یارانه ندهید؛ ایران را مقاوم سازی کنید
برای مقاوم سازی هر شهر در برابر زلزله به طور میانگین به دو هزار و پانصد میلیارد تومان نیاز است و طبیعی است که دولت به تنهایی قادر به تامین این بودجه نیست. اما از سوی دیگر در نظر بگیریم دولت ماهانه سه هزار و دویست میلیارد تومان یارانه میپردازد. آیا نمیتوان تمهیدی اندیشید و مردم را آگاه کرد که از خیر این چهل و پنجهزار تومان بگذرند و این سرمایه از الان تا بیست سال آینده به مقاوم سازی ایران در برابر زلزله اختصاص یابد...
محسن عسکری جهقی در یادداشتی با عنوان "یارانه ندهید؛ ایران را مقاوم سازی کنید" که آن را در اختیار ایلنا قرار داده است خواستار اختصاص پول یارانه ها به طرح مقاوم سازی ایران در برابر زلزله شد.
به گزارش ایلنا متن این یادداشت به این شرح است:
زلزله جزیی لاینفک از سرزمین ایران است. ایرانیان چارهای ندارند جز آنکه با این مهمان ناخوانده و عارضه طبیعی کنار بیایند. روزانه نزدیک به شصت زلزله زیر چهار ریشتر در ایران ثبت میشود اما اعلام نمیشود. به این ترتیب در ایران سالانه شاهد دو هزار زلزله هستیم بنابراین زلزله همواره با ماست. قطعا پیشبینی زلزله امکان پذیر نیست اما تبعات و آثاری که زلزله میتواند از خود به جای بگذارد کاملا قابل پیشبینی است. دیماه ۱۳۸۵ زلزله بم به بزرگای ۷/۶ ریشتر در عرض دوازده ثانیه قریب به بیست و هفت هزار نفر از مردم را به کام مرگ فرستاد و بالغ بر سی هزار نفر مجروح شدند و آثار و تبعات این زلزله هنوز با مردم ایران به ویژه مردم کرمان باقی مانده است.
به یقین وقوع این زلزله مرگبار بم خارج از اراده هر کسی بود و کسی نمیتوانست آن را پیشبینی کرده یا مانع وقوع ان شود. بیست و هفت هزار نفر در این زلزله در عرض چند دقیقه جان خود را از دست دادند و این رقم بیست درصد جمعیت صد و چهل هزار نفرۀ ساکنین این شهر بود.
درست یک روز قبل از زلزله بم، زلزلهای به بزرگای ۶/۶ ریشتر دقیقا مشابه با آنچه در بم روی داده بود شهر کامبریا در جنوب کالیفرنیا را لزراند و از جمعیت دویست و پنجاه هزار نفری ساکنان کامبریا تنها سه نفر جان خود را از دست دادند. چهار دقیقه پس از نیمه شبِ بیست و ششم مهرماه ۱۳۶۸ زمینلرزهای به بزرگای ۶/۹ ریشتر در عمق یازده کیلومتری منطقه لوماپریتای آمریکا روی داد که منجر به رانش زمین و سونامی نیز شد. پنج میلیون نفر در این منطقه زندگی میکردند که از این تعداد شصت و دو نفر کشته و نزدیک به سه هزار و پانصد نفر زخمی شدند. اما در ایران تلفات زلزله بسیار بالاست.
طی یکصد سال اخیر بالغ بر یکصد هزار نفر در اثر زلزله در ایران کشته شدهاند که این بسیار سرسامآور است. آیا تفاوت فاحش در میزان کشتهشدگان زلزله در ایران و سایر مناطق جهان یک اتفاق تصادفی است؟ آیا این پدیده یک اتفاق اجتنابناپذیر است و مسیر تاریخ ناچار و ناگزیر باید چنین طی میشده است یا میتوان آن را نتیجه تصمیمات راهبردی دانست که به موقع اخذ نشده بود.
پاسخیهایی که معمولا در رسانهها از زبان بسیاری از روزنامهنگاران و مسئولان به این قبیل سوالات داده میشود این است که مردم بم، رودبار، کرمانشاه، ورزقان، زرند، طبس، بوئینزهرا و دهها منطقه دیگر در خانههایی که از خشت و گل ساخته شده است زندگی میکردهاند و مردم آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان، و دهها کشور دیگر در چنین وضعیتی زندگی نمیکنند. با این حال اصل سوال همچنان باقی است که چگونه است مردم سرزمینی که بسیار ثروتمند است و از منابع سرشار نفتی، انسانی و تخصصی سود میبرد باید در خانههایی از خشت و گل زندگی کنند؟ هرچند در شرایط جدید حتی ساختمانهای نوساز نیز آسیب دیدهاند و این نشان از اهمال و قصور سازمانهای نظارتی نظیر سازمان نظام مهندسی دارد که از حوصله این مقال خارج است و باید در جای دیگری به آن پرداخته شود.
درباره بلایای طبیعی نظیر سیل و زلزله و خشکسالی و قطحی میتوان به گونهای سخن گفت که گویی مردم بخشهایی از جهان خیلی بداقبال و بیچاره هستندو بخش دیگری از مردمان جهان بخت یارند. اینگونه سخن گفتن بسیار وسوسه¬انگیز است و به کار سیاستمداران دغل میآید.درباره این نکته که بلایای طبیعی بسیار فاجعه¬بارند کمترین شک و تردیدی وجود ندارد اما آیا واقعاً این¬ها بلایای طبیعی هستند؟ صد البته از منظر سیاسی و اجتماعی این بلایا تصادفی هستند و علت وقوع آنها خارج از اراده و قدرت آدمی است یا حداقل با سطح فعلی دانش بشری کسی قدرت مهار آن ها را ندارد و نمیتواند توفانها، زمینلرزهها، خشکسالی و سونامی را پیشبینی کند. اما تبعات و عواقب این بلایا به هیچ عنوان تصادفی نیستند و به هیچ وجه نمیتوان تصادفی بودن وقوع بلایای طبیعی را به تبعات و آثار بلایای طبیعی تعمیم داد.
درست در لحظاتی که به ظاهر طبیعت مقصر اصلی است باز هم این انتخابها و تصمیمات راهبردی سیاستمداران و کارگزاران جامعه است که در پشت حوادث طبیعی پنهان شده¬ و تعیین می¬کنند چه کسی پیروز بشود چه کسی شکست بخورد، چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد.
با توجه به مطالب فوق کمتر کسی را بتوان یافت که بر زلزلهخیز بودن ایران آگاهی نداشته باشد. طبیعت تا همین مرز پیش میآید و بیش از این گناهکار نیست. اما از این مرحله به بعد، به ویژه زمانی که میدانیم ایران جزو ده کشور زلزلهخیز جهان است، دیگر تصمیمات مسئولان و حاکمان جامعه است که تعیین کننده میزان آثار زلزله خواهد بود. اگر در ژاپن یا آمریکا میزان تلفات زلزلههایی که به مراتب با قدرت بیشتر یا همتراز با زلزلههایی که در ایران روی میدهد به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد اما در ایرانِ زلزلهخیز که همه مسئولان و دستاندرکاران آن نیز بر این ویژگی طبیعی آگاهی دارند در عرض کمتر از سی ثانیه، بیست و هفت هزار نفر میمیرند مقصر طبیعت نیست بلکه این یک «انتخاب» است.
مسئولان، تصمیمسازان و تصمیمگیران در ایران در هر طیف و گروه سیاسی که هستند در دولتهای گوناگون از صد سال پیش تا کنون «انتخاب» کردهاند تا زلزله در ایران پرتلفات باشد. چگونه است طی پنجاه سال اخیر هیچ یک از دولتها برای کاهش تلفات زلزله در یکی از زلزلهخیزترین مناطق جهان هیچ اهتمام ویژهای نداشته است. در برنامه هیچ یک از نامزدهای ریاست جمهوری از ابتدای انقلاب تا کنون حتی یکنفر برای این مسئله هیچ برنامه و طرحی ارائه نداده است.
هربار که زلزله روی میدهد یک جو بسیار عاطفی و احساسی به وجود میآید که صد البته خاص مردم ایران است و به ویژه اینروزها با وجود شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هرکس شماره کارت بانکی خود را اعلام میکند تا برای مناطق زلزلهزده کمکهای انساندوستانه جمعآوری کند.
هنرمندان، ورزشکاران، بازیگران، سیاسیون، فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در یک فضای جوّ زده احساسی هر آنچه در توان دارند هم برای کمک به آسیبدیدگان و هم برای دیده شدن به کار میگیرند و تلاش میکنند از آلام آسیب دیدگان بکاهند. غافل از اینکه درد و رنج آسیب دیدگان زمانی آغاز میشود که این احساسات عاطفی توفانیِ زودگذر فروکش میکند و دیگر کسی یاد آسیب دیدگان نیست و این چرخۀ معیوب با زلزله بعدی تکرار میشود. آیا واقعا نیاز است هربار که زلزلهای در ایران روی میدهد هلال احمر و سایر نهادها و بسیاری از چهرهها شماره حساب بانکی معرفی کنند تا به داد مردم رسید؟ آیا نمیتوان برای مقاوم سازی ایران دربرابر زلزله اقدامی اساسی انجام داد.
بر اساس یک حساب سرانگشتی در کشور زلزلهخیز ایران یکصد و پنجاه شهر وجود دارد که بسیار در برابر زلزله آسیبپذیر هستند. برای مقاوم سازی هر شهر در برابر زلزله به طور میانگین به دو هزار و پانصد میلیارد تومان نیاز است و طبیعی است که دولت به تنهایی قادر به تامین این بودجه نیست. اما از سوی دیگر در نظر بگیریم دولت ماهانه سه هزار و دویست میلیارد تومان یارانه میپردازد. آیا نمیتوان تمهیدی اندیشید و مردم را آگاه کرد که از خیر این چهل و پنجهزار تومان بگذرند و این سرمایه از الان تا بیست سال آینده به مقاوم سازی ایران در برابر زلزله اختصاص یابد و این سیاست با تغییر دولتها تغییر نکند؟ آیا ماندگاری و سودی که از رهگذر مقاوم سازی ایران در برابر زلزله در درازمدت به دست میآید با ماهانه چهل و پنج هزار تومانی که به هر فرد داده میشود قابل قیاس است؟ جدای از اینکه این راهبرد کلان علاوه بر آنکه اثری جاودان و ماندگار خواهد بود و ایران را در برابر این بلای طبیعی مقاوم میسازد در کوتاه مدت نیز میتواند رونق بسیار قابل ملاحظهای به اقتصاد کشور ببخشد و چرخ تولید و اشتغال را به حرکت درآورد.
وظیفه رسانهها در این زمینه بسیار حایز اهمیت است. امید زلزله تلخ و بسیار غمبار کرمانشاهان نقطه عطفی باشد که کشتیبان را سیاستی دیگر آید و تصمیمی بزرگ گرفته شد. کارهای بزرگ و تصمیمات بزرگ به مردان بزرگ نیاز دارد و ایران اسلامی از این دست مردان و زنان بزرگ کم ندارد.