خبرگزاری کار ایران

یادداشت /

اهمیت نقش زنان در شکل گیری هویت زنانه

اهمیت نقش زنان در شکل گیری هویت زنانه
کد خبر : ۱۶۰۹۳۸

«اگر چه نقش جامعه در تحمیل نقش‌های زنانه یا مردانه غیرقابل انکار است اما تلقی و باور هر جنس نسبت به داشته‌ها، استحقاق‌ها و ویژگی‌های خود می‌تواند به تغییر این مفاهیم منجر شود.»

دنیای امروز عوض شده است و شرایط زنان به نسبت گذشته پیشرفت و تغییرات چشمگیری یافته است. اما شاید این تغییرات در آنچه که می‌توان از آن به جهان زنانه تعبیر کرد، بسیار کمرنگ‌تر بوده است؛ و جهان زنانه به تعبیری‌‌ همان دنیایی است که زنان در ذهنشان برای خود ساخته‌اند و در آن تحت تأثیر مسایل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی تلقی و باور خاصی از زن بودن را برای جسم و روح خود نهادینه کرده‌اند.
این روز‌ها در سراسر دنیا بسیاری از زنان بر مسندهای بلند سیاسی نشسته‌اند و موقعیت‌های اقتصادی، هنری، علمی و اجتماعی ارزشمندی را به خود اختصاص داده‌اند اما به نظر می‌رسد که بخش عمده‌ای از زنان هنوز هم به درک عمیق و حقیقی از هویت زنانهٔ خویش دست نیافته‌اند و این مسأله در کشورهای در حال توسعه که فرهنگ مردسالاری همچنان فرهنگ غالب جامعه به شمار می‌رود بیشتر به چشم می‌خورد.

اما پیش از هر چیز لازم است اشاره‌ای داشته باشیم به اینکه چرا اساساً شناخت و درک صحیح از هویت زنانه برای پیشبرد اهداف و شرایط زنان در دنیای امروز ضروری و لازم است. چه بسا در طول تاریخ همین ضرورت اندیشیدن در این باره بوده است که به پیدایش مفهوم جنسیت منجر گشته است. مفهومی که تفاوت موجود میان «جنس» به عنوان بیانی زیست‌شناختی و بیولوژیک با «جنسیت» را مشخص می‌کند که به نوعی بعد فرهنگی اجتماعی افراد را نشان می‌دهد.
در حقیقت جنسیت مجموعه‌ای باور‌ها، رفتار‌ها و ویژگی‌هایی ست که عموماً از سوی جامعه به زن یا مرد نسبت داده می‌شود و این مسأله از کوچک‌ترین واحد جامعه یعنی خانواده منتقل می‌گردد. بر همین اساس شاید بسیاری از خصوصیات و تفاوت‌های جنسی میان مرد و زن ذاتی و طبیعی محسوب شوند و از زمان تولد این خصلت‌های فیزیکی همراه فرد باشند و زن یا مرد بودن او را مشخص کنند اما تفاوت‌های جنسیتی به علت اینکه ریشه در فرهنگ‌ها و شرایط اجتماعی افراد دارند و به نوعی ساخته و پرداخته و معلول فشارهای بیرونی هستند، در هر دوره‌ای قابل تغییر خواهند بود.
به همین سبب شاید هویت زنانه مفهومی ست که در طول تاریخ در خدمت کارکردهای اجتماعی مردسالارانه بوده است و به نوعی به تثبیت نظام مردسالاری کمک شایان ذکری کرده باشد؛ نظامی که در آن زنان همواره به عنوان جنس دوم به حساب آمده‌اند. در واقع‌‌ همان گونه که سیمون دوبووار می‌گوید: «یک زن، زن‌زاده نمی‌شود، بلکه زن ساخته می‌شود». و این یعنی اینکه زن شدن نتیجهٔ مجموعه‌ای از عوامل است که در فراز و نشیب مسایل اجتماعی و تربیتی به تجلی هویت زنانه می‌انجامد. هویتی که تنها در چارچوب نظام مردسالاری قابل درک و پذیرش است.
با تمام این اوصاف اگر چه نقش جامعه در تحمیل نقش‌های زنانه یا مردانه غیرقابل انکار است اما تلقی و باور هر جنس نسبت به داشته‌ها، استحقاق‌ها و ویژگی‌های خود می‌تواند به تغییر این مفاهیم منجر شود در واقع کنش افراد نسبت به مسایل مختلف به ویژه مسأله هویت اجتماعی می‌تواند به تداوم، حفظ و یا تحول آموزه‌های ترزریق شده توسط نهادهای مختلف همچون خانواده، مدرسه و… بیانجامد و آنچه که جنبش‌های فعال حقوق زنان به دنبال آن هستند، کنش خلاقانه و جسورانه زنان نسبت به خود در راستای ایجاد تغییرات مثبت در وضعیت زندگیشان به حساب می‌آید.
به عبارت دیگر شاید امروزه تغییر وضعیت و موقعیت زنان بیش از هر چیز نیازمند تغییر نگاه و پنداشت آنان نسبت به خود باشد و قابل درک است که یک کنش و ارادهٔ جمعی آگاهانه شاید تنها و کوتاه‌ترین راه دستیابی زنان به جایگاه حقیقی خود در دنیای امروز باشد. چرا که امروزه اگر چه فعالیت اجتماعی زنان بیشتر شده اما اگر با بخش عمده‌ای از آنان به سخن بنشینیم درمی یابیم که همچنان جایگاه خود را به عنوان جنس دوم پذیرفته‌اند و متأسفانه این مسأله حتی در میان زنان فعال‌تر در عرصه‌های اجتماعی نیز دیده می‌شود و تأسف برانگیز‌تر اینکه بسیاری از زنان که به بخش‌های بالایی هرم سیاست و اقتصاد راه یافته‌اند خواسته یا ناخواسته رویکردی زن ستیزانه را دنبال می‌کنند؛ چرا که دستیابی زنان به حقوق واقعیشان تنها در گرو حضور در مسند‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست، چه بسا حضور مردانی آگاه و عدالت خواه و برابری طلب که دریافته‌اند تنها راه رسیدن به دموکراسی و در گرو نگرشی انسانی به انسان هاست که به لحاظ جنسیتی، می‌توانند در پیشبرد اهداف زنان بسیار مؤثر‌تر واقع شوند و این‌‌ همان مسأله‌ای است که بر لزوم پنداشت از خود صحیح زنان صحه می‌گذارند.
اینکه مثلاً هنوز هم بسیاری از زنان شاغل در لایه‌های زیرین ذهن خود چنین می‌پندارند که در صورت وجود همسرانی کارآمد نیاز به کار نداشته و تحمل مشقت شاغل بودن را بر دوش نمی‌کشیدند و هنوز هم دختران جوان بسیاری هستند که به انتظار شاهزاده‌ای سوار بر ماکسیما خود را از پذیرفتن نقش‌هایی که قابلیت انجام ان را دارند، معاف می‌کنند نشان می‌دهد هنوز هم سال‌های سال برای تغییر پایدار وضعیت زنان زمان لازم است و باید پذیرفت که زن به دنیا نمی‌آییم اما بسیاری از ما دست در دست جامعهٔ مردسالار کمک می‌کنیم که زن شویم و ناآگاهانه به پسرانمان هویت برتر مردانه بخشیده و دخترانمان را آموزش می‌دهیم زن شدن را بپذیرند. در حالی که جهان امروز بیش از هر چیز نیازمند انسان‌هایی است که آگاهانه بیاندیشند و در راستای اعتلای بشر، مفاهیم کهنه را رنگ و بویی تازه ببخشند.

سروناز بهبهانی

ارسال نظر
پیشنهاد امروز