در نشست عصر اقتباس مطرح شد:
پیچیدگیهای رمان «عطش مبارزه» در فیلم وجود ندارد

در کل تاریخ سینما، تنها چند فیلم انگشت شمار را سراغ میشود کرد که به درستی از داستان اقتباس شده باشند و با افتخار باید بگویم فیلم «نداشتن» ناصر تقوایی یکی از آنهاست که اقتباسیست از داستانی از ارنست همینگوی.
در نشست عصر اقتباس که روز گذشته، 29 مردادماه در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، فیلم «عطش مبارزه» نوشته سوزان کالینز و ساختهی گری راس، با حضور شبنم زینالعابدینی (نویسنده و منتقد سینمایی)، مهدی طهوری (نویسنده و منتقد) و مزدا مرادعباسی مورد نقد قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مهدی طهوری در رابطه با شیوهی اقتباس این فیلم از بخش اول رمان سوزان کالینز که از سوی نشر افراز به بازار آمده، گفت: نویسنده در نگارش این اثر، تحت تاثیر افسانه شاهمینوس و داستان گلادیاتورها بوده. داستان شاهمینوس اینگونه است که شاه پیش از رسیدن به قدرت، با برادرش در جنگ بوده و از یکی از خدایان میخواهد تا گاوی را از دل دریا بیرون بیاورد تا موجب به قدرت رسیدن او شود. در قبال این کار، شاه متعهد میشود که این گاو را در محضر خدایگان قربانی کند، اما این کار را نمیکند و این گاو یک هیولا به دنیا میآورد که به آدمخوار تبدیل میشود
وی ادامه داد: در هالیوود استفاده از اساطیر از دهههای 70 و 80 باعث جذابیت داستان و فیلمها شده. در این خصوص یک اسطوره شناس آمریکایی به نام جوزف کمبل کتابب با نام قهرمان هزار چهره را نوشته و از قهرمانان و داستانهای آنان سخن گفته است. همچنین کتاب دیگری نیز درمورد اساطیر در فیلمنامهها نوشته شده.
این منتقد ضمن بیان این مطلب که این فیلم، یک فیلم اسطورهای به حساب میآید، اضافه کرد: رمان عطش مبارزه از پیچیدگیهایی برخوردار است که در فیلم وجود ندارد. قهرمان قصه در یک جهان معمولی زندگی میکند در یکی از مناطق کشور پانم.
طهوری در ادامه به جایگاه اسطوره در داستانهای کودک و نوجوان اشاره کرد و گفت: در رمانهای بزرگسال، کمتر از داستانهای اساطیری استفاده میشود و اگر هم بشود،در صدد شکستن آنهاست. اما سیر اسطورهها در سینما و کتابهای کودک و نوجوان باعث جذب مخاطب میشود.
وی افزود: سوزان کالینز یک برنامهساز تلویزیونی بوده که برای کودکان برنامه میساخت. بنابراین با مبانی جذب مخاطب کودک و نوجوان آشنایی کامل داشته.
این منتقد اظهار داشت: در کتاب که حجم زیادی هم دارد، مخاطب با گرههای کوچک و بزرک متعددی روبروست اما در فیلم، نه. البته نمیشود در سینما خیلی انتظار داشت که تمام جزئیات داستان در یک فیلم گنجانده شود اما صنعتی که من اسمش را گذاشتهام «تقلیل سینمایی» در اقتباسهای سینمایی از داستانها رایج است.
وی ضمن بیان این مطلب که رمان کالینز از فیلم قویتر است، ادامه داد: مثلا در رمان، 20 صفحه از کتاب به معرفی کشوری به نام پانم اختصاص پیدا کرده اما در فیلم، تنها با یک کپشن روبروییم که در چند ثانیه در رابطه با این کشور توضیح میدهد. این تقلیلها باعث خدشهوارد شدن به ارتباط مخاطب با مضمون میشود. اگرچه این داستان متعلق به کودکان و نوجوانان است و در این دست آثار، چندان شکافها و شکستها به چشم نمیآیند.
شبنم زینالعابدینی، دیگر منتقد این نشست نیز درمورد فیلم و رمان توضیح داد: داستان با خیانت شروع میشود که یک تم شناخته شده در دین مسیحیت است. در واقع عدد 13 شمارهی یهوده، حواری خائن است و ما نقش این عدد را در داستان و فیلم به وضوح میبینیم.
وی افزود: توجه به تکامل و مدرنیته در این داستان نشان میدهد که ما بیشتر مقهور اتوماسیونی شدهایم که خودمان آن را ساختهایم. به عبارت دیگر رویکردی که در این داستان غالب است، رویکرد هگلیست که در فیلمهایی نظیر اسپارتاکوس و گلادیاتور نیز وجود دارد.
زینالعابدینی با تشریح تفاوت بین اسطوره تاریخی و تاریخ اسطورهای اضافه کرد: کاری که آمریکاییها دارند هوشمندانه انجام میدهند، تاریخسازی بر اساس اسطورههاست. آنةا تاریخی را میخواهند که برای مردم و کودکانشان لذتبخش و جذاب باشد.
وی همچنین درمورد تفاوتهای فیلم با رمان گفت: تغییرات تا حدودی در مسیر رسیدن به مدیوم سینما اتفاق افتاده. در واقع فیلم، یک خوانش از رمان است. البته به اعتقاد من در تبدیل داستان به فیلمنامه، فاکتورهایی وجود دارد که باید رعایت شوند. مثلا اینکه زاویهی دوربین با منظر راوی هماهنگ میشود.
این منتقد با اشاره به کوتاه شدن فیلم نسبت به رمان، افزود: در فیلمنامه فقط شرح ظاهر فیزیکی شخصیتها، جایگاه اجتماعی آنها، روفتار و عادات رفتاری آنها قابل نمایش است. در حالی که در داستان امکان پرداخت شخصیت به مراتب بیشتر است. مثلا در رمان شاهد منولوگهای متعدد شخصیت اول هستیم که در فیلم نمیشود آنها را پیاده کرد و تنها میشود آنها را مثلا با یک علامت سر نشان داد. به این میگویند رمزگشایی داستان به زبان سینما.
وی در خصوص اقتباس سینمایی از داستان گفت: در کل تاریخ سینما، تنها چند فیلم انگشت شمار را سراغ میشود کرد که به درستی از داستان اقتباس شده باشند و با افتخار باید بگویم فیلم «نداشتن» ناصر تقوایی یکی از آنهاست که اقتباسیست از داستانی از ارنست همینگوی.