن به اعضای گروه به پشت صحنه آمد که آن دیدار را فیلمبرداری کردم و تصاویر ابراز احساسات استاد موجود است. اقای سمندریان اشک می ریخت می گفت بسیار متاسف هستم که تلاش ها در زمینه شاهنامه و حفظ ادبیات کهن ایرانی به ثمر نمی نشیند. حتی برخی مقامات دولتی هم انتظار دارند من این مسیر را نروم و مدام توصیه می کنند که چرا راه ساده تر را انتخاب نمی کنی؟ اما اعتقاد دارم این مسیر باید با جنگیدن و پی گیر مستمر پیش برود چون اگر غیر از این باشد و بخواهیم راه ساده را انتخاب کنیم قطعا به روزمرگی خواهیم افتاد و سپس ناچار می شویم از خواست خود صرف نظر کنیم و به سلیقه دیگران تن دهیم.
- داستان های کهن از جنس شاهنامه چقدر قابلیت و امکان اجرا به شیوه های نوین تئاتری را دارد و اصولا چنین انتظاری درست است؟
ادبیات کهن ما قابلیت بسیار زیادی در تطبیق خود با شبک های گوناگون اجرایی را دارد و از این نظر بسیار انعطاف پذیر است. اصولا اعتقاد دارم در نمایش «روز سیاوش» شیوه اجرایی جدیدی را تجربه کردم اما چیزی که بیان می کنم با شیوه های مرسوم امروز و انجام رفتارهای عجیب و غریب آویزان شدن از سقف نیست چون اصلا علاقه ای به اجرایی غیر متعارف در این حد ندارم. من از مخاطب خود تعریف دارم و می گویم باید کاری کنم تا فردی که برای تماشای اجرای ما به سالن آمده و می داند قرار است متنی بر اساس شاهنامه تماشا کند از دیدن تئاتری هماهنگ لذت ببرد که اجرای تمام اجزای آن در خدمت کل قرار داشته باشد. به قولی نمودار عرضی و طولی در جهتی منطبق بر یکدیگر حرکت کند. در اجرای متون کهن می توان شیوه های نمایشی جدید را تجریه کرد و ما حتی اگر صحنه خوابی را طراحی می کنیم اتمسفر حاکم بر صحنه چنین حسی را به مخاطب القا می کند نه عمل خوابیدن روی زمین یا تخت، پس دلیلی برای آویزان شدن از سقف وجود ندارد. اعتقاد دارم در هر حرکتی باید نخ ما به زمین متصل باشد. من حتی اگر اثری را به شیوه اکسپرسیونیستی، ابزورد و یا هر شیوه دیگری روی صحنه بیاورم این قائده را رعایت خواهم کرد و هیچگاه قصد فریب تماشاگر را نمی کنم. باید توجه داشته باشیم تئاتر در کشور ما به اندازه آنچه در غرب گذشته، تاریخ ندارد و تنوع شیوه های اجرایی ما نیز به اندازه اروپایی ها نیست. در نتیجه نباید تصور کنیم با گذراندن دو ترم تحصیلی در رشته تئاتر توان اجرای تمام شیوه های اروپایی را آموخته ایم و بر تئاتر ایران نیز تسلط داریم. هیچگاه نباید فراموش کنیم که پای ما باید بر زمینی باشد که در آن زیست می کنیم.
- به خصوص که ایران باشد.
دقیقا؛ باید توجه داشته باشیم در سرزمینی به نام ایران تئاتر روی صحنه می بریم.