خبرگزاری کار ایران

پایه‌گذار فلسفه باستان‌شناسی در ایران مطرح کرد؛

ردپای توسعه ناپایدار بر ویرانه‌های میراث فرهنگی

ردپای توسعه ناپایدار بر ویرانه‌های میراث فرهنگی
کد خبر : ۲۵۹۴۱۹

حکمت اله ملاصالحی، باستان‌شناس، استاد دانشگاه‌های تهران و آتن و پایه گذار فلسفه باستان‌شناسی در ایران، در یادداشتی نسبت به رفتار نادرست مردم و مدیران کشورهای در حال توسعه با میراث فرهنگی خود هشدار داده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا،  متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

 «واژه‌ها وقتی بازاری می‌شوند و بازارزده، بارسنگین معانی‌ای را که برشانه می‌کشند، پوشیده ومغفول می‌ماند و معانی ظاهری ولفظی وتحریف شده وتعریف ناشده ونافهمیده‌شان برمسند معانی واقعی آن‌ها می‌نشینند وبرذهنیت ما سایه می‌افکنند.

اصطلاحات و مفاهیم وترکیب بندی‌های مفهومی همه یکسره بر ساخته‌های قراردادی واعتباری اذهان، افکار وافهام ما آدمیان هستند و فراخوانده شده‌اند تا برروند‌ها، رویداد‌ها، مصداق‌ها و واقعیت‌های مشخص تصدیق و دلالت کنند. بسیاری از مفاهیم یا ترکیب بندی‌ها ومقوله بندی‌های مفهومی ذهن، فکر وفهم ما بمانند توسعه، ترقی، پیشرفت وتوسعه پایدارومتوازان، مداوم و یا ناپایدار، نامتوازان و نامتعادل یا ترکیبات مفهومی دیگری ازهمین جنس مانند توسعه یافتگی، توسعه نیافتگی، پیشرفت و عقب ماندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، فکری، علمی، صنعتی و... بارسنگین وثقیلی از روند‌ها و رویداد‌ها وتحولات عظیم و بی‌سابقه تاریخی واجتماعی، فکری، فرهنگی، علمی وصنعتی را برشانه گرفته‌اند.

این وقایع که طی سده‌های اخیر در قاره غربی اتفاق افتاده، به طرز نفس‌گیر وغافلگیر کننده‌ای چونان سیلاب بسوی همه قاره‌ها وجغرافیاهای فرهنگی مدنی و معنوی جامعه وجهان بشری ما به حرکت درآمده و عالمی را ازجا وریشه‌های خودکنده ودربسترپرخروش وبی مهارش افکنده وبا خود برده است.

برای جوامعی که بازیگراصلی، کانون، محور و درخاستگاه و رستنگاه رویش وجوشش چنین رویداد‌ها و تحولات عظیم وبی سابقه و نوظهور تاریخی بوده‌اند، مفاهیمی بمانند ترقی وتجدد وپیشرفت وتوسعه اعم از فرهنگی، واجتماعی، سیاسی، اقتصادی، معیشتی، علمی وصنعتی هم تعریف شده‌اند و هم آنکه قطار مصادیقشان در یک روند تاریخی روی ریل‌ها ومسیرهای مشخص به حرکت درآمده و بسوی هدف ومقصدی معین گام برگرفته، ره سپرده واتفاق افتاده‌اند.

همچنین نظام‌های ارزشی، اندیشه، عقلانیت، دانش ودانایی مشخصی نیزآن را با دقت ومراقبت طراحی وبرنامه ریزی ومهندسی ومدیریت کرده است و خرمنی از دستاوردهای فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فنی ومحصولات رفاهی فراوانی را برای مردم این جوامع داشته است.

 متاسفانه برای جوامعی که نه درکانون ومحور که درپیرامون ودرمعرض چنین تحولاتی بوده‌اند خشم وخروش تحولات آن‌ها را ازجا کنده وبا خود برده است. این جوامع به هر میزان مجذوب‌تر، منفعل‌تر، مشتاق‌تر وپرشتاب‌تر خود را در سیلاب وسیلان تحولات افکنده‌اند و در مسیر به اصطلاح ترقی، تجدد، پیشرفت وتوسعه حرکت کرده‌اند، تحولات آن‌ها را هرچه بیشتر و بیشتر با خود برده و مقهور و مجبور و منکوب کرده است. پیشرفت وتوسعه برای انسان، جامعه‌ها وجمعیت‌های بشری یک چیز است وانسان‌های جوامع وجمعیت‌های بشری ابزاری برای توسعه و پیشرفت چیز دیگر! توسعه کور و پیشرفت تعریف ناشده ونافهمیده یک چیز است وتوسعه وپیشرفت درست تعریف وفهمیده شده چیز دیگر.

برای نظام‌های سیاسی، دولتیان و مدیران کشورهایی که اصطلاحا «به جوامع جهان سومی تعبیر شده‌اند، یعنی کشورهای ناخواسته افکنده شده در مسیرتوسعه، این تحولات عظیم وبی سابقه، درست تعریف وفهمیده شده نیست. این جوامع چون از ریشه‌های تاریخی، فرهنگی، مدنی و معنوی خود کنده شده و به ضرورت و جبر دربسترتحولات افکنده شده‌اند، اغلب دچار نوعی بیماری «اکنون زدگی «وافسون شدگی» هستند.

در باستان‌شناسی برای چنین دوره‌ها یا مقاطع تاریخی از اصطلاحات وتعابیر متفاوت استفاده شده است، تعابیری بمانند دوره ظلمت یا رخوت، فترت، رکود، سکوت و قس علی هذا. دراین دوره‌ها ومقاطع تاریخی چشم انداز‌ها وافق‌های پیش رو روشن نیست. مردمان چنین جوامعی گذشته مدنی، معنوی ومآثرتاریخی و مواریث فرهنگی خود را از یاد می‌برند و در دام غفلت وبی خبری تاریخی گرفتار می‌آیند.

هرآن آماده‌اند به هرنامی‌گاه بنام ترقی وتجدد‌گاه با شعار توسعه و پیشرفت همه چیز را از پیش روبرگیرند، بکوبند، بروبند، برچینند، ویران کنند واز میان برگیرند که چنین نیز کرده‌اند و چنین نیز می‌کنند. حتی بسیاری از دانش آموختگان وافراد تحصیل کرده این جوامع به اصطلاح جهان سومی از مفهوم ترقی، تجدد، توسعه و پیشرفت تعریف درست و دقیق و شفاف و روشنی ندارند. و از بارسنگین و ثقیل ارزشی، تاریخی، فکری، فرهنگی و عقلی که این مفاهیم برشانه گرفته‌اند، نیز شناخت عمیق و وثیقی ندارند.

برای صاحبان قدرت، سرمایه وثروت در این کشور‌ها، پیشرفت وتوسعه یعنی تطاول وتاراج هرچه بیشتر و بیشتر منابع طبیعی و برکندن و از پیش روبرگرفتن مآثرتاریخی و تجاوز به محوطه‌های باستانی وتخریب مواریث فرهنگی کشور و ملت و میهن خود.

منابع طبیعی، ماثرتاریخی، مواریث مدنی و معنوی هیچ کشور ملک مطلق یک یا دونسل نیست. بلکه این آثار ذخایری هستند که از گذشته به مارسیده وبه نسل‌های پرشمار بسیاری که در راه‌اند و یکی از پی دیگری خواهند آمد، می‌باید وانهاده شوند. بنابراین باید با درایت، تدبیر، دقت و مراقبت تا بیش از این به نابودی منابع طبیعی، تجاوز وتخریب مآثرتاریخی وتاراج مواریث فرهنگی ومعنوی خویش دامن نزنیم.

باید بدانیم که تحولات اجتماعی درخلاء اتفاق نمی‌افتند. تاریخ بدون کنش‌های سازنده و حضور خلاق انسان در جهان قابل تصور نیست. لیکن آنچه که در دوره جدید اتفاق افتاده از بسیاری جهات بی‌سابقه است. نوع رابطه، نحوه برخورد ورفتار انسان دوره جدید (که درصف مقدم آن انسان قاره غربی ایستاده است) با طبیعت، منابع و مواریث طبیعی ومعنوی آزمندانه، قهرآمیزو ویرانگر است.

در عقبه این نوع رابطه و برخورد، هدف و مقصودی مشخص نهفته است. در یک چنین شرایط پیچیده، متورم، منقلب، ملتهب وچالش خیزوشکننده؛ عقل وتدبیر، منطق واحساس مسئولیت به سرنوشت ملتی که در قلب خاورمیانه تقدیر تاریخی‌اش رقم خورده و با همه اقوام و ملل پیرامونش بر خوان ضیافت یک میراث مشترک وحیانی، وحدانی و نبوی باهمه تنوع و رنگارنگی‌اش گردآمده و نشسته است، باید درحفاظت از منابع طبیعی وصیانت از مواریث مدنی ومعنوی از همه پیشگام تر و مصمم تر و سرآمدترباشد. اما دریغا که طی دهه‌های اخیر نه تنها چنان نبوده و چنین عمل نکرده‌ایم که درتخریب وتاراج منابع طبیعی وتجاوز به حریم مآثرتاریخی و پنجه طمع افکندن وتخریب محوطه‌های باستانی وایلغار آثارباستانی گوی سبقت را از بیگانگان نیز ربوده‌ایم.

حکمت اله ملاصالحی - دانشگاه تهران»

ارسال نظر
پیشنهاد امروز