خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد؛

خشونت در تعاملات اجتماعی حرف اول را می‌زند/جامعه فردگراست/ به یک راهکار جمعی برای حل بحران‌های اجتماعی نرسیده‌ایم

خشونت در تعاملات اجتماعی حرف اول را می‌زند/جامعه فردگراست/ به یک راهکار جمعی برای حل بحران‌های اجتماعی نرسیده‌ایم
کد خبر : ۷۶۸۲۶۶

یک روانشناس با اشاره به ماجرای قتل میترا استاد همسر دوم نجفی و اعتراف او به این قتل گفت: اگر به چهره‌اش نگاه کنید،‌ متوجه آثار فرسودگی و پیری شدید می‌شوید که این نشان می‌دهد، در سال‌های اخیر ‌استرس‌های زیادی را تحمل کرده است و کسی به استرس‌هایی که نجفی طی این سال‌ها تحمل کرده، توجهی نداشته و به این مرحله رسیده و مرتکب قتل شده است.

مهدی ملک محمد (روانشناس) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره شیوع خشونت‌های منجر به قتل در لایه‌های مختلف جامعه گفت: این فرایند که در جامعه ایران در حال رقم خوردن است،‌ بسیار تدریجی و پیش‌رونده در طی سال‌های گذشته در حال وقوع بوده است و به عبارتی فرایندی است که از گذشته شاهد آن هستیم و در آینده نیز شاهد آن خواهیم بود.

وی با اشاره به اینکه اکنون در تعاملات اجتماعی خشونت حرف اول را می‌زند، افزود: اکنون در جامعه شاهد آن هستیم که پرخاشگری افراد هر روز بیشتر از روز قبل می‌شود.

ملک محمد، ضمن تشریح خواستگاه علمی این اتفاق در مغز هر انسان تصریح کرد: خشونت،‌ یا هیجان خشم،‌  تحت تاثیر آمیگدال مغز قرار دارد و مسئول پردازش هیجان است. وقتی هیجان‌زده می‌شویم،‌ آمیگدال حرف اول و آخر را در مغز می‌زند و جلوی پردازش‌های شناختی را می‌گیرد،‌ در نتیجه هر چقدر فعالیت این غده شدیدتر باشد، امکان پردازش شناختی موقعیت برای فرد بسیار کمتر می‌شود.

وی در ادامه افزود: پردازش شناختی در قشر پیشانی اتفاق می‌افتد و کارکرد آن به همراه آمیگدال تحت تاثیر تربیت خانوادگی،‌ تعاملات و تجربیات تعیین می‌شود. ممکن است یک فرد تحت تاثیر تربیت و الگوهای اجتماعی و تجربیات زندگی یاد بگیرد که در تعامل با اتفاقات بیرونی پردازش شناختی را انجام دهد و با استدال یک تصمیم عقلانی بگیرد،‌ اما فردی دیگر یاد گرفته باشد که در برابر همان وضعیت واکنش هیجانی نشان دهد و پرخاشگری کند.

او با اشاره به غلبه استرس‌های اجتماعی در سطح جامعه که باعث شده، اغلب مردم در مواجه با اتفاقات بیرونی آمیگدال را ترجیح دهند، اظهار داشت: افراد در جامعه بر اساس استرس‌های اجتماعی،‌ الگویابی اجتماعی و تجربیات شخصی یاد می‌گیرند که با غده آمیگدال به مسائل بیرونی واکنش نشان دهند که این اتفاق به سرعت در حال شکل گیری است. در واقع ما  یاد می‌گیریم با هیجان واکنش نشان دهیم که یکی از این هیجان‌ها خشم است و می‌تواند به رفتار خشونت‌آمیز منجر شود یا نشود. اینکه هیجان در فرد به خشونت تبدیل شود یا خیر به تاثیر قشر پیشانی و یادگیری افراد در چگونگی رفتار در زمان هیجان‌زدگی باز می‌گردد.

وی در ادامه تصریح کرد: زمانی که تحت‌تاثیر هیجان قرار می‌گیریم،‌ مهمترین اتفاق این است که دچار فرایند حال ابدی می‌شویم، یعنی نقطه‌ای که در آن  واکنش نشان می‌دهیم، فریز می‌شود و تا پایان عمر در همان نقطه حضور داریم و در واقع انگار آینده‌ای وجود ندارد. فکر کردن به آینده باعث تعقل و استدال می‌شود که وظیفه قشر پیشانی مغز است.

ملک‌محمد با اشاره به اینکه وقتی فردی مرتکب قتل می‌شود،‌ یعنی استرس‌های قبلی، تجربیات و آموزه‌های آن فرد در آن لحظه او را در دام هیجان خشم انداخته است، گفت: در آن لحظه قشر پیشانی که مسئول استدلال،‌ آینده‌نگری و اندیشیدن به عواقب کار است، در مغز تعطیل است و فرد تنها به رفتار خشونت‌آمیز فکر می‌کند.

وی افزود: استرس‌هایی که به مرور وارد زندگی فرد می‌شود،‌ مانند موریانه،‌ روان فرد را می‌خورد و در یک لحظه فرد با انفجار هیجان مواجه می‌شود و توان استدلال در آن لحظه وجود ندارد.

ملک محمد در ادامه به ماجرای قتل میترا استاد همسر دوم نجفی و اعتراف او به این قتل اشاره کرد و گفت: اگر به چهره ایشان نگاه کنید،‌ متوجه آثار فرسودگی و پیری شدید در چهره ایشان می‌شوید که نشان می‌دهد، در سال‌های اخیر ‌استرس‌های زیادی را تحمل کرده است و کسی به استرس‌هایی که نجفی طی این سال‌ها تحمل کرده، توجهی نداشته و به این مرحله رسیده و مرتکب قتل شده است.

وی در ادامه تصریح کرد: بارها شاهد اقدام ناگهانی خودکشی،‌ خودسوزی و قتل توسط افراد بوده‌ایم،‌ اما با توجه محض به لحظه ارتکاب قتل و به طور مثال توجه صرف به شخص نجفی و غفلت از سایر ابعاد دچار خطا شده‌ایم، زیرا در این شرایط آن فرد را ناسالم تشخیص می‌دهیم و خود را سالم فرض می‌کنیم، در حالی که از منظر روانشناسی همه افراد دچار مشکل هستند و در یک نقطه عطف ممکن است، رفتاری مشابه آقای نجفی توسط همه افراد بروز دهد.

او در انتها درباره ارتکاب به قتل در سطوح اجتماعی و طبقاتی مختلف، اظهار داشت: باید پذیرفت که همه افراد در یک کشتی نشسته‌ایم و همه تحت تاثیر موج‌هایی هستیم که این کشتی را در هم می‌کوبد. مساله مهم این است که اکنون هیچ یک از اهالی کشتی به یکدیگر کمک نمی‌کنند. در یک کشتی نمی‌توانیم تنها جان خودمان را نجات دهیم،‌ یک کشتی وقتی نجات پیدا می‌کند که همه اهالی حاضر در آن به یک تصمیم جمعی واحد برسند، اما سیاست‌گذاری‌های اجتماعی به گونه‌ای است که هر فردی تنها مساله خود را می‌بیند، جامعه فردگراست و آگاهی جمعی ندارد،‌‌ به همین دلیل در سیاست‌گذاری‌های اجتماعی موفق نبوده است. همین اتفاق در کشورهای غربی افتاده است و آنها به یک آگاهی و راهکار جمعی برای بحران‌های اجتماعی رسیده‌اند.‌

ملک محمد در ادامه گفت: در ایران همه بر یک کشتی سواریم که یک نفر در VIP کشتی و یک نفر در زیرزمین آن سوار است. هرچند جایگاه این دو متفاوت است،‌ اما برای موج‌ها مهم نیست که هر فرد در کجای کشتی قرار دارد. وقتی با یک رفتار مشابه در طبقات مختلف جامعه روبرو هستیم،‌ نشان می‌دهد که با یک مشکل اجتماعی روبرو هستیم نه یک مشکل فردی.

وی درباره راهکاری که جامعه باید در درازمدت پیش بگیرد تا با چنین مسائلی روبرو نشویم، گفت: باید استرس‌های اجتماعی را شناسایی و به یک وحدت رساند، اکنون در تشخیص مشکل و شناسایی مهمترین استرس‌های جامعه مساله داریم  و پس از شناخت است که می‌توان به دنبال راهکار برای حل استرس‌ها اقدام کرد. مساله شناسایی استرس‌ها باید در اولویت قرار گیرد و بعد به دنبال راهکار بود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز