در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
فساد سیستماتیک از تبعات خویشاوندسالاری است/ "آقازادهها" سلطهگرایی را به خوبی نهادینه کردهاند/ سرخوردگی و افسردگی از تبعات فرصتهای نابرابر شغلی
یک جامعهشناس با اشاره به خانوادهگرایی و خویشاوندسالاری در ساختار شغلی کشور، سرخوردگی و افسردگی را از پیامدهای فرصتهای نابرابر شغلی عنوان کرد.
"عالیه شکربیگی" جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار ایلنا به عواقب حقوقهای نجومی در مقابل حقوقهای چهار میلیونی و انتصابات رانتی و فامیلی در مقابل بیکاری جوانان و تاثیر این انتصابات رانتی و فامیلی بر جامعه گفت: بحثی که در جامعه ما وجود دارد، این است که ساختار اشتغال و کاری ما در ارزشهای خانوادهگرایی و قبیلهگرایی همچنان مانده است. فرض کنید که اگر یک نفر سرکار میرود و مسئولیتی پیدا کند درخواستهای متعددی از اطرافیان، خانواده، خویشاوندان و فامیل دریافت میکند و معتقدم برخی از مسئولان هنوز بر این اساس نتوانستند ارزشهای مدنی را بپذیرند چراکه براساس ارزشهای مدنی چیزی که جامعه را میسازد شایسته سالاری است و چون مسئولان ما هنوز ارزشهای مدنی را در خود درونی نکردهاند، بنابراین آنها هم طبق ساختار خانوادهگرایی و خویشاوندگرایی و ... وارد اداره امورات میشوند.
وی ادامه داد: به نظر میرسد نوعی از بی اعتمادی بین ساختارهای رسمی و غیررسمی وجود دارد که در این ساختارهای رسمی افرادی که مسئولیت پیدا میکنند، بیشتر سعی میکنند به افرادی که اعتماد دارند نه افرادی که شایسته هستند و تخصص دارند اعتماد کند. این افراد هم همکاری لازم را با آن مدیر یا مسئول دارد و از همین رو گاهی افرادی در کنار مدیران قرار می گیرند که از خانواده و خویشاوندان و از دوستان خود باشند.
این جامعهشناس با بیان اینکه در دستگاههای دولتی گاهی وقتی یک فرد به سمت ریاست یک اداره یا دستگاهی میرسد، بعد از آن اقوام و خویشان و دوستان خود را بر سر کار میآورد، خاطرنشان کرد: این مسئله در حال حاضر بیشتر شده و مشهود است و به نظر میرسد وجدانی که باید برای سعادت و آبادانی کشور و مردم دل بسوزاند در چنین ساختاری کمرنگ است. با توجه به مشکلات اقتصادی، زیست محیطی، آسیبهای اجتماعی، فرهنگی و ... که در کشور داریم، سوال این است، چه کسانی باید این مشکلات را حل کنند، مسلما کسانی که دارای تخصص هستند و اگر افرادی که به کار گمارده میشوند، تخصص نداشته باشند، نمیتوانند راهکار مناسبی برای حل این مشکلات در این شرایط ارائه کنند.
خانوادهگرایی و خویشاوندسالاری در ساختار شغلی ایران
وی با بیان اینکه ساختار خویشاوندسالاری که در حال حاضر در ساختار شغلی ایران راه پیدا کرده است به نوعی با آقازادهها نیز در ارتباط است، تصریح کرد: یعنی درصدی از افرادی که از طریق خویشاوندی به کار گمارده میشوند درصدی هستند که جزو آقازادهها هستند و میدانید که آقازادهها سلطهگرایی و تسلط را در مراحل جامعه پذیری خود به خوبی نهادینه کردهاند. برخی از این افراد ممکن است در خارج از کشور تحصیل کرده باشند، اما حالا به کشور بازگشتهاند و به دنبال فرصتهای شغلی هستند. این فرصت شغلی را هم باید پدرش یا دوستان پدرش و یا افرادی که در ارتباط دوستی و خویشاوندی با آنها هستند، برایشان فراهم کنند. این افراد در دانشگاه یا سازمانهای پژوهشی یا سازمانهایی که به نوعی فرصتهای شغلی در آن وجود دارد، به کار گمارده میشوند و به نظرمن این چرخه در حال تکرار است.
این جامعهشناس در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به انتصاب داماد شهردار تهران گفت: در بدنه دستگاههای دولتی کسانی هستند که وقتی حکمهایی که برای انتصابات فامیلی داده میشود را متنشر میکنند و وقتی هم مردم متوجه میشوند اینقدر فشار میآورند که مسئول را مجبور به لغو حکم میشود. یعنی قدرت مردم و رسانهها به حدی است که اگر بخواهند به مسئلهای توجه کنند، میتوانند آن وضعیت را تغییر دهند.
شکربیگی تصریح کرد: دو نوع سبک زندگی، ارزشها و هنجارها در جامعه ایران وجود دارند. در واقع درصدی از خانوادهها هنوز از سفره انقلاب طلبکارند و هنوز بعد از ۴۰ سال طلبکار هستند و فرصتهای شغلی را میگیرند و در مقابل دانشجویی که با زحمت دکتری خود را گرفته و شایستگی لازم را دارد و آماده کار است، اما چون از رانت فامیلی و خویشاوند سالاری برخوردار نیست باید راه هجرت را در پیش بگیرد و در کشورهای بیگانه شهروند درجه دو محسوب شود و هزار و یک درد را به جان بخرد برای اینکه بتواند به یک رفاه نسبی دست پیدا کند چیزی که در مملکت خود متاسفانه به واسطه همین خویشاوندسالاری و خانواده هزار فامیل، نتوانسته است به دست بیاورد و همینطور این چرخه در حال تکرار است.
فساد سیستماتیک از تبعات خویشاوندسالاری است
وی تاکید کرد: در چنین شرایطی کشور ما حرکت رو به جلویی نخواهد داشت.وقتی خویشاوندسالاری وجود داشته باشد، فساد سیستماتیک قطعا در آن لانه میکند، چراکه ممکن است حقوقهای آنچنانی برای خود در نظر بگیرند و امکاناتی از جیب مردم به سمت و سوی این دایره خودی نفوذ کند و این همان بحثی است که زیمل به عنوان بحث خودی و غیرخودی مطرح میکند.
این جامعهشناس با اشاره به مهاجرت افراد نخبه از کشور گفت: در آمارهایی که اخیرا نیز اعلام شده است، میبینیم که از میان اساتید، پزشکان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و دکتری افراد در حال خروج و مهاجرت از کشور هستند. با رفتن این نخبگان چه چیزی قرار است از مملکت باقی بماند، آیا مسئولان به این مسئله میاندیشند که سرمایههای علمی ذره ذره از کشور خارج میشوند و سرمایههایی میمانند که این سرمایهها از طریق رانت و ریا و تزویر به دنبال بهترین فرصت و بهترین شغل هستند.
شکربیگی با اشاره به عدم نظارت بر انتصابات فامیلی گفت: متاسفانه هیچ نهادی هم بر خویشاوندگرایی و خانوادهگرایی در نهادهای فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظارت نمیکند. برخی اوقات قطرهای از این خویشاوندگرایی را جامعه متوجه میشود و فشار ایجاد میکند و در برخی از مواقع هم افرادی که این استخدامهای فامیلی را افشا میکنند، توبیخ میشوند. اگر شرایط با این روش پیش برود ما حرکتی رو به جلو یعنی توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... در جامعه نخواهیم داشت و دور خودمان میچرخیم.
سرخوردگی و افسردگی پیامد فرصتهای نابرابر شغلی
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: فرض کنید ۴ نفر برای یک فرصت شغلی در دانشگاه مراجعه میکنند، از این ۴ نفر سه نفر غریبه و یک نفر خودی است، این یک نفر که خودی است را به سرکار میبرند و آن سه نفر وقتی این تبعیض و ناعدالتی را میبینند، سرخورده و افسرده میشوند و آینده و مسیر رو به جلویی برای خود نمیبینند و در چنین شرایطی طبیعتا ممکنترین پیامد آن افسردگی و سرخوردگی جامعه و در نهایت فرار نخبگان از کشور است.
او افزود: فردی که میخواهد آینده خود را بسازد، در چنین جامعهای احساس پوچی میکند به طور مثال درصدی از افراد دارای مدرک تحصیلی دکتری یا کارشناسی ارشد بیکار هستند و برای آنها کار نیست و طبعا این افراد دچار سرخوردگی میشوند و راه خارج از کشور را در پیش میگیرند. همواره گفتهام که نهاد حکمرانی به خواستههای ملت توجه کند و فرصتهای شغلی برابرگرایانه برای همه فراهم شود.
شکربیگی با بیان اینکه مسئولان باید در عملکرد، دیدگاه و کارکرد خود در بسترهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی بازنگری کند و مطابق با آنچه که شایسته و رفاه ملت ایران است رفتار کند، گفت: ثروت ایران باید به دست همه مردم برسد و در چنین شراطی دیگر شاهد نابرابریهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، تبعیض، افسردگی و سرخوردگی جامعه ایران نخواهیم بود.