خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگوی جمعی از اقتصاددانان با ایلنا مطرح شد؛

کاپلان: کمونیسم بانی قحطی و ستیزه‌جویی است/ اولاسکی: در رویکرد کمونیستی تولیدکننده مجازات می‌شود/ یوئه: مارکسیسم به دنبال برابری و جلوگیری از تنش اجتماعی‌ است

کاپلان: کمونیسم بانی قحطی و ستیزه‌جویی است/ اولاسکی: در رویکرد کمونیستی تولیدکننده مجازات می‌شود/ یوئه: مارکسیسم به دنبال برابری و جلوگیری از تنش اجتماعی‌ است
کد خبر : ۸۱۵۷۹۹

استاد دانشگاه جرج میسون (برایان کاپلان) معتقد است که کمونیسم باعث بروز قحطی شدید و جنگ داخلی می‌شود. استاد موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه بوستون هم معتقد است که کمونیسم به مجازات تولیدکنندگان و یارانه دادن به افرادی که هیچ نقشی در تولید ندارند منجر خواهد شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از نحله‌های پر سروصدای تاریخ جهان، که به یک ایدئولوژی پرقدرت و پرنفوذ در سراسر جهان بدل شد، مارکسیسم بود. درواقع تمامی ایدئولوژی‌ها و ادیان در اواخر قرن نوزدهم و سرتاسر قرن بیستم، مجبور بودند که در نسبت له یا علیه این ایدئولوژی پرنفوذ موضع خود را تنظیم کنند. ایدئولوژی پرنفوذ ماتریالیستی که برساخته کارل مارکس و دوستش فردریش انگلس بود، بخش‌های وسیعی از جهان را به تسخیر خود در آورد و در آمریکای لاتین (شیلی، آرژانتین، برزیل، ونزوئلا، کوبا، اکوادور، کلمبیا، بولیوی) انقلاب‌های پیاپی مارکسیستی باعث روی کار آمدن دولت‌های چپ‌گرایی شده بود که اینک همگی به دنبال ایستادگی در برابر نماد جهان سرمایه‌داری (ایالات متحده) بودند.

در آفریقا نیز، دولت‌های چپ‌گرا با انقلاب یا کودتا بر سر کار می‌آمدند و در آسیا نیز از کره شمالی تا ویتنام و کامبوج و چین، تا دولت بعثی در عراق و سوریه توانستند مارکسیسم را به آیین مختار بخش عمده‌ای از جهان تبدیل کنند. یکی از گرانیگاه‌های نظری در رابطه با این اندیشه و در ناحیه‌های مختلف این اندیشه‌ اعم از کمونیسم، لنینیسم، استالینیسم، مائوئیسم و سایر پی‌آمدهای انشعابی از این نظریه مبنایی ایدئولوژیک، هرکدام نسبتی ستیزگرایانه با مفهوم سرمایه و جنگ دارند که بررسی آن، با نگاهی همزمان از پشت شیشه مارکسیسم و عینک محافظه‌کاری و ذره‌بین کاپیتالیسم، میسرتر خواهد بود.

کمونیسم عامل قحطی و جنگ داخلی‌ست

لنین و استالین قحطی‌های مصنوعی ایجاد کردند

استالین به دنبال صدور کمونیسم به وسیله جنگ بود

پروفسور «برایان کاپلان» اقتصاددان و استاد دانشگاه جرج میسون آمریکا و نگارنده کتاب «افسانه رای‌ دهنده منطقی» در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، ضمن تشکیک در اعتبار علمی نظریه‌های مارکسیسم در ارتباط با تحلیل‌های اقتصادی و سیاسی در رابطه با کاپیتالیسم، خاطرنشان می‌کند: کمونیسم و سوسیالیسم هیچ تفاوت ماهوی تا پیش از دوران رهبری لنین نداشتند و هر دو به دنبال ایجاد انحصار ابزار تولید در اختیار دولت بودند.

وی تاکید کرد: لنین برای این وضعیت به دنبال تشکیل یک هیئت شبه‌نظامی از میان کمونیست‌های انقلابی مورد تاییدش بود. لنین با افزایش استبداد تک‌حزبی خود به تمامی سطوح اتحاد جماهیر شوروی، به قدرتی دست یافت که باعث تقویت جایگاه کمونیست‌های سراسر جهان شد. نکته مهم در رابطه با این دیدگاه اقتصادی، این است که انقلاب‌های مبتنی بر این دیدگاه، فقط در جوامع زراعی و کشاورزی تحقق می‌یافت.

کاپلان ادامه داد: لنین می‌دانست که مالکیت بر ابزار تولید، فقط با مصادره برخی از صنایع میسر نخواهد بود. لنین به دنبال تصرف صدها میلیون هکتار از اراضی کشاورزی روسیه بود اما پس از وقوع جنگ داخلی روسیه در دو سال پایانی دهه دوم قرن بیستم، او با مشاهده پنج میلیون کشته ناشی از ایستادگی دهقانان و قحطی شدید، از این سیاست عقب‌نشینی کرد و مالکیت بسیار محدود بر برخی از اراضی و کارخانه‌ها را طی نامه‌ای به کمینترن مرکزی شوروی، به رسمیت شناخت. ستیزه‌جویی ناتمام او را، یک دهه بعد، استالین در شوروی به انجام رسانید و با تبعید کولاک‌ها (طبقه دهقانان روسی) به اردوگاه‌های کار اجباری و کشته شدن میلیون‌ها نفر، زمین‌ها را به راحتی مصادره کرد و همه را وادار به تمکین در برابر این سیاست اقتصادی هولناک کرد.

استاد دانشگاه جرج میسون آمریکا افزود: استالین با اشتراکی کردن مزارع، باعث کاهش تولید غذا شده بود و این اتفاق موجب پدیده قحطی بزرگ در روسیه و قحطی مصنوعی هولودومر (قحطی بزرگ اوکراین) شد. این‌ها بزرگترین ستیزه‌جویی‌های مارکسیسم در رابطه با سرمایه است و اگر ما درست به این موضوع نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که امکان بروز ستیز، درواقع از دل مارکسیسم و متعلقات آن ایجاد می‌شود.

وی گفت: مدافعان استالین استدلال می‌کنند این آلمان بود که نظامی‌شدن را بر او تحمیل کرد اما در حقیقت استالین نه تنها جنگ جهانی دوم را به عنوان متحد فعال آلمان در دعوای لهستان آغاز کرد بلکه جنگ را فرصتی طلایی برای گسترش کمونیسم می‌انگاشت. دولت شوروی در گردهمایی بین‌الملل سپتامبر ۱۹۳۹ خود به صراحت مصلحت اتحاد شوروی و انقلاب جهانی را در برانگیزش دومین جنگ امپرالیستی برشمرد و نه در حفظ صلح!

کاپلان ادامه داد: کشورهای اروپای شرقی به دنبال اجرای دقیق همین سیاست‌های استالینیستی بودند که در واقع محور و حامی بزرگ‌ترین جنگ‌های تاریخ بود. در چین هم سیاست‌ها به این سمت رفت و مائو نیز همانند لنین ایده‌های مارکسیستی را با فرستادن بیش از سی میلیون نفر از مردم به کام مرگ (بر اثر قحطی و گرسنگی)، به واسطه سیاست‌های مرتبط با «جهش بزرگ به جلو»، عملیاتی کرد.

استاد دانشگاه جرج میسون آمریکا معتقد است: درواقع مارکسیسم بانی قحطی و ستیزه‌جویی است و به دنبال توزیع فقر در جهان است و نه توزیع ثروت!

        در رویکرد کمونیستی تولیدکننده مجازات می‌شود

مصرف‌کنندگان محض یارانه می‌گیرند

  فاشیسم در واکنش به کمونیسم ایجاد می‌شود

دکتر ماروین اولاسکی (استاد اقتصاد موسسه تحقیقات اجتماعی بوستون و ستون‌نویس دائم نشریه نیویورکر) نیز در گفتگو با خبرنگار ایلنا، از لزوم تعدیل‌های اجتماعی برای جلوگیری از بسط ستیزه‌جویی مارکسیسم سخن گفت. اولاسکی گفت: افزایش اختلاف طبقاتی باید از طریق مکانیسم‌های مالیاتی منفی و افزایش خدمات اجتماعی از ناحیه دولت جبران شود. مازاد ثروت در کشورها و جوامع مختلف، می‌تواند به تولید تنش‌های اجتماعی منجر شود. البته این بدبینی کمونیستی هم می‌تواند منجر به تولید تنش شود!

استاد اقتصاد موسسه تحقیقات اجتماعی بوستون معتقد است: ما افرادی را که تولید می‌کنند شیطان می‌نامیم و به افرادی که تولید و اثر تولیدی برای جامعه ندارند یارانه می‌دهیم و کسانی را که به این وضعیت شکایت دارند، مجازات می‌کنیم!

ستون‌نویس نشریه نیویورکر ادامه داد: دولت برای دریافت مالیات بیشتر همواره حریص است و این افزایش مالیات هم هرگز در توزیع میان طبقات فرودست کارآمد نبوده است و با این حال دولت‌های دست چپی و مارکسیستی، به دنبال از میان بردن سرمایه هستند.

وی گفت: منطق محافظه‌کارانه حکم می‌کند که برای تعادل‌بخشی به جامعه، نباید ابزارهای تولید را به انحصار دولت درآورد و این را باید به عنوان سنگ بنای تضاد در جوامع دانست. درواقع مارکسیست‌ها با چنین ایده ستیزگرایانه‌ای به دنبال خوانشی ستیزگرایانه از کل تاریخ هستند و در نهایت می‌خواهند در یک فرایند انتقام‌گیرانه تاریخی، نظم جوامع را به طور کلی بهم بزنند.

اولاسکی افزود: این ایده‌ها باعث می‌شد که سرمایه‌داران بخواهند برای حفظ و بقای دارایی خود، برای جلوگیری از گسترش این ایده در سرزمین‌های خود به این درگیری تن بدهند و حتی بخواهند جنگ‌های پیش‌دستانه را در دستور کار قرار دهند. درواقع دولت‌های فاشیستی اروپای مرکزی، در واکنش طبقات متوسط و یونکرها و دوک‌ها (زمین‌داران بزرگ آلمان و ایتالیا) به توسعه‌طلبی کمونیسم از سمت مشرق سرزمین‌هایشان بود.

وی اظهار داشت: شاید شعارگونه و بلوف به نظر برسد اما مارکسیسم درواقع روح تاریخی جنگ است!

                                        مارکسیسم به دنبال ایجاد برابری و جلوگیری از تنش اجتماعی‌ست

                                       دستاوردهای نظری مارکس و انگلس را نباید نادیده بگیریم

لیندا یوئه (اقتصاددان مارکسیست و عضو ارشد مرکز تحقیقات صلح و توسعه پایدار سازمان ملل) در پاسخ به پرسش ایلنا مبتنی بر نسبت مارکسیسم با تولید تضادهای اجتماعی و درگیری‌های نظامی میان ملل، ضمن رد این نگرش، متذکر شد: نباید دستاوردهای ایده مارکس را نادیده بگیریم و فکر کنیم که مارکس یک فیلسوف جنگ‌اندیش بود. ایده‌های مارکس و انگلس، برای آموزش رایگان برای کودکانی که پیش از آن، صرفا کودکان کار دانسته می‌شدند، تحت تعالیم مارکس تحقق یافته است.

وی ادامه داد: مارکس می‌گفت همه باید اوقات فراغت داشته باشند و خودشان در موردش تصمیم بگیرند. مارکس در نظریات خود از اینکه چطور در جوامع سرمایه‌داری مردم مجبور به فروش تنها دارایی خود - یعنی کارشان - در قبال پول بودند، حرف می‌زند. این به عقیده مارکس در بیشتر موارد یک معامله ناعادلانه است که می‌تواند به استثمار و از خودبیگانگی منجر شود؛ ممکن است این احساس به شخص دست بدهد که از اساس طبیعت انسانی خود دور افتاده است. مارکس به دنبال حقوق بیشتری برای همراهان کارگرش بود؛ می‌خواست آنها مستقل، خلاق و از همه مهم‌تر صاحب زمان خود باشند. 

عضو ارشد مرکز تحقیقات صلح و توسعه پایدار سازمان ملل گفت: به اعتقاد مارکس، از آنجایی که بخش زیادی از وقت انسان صرف کار کردن می‌شود، باید بشود از انجام آن احساس خشنودی کرد. مارکس نقل قول مشهوری داشت که می‌گفت «صبح به شکار برویم، بعدازظهر ماهیگیری کنیم، عصر گله را به چرا ببریم و بعد از شام به نقد بپردازیم.» او عمیقا به برابری، آزادی و تلاش برای مبارزه با ازخودبیگانگی اعتقاد داشت.

یوئه اظهار داشت: میراث واقعی مارکس همین رویکرد مبارزه برای بهتر شدن است. مارکس را معمولا به عنوان فیلسوف معرفی می‌کنند، نیلسن اما موافق این کار نیست: «این باعث می‌شود همه فکر کنند تنها کار او فلسفه‌پردازی و نوشتن نظریه بوده. اما با نگاهی به زندگی او درمی‌یابیم که او یک کنشگر هم بوده است: او اتحادیه بین‌المللی کارگران را تأسیس کرد و در کارزارهای حمایت از کارگران فقیر در حال اعتصاب شرکت می‌کرد. شعار همه کارگران جهان متحد شوید او یک فراخوان واقعی برای جنگ است. میراث واقعی مارکس همین رویکرد مبارزه برای بهتر شدن است. رویکردی که از نظریه مارکسیست ریشه گرفته، فرقی نمی‌کند معترضان خودشان را مارکسیست بدانند یا نه.»

عضو ارشد مرکز تحقیقات صلح و توسعه پایدار سازمان ملل گفت: تیزبینی‌های بی‌نظیر مارکس درباره قدرت رسانه از دیگر مواردی است که باعث شده ایده‌هایش در قرن ۲۱ هنوز تازه باشند. او با خواندن روزنامه‌های آن زمان به این نتیجه رسید که آنها بیش از حد به جرم‌های کوچک و جنایات مردم فقیر می‌پرداختند و در موردشان اغراق می‌کردند، در حالی‌ که جرم‌های مؤسسات دولتی و رسوایی‌های سیاسی معمولا آن‌طور که باید پوشش داده نمی‌شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز