گزارش ایلنا از مناطق زلزلهزده ترکیه:
«قیامت» را با چشم دیدیم+ عکس و فیلم
زلزله دوم ساعت ۱۵ دقیقه به یک ظهر رخ داد در این ساعت ما قیامت را با چشممان دیدیم. مردم نمیدانستند که باید فرار کنند یا فریاد بزنند. خانهها میریخت و هر کسی تلاش میکرد تا خودش را نجات دهد. یک وضعیت فلاکت باری بود.واقعا لحظه بدی بود همه فرار میکردند و حتی نمیتوانستند سوار ماشین شوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از گذشت ۸ روز از لحظهای که زمین در زیر پای مردم آدیامان لرزید و همه چیز را زیر و رو کرد میگذرد. کار امداد و نجات تقریبا به پایان رسیده و در حال حاضر بیشتر تمرکز نیروهای امداد و نجات بر رساندن غذا و تامین سرپناه برای مردمی است که در سرمای شدید با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند.
محل اسکان در چند نقطه شهر فراهم شده و بیشتر اهالی شهر خانههایشان را خالی و با چند ساک و چمدان به محلهای اسکان رفتهاند. برای رسیدن به پارک انرژی که محل اسکان موقت تعدادی از خانوادههای اهالی ادیامان است و قرار است هلالاحمر ایران در این مکان اقدام به برپایی اردوگاه کند، از خیابانهای شهر ادیامان عبور میکنم. به هر خیابانی که وارد میشویم شاهد ساختمانهایی هستم که روی هم فروریخته و به کوه بزرگی از آوار تبدیل شدهاند. خانههایی که حالا با آوار خود مقتل ساکنانشان شدهاند. در مقابل این آوارها هم برخی ساکنان با چشمان اشکبار و غمگین، ناامید از زنده بودن عزیزانشان روز و شب را سپری کرده و همچنان منتظر اثری از عزیزان مدفون شده خود در زیر آوار خانههایشان هستند.
در پارک انرژی چادرهای زیادی نصب شده، اما هنوز هم خانوادههایی از اقوام کرمانچی، ترک و سوری هستند که نتوانستهاند برای اسکان موقت چادر برپا کنند. بچههای کوچکتر بیخبر از آنچه این روزها زمین چه بر سرشان آورده، مشغول بازی هستند.
زنان و مردان که هنوز در شوک آنچه بر سرشان آمده هستند یا در جلوی چادرها نشسته و یا در آلاچیق پارک دورهم گعده گرفتهاند.
زن میانسالی در مقابل چادرش نشسته و زانوی غم بغل کرده است. نزدیک میروم و میگویم: «مرحبا» سعی میکنم تا با او ارتباط بگیرم و از او درباره شب زلزله میپرسم و زن که دیلان نام دارد، میگوید: «نیمه شب حوالی ساعت ۱۵ دقیقه به ۴ زلزله آمد و ما با تکانهای شدید خانه از خواب بیدار شدیم. صداهایی مانند صدای شکستن از بیرون از خانه شنیده میشد که ما نمیدانستیم چیست. به زحمت توانستیم به بیرون از خانه بیاییم.»
وی درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده و سعی میکند بغضش را فرو برد، ادامه میدهد: «ساختمانها ریخته و همه فریاد میزدند. خدا برای کسی این روزها را نخواهد. خیلیها زیر آوار مانده و کشته شدند.»
از او میپرسم از خانواده شما هم کسی در زیرآوار مانده؟ پاسخ میدهد: «خداروشکر از خانواده ما کسی فوت نشده، اما خیلیها جان باختند. زلزله دوم ساعت ۱۵ دقیقه به یک ظهر رخ داد در این ساعت ما قیامت را با چشممان دیدیم مردم نمیدانستند که باید فرار کنند یا فریاد بزنند. خانهها میریخت و هر کسی تلاش میکرد تا خودش را نجات دهد. یک وضعیت فلاکت باری بود. ما در آن لحظه قیامت را با چشممان دیدیم. مردم نمیتوانستند به خانهها بروند و خانهها یا تخریب شده بود و یا فرو میریخت. واقعا لحظه بدی بود، همه فرار میکردند و حتی نمیتوانستند که سوار ماشین شوند.»
این زن ترک که دو فرزند دارد با اشاره به اینکه چند روزی است به این پارک آمده، میگوید: «چادر و سایر وسایل را به ما داده اند، اما هیچ کدام از اینها جای انسانهایی که کشته شدهاند را نمیگیرد. شبها خیلی سرد است و ما و بچهها بیقراریم و وضعیت خوبی نداریم.»
چند تریلی حامل اقلام امدادی وارد پارک انرژی شدهاند، یک دختر نوجوان کمی آنطرفتر روی صندلی پارک نشسته است. نزدیکش میروم و نامش را میپرسم و میگوید: «اسمش فاطمهنور است و ۱۵ سال دارد» او درباره زلزله و شرایط بعد از آن میگوید: «شب که زلزله شد، خانه ما زیر آوار رفت و شانس آوردیم که آسیبی ندیدیم و به سختی از پنجرهها خارج شدیم.»
فاطما گل که همراه پدرش بارهای امدادی را به این منطقه آورده، میگوید: «خانه ما در قازان تپه است و ما بعد از زلزله دیگر خانه نمیرویم و در محل کار پدرم در گاراژ هستیم و با تریلی برای مردم کمک میآوریم.»
وی با بیان اینکه زلزله هنوز ادامه دارد، ادامه میدهد: «دوست دارم همه چیز زودتر مثل قبل برگردد و بیشتر از این کسی را از دست ندهیم. این نابسامانیها و وضعیت رو به راه و آموزش دوباره شروع شود.»
در جلوی انبار موقت پایگاه هلال احمر ایران ایستاده تا چادر بگیرد نامش بشری و کرمانجی است. از او درباره کمبودهایی که در حال حاضر دارند، میپرسم و میگوید: «۸ روز است که اینجا هستیم، اما چادر هنوز نداریم، قند، چای، شکر و لباس هم نداریم.»
از او میپرسم چرا هنوز چادر نگرفتهاید، میگوید: «۳ نفر از خانواده نزدیکمان فوت شدند، اما در فامیل ما در مجموع ۲۰ نفر فوت شده اند. ما چون دنبال اجساد فوت شدگان بودیم نتوانستیم چادر بگیریم. الان که همه اجسادمان را تحویل گرفتیم و دفن کردیم آمدیم تا چادر بگیریم.»
بشری تصریح میکند: «ساختمان ما کامل با خاک یکسان شد و قابل استفاده نیست خواهرم از طبقه چهارم به پایین پرت شد.»
از عصر روز گذشته جمعیت هلالاحمر ایران نیز به درخواست دولت در پارک انرژی مستقر شدهاند تا در ایجاد اردوگاه و اسکان موقت زلزلهزدگان کمک کنند.
حمیدرضا اسکاش مسئول جمعیت هلالاحمر ایران در شهر آدیامان میگوید: «ما در حال حاضر در یکی از پارکهای حاشیهای شهر ادیامان در استان قاضی عنتاب هستیم.»
وی ادامه میدهد: «ما به تقاضای هلال احمر کشور ترکیه برای اسکان زلزله زدگان به اینجا آمدهایم. تا روز گذشته فعالیت ما بر جستجو و نجات متمرکز بود. همانطور که میدانید هر ساعتی که از ساعت صفر میگذرد، احتمال نجات به صفر میرسد و این افرادی که از زیر آوار نجات پیدا کردهاند، معجزه است.»
اسکاش تصریحمیکند: «از روز گذشته روی مسئله اسکان اضطراری تمرکز کردیم، انبار و تجهیزات آماده شده است و قرار است تا ۲۰۰ چادر برپا کنیم و براساس نیاز مردم و درخواست هلال احمر ترکیه میتوانیم تا هزار تخته چادر هم افزایش دهیم.»
وی خاطرنشان میکند: «مدیریت خوبی صورت گرفته و با توجه به کمکها و حضور جمعیتهای کشورهای مختلف تقسیم کار صورت گرفته و با توجه به توان جمعیت و تخصص آن برنامهریزی شده است. جمعیت هلالاحمر ایران هم نیروی امدادی اعزام کرده است و هم در زمینه اقلام مورد نیاز کمکهایی انجام داده است.»
ساعت حوالی ۳ عصر است باد سردی در حال وزیدن است و کودکان غرق در دنیای کودکی مشغول بازی هستند و تعدادی از زنان از غرفهای که در ابتدای پارک مستقر شده و چای و شوربا توزیع میکند، خوراکی و نوشیدنی گرفته و در یکی از آلاچیقهای پارک دور هم جمع شدهاند. علیرغم مشکلات شهر و شرایط سخت زندگی در چادر و در دمای زیر صفر اما زندگی همچنان در آدیامان ادامه دارد.
گزارش، عکس و فیلم: نجمه رحمتی