مختار شکریپور مطرح کرد؛
فاجعه بمباران نودشه نباید فراموش شود/ چالشهای بسیار ساخت این مستند را به تعویق انداخت

مختار شکریپور با اشاره به اینکه نداشتن اسپانسر و سرمایهگذار اصلیترین چالش تولید فیلم مستند است، تأکید کرد که این چالشها ساخت اثری درباره فاجعه نودشه را به تعویق انداخت و هنوز بخش اندکی از فیلمبرداری آن باقی مانده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مختار شکریپور کارگردان مستند چند سالی است که مشغول ساخت یک مستند درباره بمباران شیمیایی نودشه است و بخش اعظمی از این مستند تا امروز فیلمبرداری شده و به زودی آماده نمایش خواهد شد.
سال ۱۳۶۶ صدام برای جبران و تلافی شکستهایی که متحمل شده بود، تصمیمی وحشیانه و خصمانه گرفت و در همان زمان بمباران شیمیایی شهر نودشه را انتخاب کرد که میتوان آن را یک جنایت عظیم در تاریخ معاصر دانست. جنایتی که هنوز آسیبدیدگان آن متحمل تبعات آن جنایت هستند.
با مختار شکریپور درباره ساخت مستندی درباره این فاجعه گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ایده ساخت این مستند چگونه شکل گرفت؟
خودم اهل نودشه هستم و از نزدیک شاهد این بمباران بودم و سالهاست که همچون دیگر رویدادهایی تلخ که در جنگ با آنها مواجه شدیم در ذهنم مانده است. همچنین همواره با رنج و شرایط مصدومان این واقعه هم مواجهم و هربار که به نودشه میروم چند سالی بود که در صدد انجام این کار و ساخت مستند بودم اما از لحاظ سخت افزاری امکان ساخت آن را نداشتم. هر بار که با مصدومان و شرایط سخت زندگیشان مواجه میشدم و روایتهایشان را میشنیدم، بیشتر به این ترغیب میشدم که مستندی در باره این فاجعه که در حد گستره و عمق آن دیده نشد بسازم. البته قبل از آن درگیر ساخت دو مستندی بودم که درباره احمد شاملو ساختم و این هم مانعی برای ساخت مستندی در اینباره بود.
در سال ۱۳۹۵ دوربینی خریدم و امکان فیلمبرداری برایم مهیا شد. تهیه مصاحبهها زمان زیادی میبرد و حتی هنوز چند مصاحبه هم مانده که انجام دهم.
جدا از دغدغهای که درباره این واقعه و مصدومان آن دارید، خود ماجرا چه قدر برای ساخت یک مستند ظرفیت داشت؟
فاجعه نودشه و بازماندگان آن نباید فراموش شوند، موضوع این فاجعه تلخ ظرفیت بسیار زیادی برای مستند شدن داشت و روایتهای مصدومان خیلی فضاساز و جالب توجه و البته تلخ بود. این روایات را در ذهن به هم کات میدادم و مطمئن بودم که خیلی جذاب و سینمایی خواهد بود و یک مستند مبتنی بر روایت فضاساز و بدیع شکل خواهد گرفت. متریالهای تصویری هم بود و از بمبهایی که لاشهشان هنوز هست و همین طور تصاویری از شهدا و جانبازان دارم ولی قصد بازسازی ماجرا را هم در ذهن داشتم.
ایدهای که برای این کار داشتید چه بود؟
ایدهای داشتم که ماجرا را از طریق روایت یکی از جانبازان که شاعر فولکلور است و آواز هم میخواند اما اکنون صدایش را و همین طور چشمانش را به خاطر شیمیایی شدن از دست داده است پیش ببرم ولی جز یک بار و فقط در حد یک مصاحبه حاضر نشد که با ما همکاری کند چون نه وضعیت عمومی خودش و همچنین شرایط زندگیاش چندان مناسب نیست که وقت زیادی در اختیار ما بگذارد و فرصتش را به پروژه اختصاصدهد. من نیز نمیتوانستم هزینهای برایش در نظر بگیرم و تهیه کنم. بنابراین، با ایدهای کلیتر و مبتنی بر روایت همه مصدومان از ابعاد مختلف این رویداد و عواقب آن میخواهم این مستند را بسازم چون هر کدام از این آدمها داستان منحصربه فردی دارند. چارچوب مستند در ذهنم کاملا شکل گرفته و به نوعی در تیزری که منتشر شده هم قابل مشاهده است.
با توجه به گذشت چند سال از این واقعه، چه چالشهایی برای تولید مستندی درباره آن داشتید؟
چالش اصلی که نداشتن اسپانسر و عدم اطمینان از سرمایهگذاری شخصی است که آن هم هرگز برایم مهیاشدنی نیست. نداشتن امکانات حرفهای برای بازسازی صحنهها یکی دیگر از این چالشها است. برای مثال، من امکانی برای ایجاد یک دود معمولی برای فضای بمباران نداشتم و صحنههایی که بازسازی کردم را فقط با آتشی معمولی ایجاد کردم. یکی دیگر از چالشها عدم همکاریها است. برای نمونه قصد بازسازی صحنهای در درمانگاه نودشه داشتم که ماجرای نابینا شدن و تاولزدن مصدومان در لحظات اولیه صدمه را بازسازی کنم ولی درخواستم به خاطر عدم موافقت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به نتیجه نرسید و این در صورتی بود که از واحد سمعی و بصری وزارت بهداشت حاضر بودند که به من نامه دهند اما مسئول درمانگاه گفت که مسئولان بهداشت استان که دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه است مجوز این کار را به من نمیدهد و من هم از ساخت این صحنهها که بار بصری و همچنین واقعیتنگارانه ماجرا را ارتقا میداد، منصرف شدم.
یکی دیگر از چالشهای این مستند و در کل مستندسازی، نداشتن و کمبود منابع تصویری لازم است. بیکیفیت بودن تصاویر و فیلمها همواره مستندسازان را دچار چالش در ترسیم فضای بصری میکند. من نیز در این مستند با این چالش بسیار مواجه و عکسها موجود نیست و از عکاس قدیمی شهر پی گیری کردم که گفتند به خاطر بمباران و آلودهبودن محیط به مواد شیمیایی نتوانستم از بمبها و مصدومان عکس بگیرم.
در انجام گفتگوها با مصدومان، چه چالشی داشتید و معمولاً با چه واکنشهایی روبرو بودید؟
برای یافتن این افراد هیچ مشکلی نداشته و ندارم چون همه آنها را از نزدیک میشناسم و هر بار که به نودشه که زادگاهم است میروم با همه آنها در ارتباطم و اکثرا هم همکاری خوبی داشته و دارند. البته گاهی دافعههایی هست و فکر میکنند که این کار نتیجه مطلوبی ندارد. وضعیت عمومی نامساعد برخی مصدومان هم برغم علاقه آنها به انجام مصاحبه یکی از این موانع است. به همین دلیل با چند تن از مصدومان به خاطر شدت بیماریشان موفق به انجام مصاحبه نشدم و به مرور چند تن بر اثر همین ضایعات شهید شدند یکی از این جانبازان به نام حبیب الله یعقوبی حدود دو سال پیش به خاطر ضایعات همین شیمیایی شهید شد اما من قبل از آن از ایشان مصاحبه گرفتم.
این مستند اکنون در چه مرحلهای است؟
فیلمبرداری را که چند سالی هست انجام دادهام ولی با چند نفر ازمصدومان هنوز مصاحبه نکردهام و یک یا دو ایده دیگر هم برای بازسازی صحنهها دارم که اگر میّسر شد انجام میدهم. امیدوارم که امسال ساخت آن را نهایی کنم.