یک آهنگساز و تنظیمکننده موسیقی مطرح کرد؛
خواننده باید «تئوری» و «سولفژ» بداند و بهتر است ساز هم بنوازد/ موسیقی «پاپ کلاسیک» در تمام دنیا به حاشیه رفته
قطعا تئوری موسیقی و سولفژ مواردی هستند که پایه و اساس خوانندگی محسوب میشوند. یک خواننده حداقل باید این مولفهها را بداند؛ یعنی همان «تئوری» و «سولفژ». قاعدتا خوانندهای که این مقولات را میداند و بر آنها اشراف دارد چند پله از خوانندهای که بدون این داشتهها میخواند، جلوتر است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، چه ارتباطی میان خوانندگی، نوازندگی و آهنگسازی وجود دارد؟ آیا اگر یک خواننده اصول اولیه و مولفه های مهم و تخصصی این عرصه را نیاموخته باشد، میتواند در بازار امروز جایی داشته باشد؟ آیا صرفا استعداد و عوامل موروثی و ژنتیکی برای درخشیدن یک خواننده کافی است؟ در نهایت اینکه اگر خواننده، نوازنده یا آهنگساز به مافیایی که همواره بر وجود آن تاکید شده وصل نباشد، میتواند دیده و شنیده شود؟ آیا دانشگاهها سهم خود را به نابسامانیهای موجود در زمینه موسیقی سنتی، پاپ و فولکوریک، ادا کردهاند؟ آیا فارغالتحصیلان دانشگاههای موسیقی جذب هنر میشوند یا اینکه به ناچار جذب مشاغل دیگر میشوند؟ همه اینها سوالاتی هستند که همواره وجود دارند، اما پاسخ دادن به آنها به تحلیل و ارزیابی نیاز دارد.
دانیال شهرتی (نوازنده، تنظیم کننده و آهنگساز) که خود در دهههای قبل خوانندگی را به طور حرفهای تجربه کرده حال نوازنده و آهنگساز است. او سالهاست که از خوانندگی کناره گرفته صرفا به نوازندگی، آهنگسازی و تدریس ساز پیانو مشغول است. شهرتی زیر نظر استادانی چون کامبیز روشنروان، نادر مشایخی، سیمین کوشادپور، حسین دهلوی، بابک ریاحیپور و مارینا آوابکیان آموزش دیده است. او کارشناس موسیقی با گرایش نوازندگی ساز کلاسیک است و از سال ۱۳۸۰ تا امروز فعالیتهای حرفهای خود را ادامه داده است. شهرتی به عنوان نوازنده و رهبر ارکستر با خوانندگانی چون محمد معتمدی، حمید غلامعلی، چنگیز حبیبیان و محمدرضا عیوضی همکاری داشته است. او آهنگسازی و انتشار آلبومهای «قو و دریا»، «پاییز بدون تکرار»، فرشتهای در باد» و آهنگسازی و تنظیم آلبوم بیکلام «آنسوی مرزها» را در کارنامه دارد
دانیال شهرتی درباره فعالیتهای خود و تاثیر دانش آکادمیک و نوازندگی، آهنگسازی و تنظیم بر کار خواننده با ایلنا صحبت کرد.
تکآهنگ بیکلام «زاینده رود» اثر دانیال شهرتی/ تولید سال ۱۴۰۰
شما مدرس پیانو و آهنگسازی هستید و قبلا هم در زمینه خوانندگی فعالیتهای جدی داشتهاید. کدام برای شما اولویت دارد ساخت و تنظیم و تولید یا تدریس؟ از آخرین فعالیتهایتان نیز بگویید.
اگر قرار بر اولویتبندی باشد، اول آهنگساز و تنظیمکننده هستم و سپس خودم را مدرس پیانو میدانم و در آخر است که میتوانم بگویم بله من میخوانم، اما نه به صورت جدی. حتما میدانید که دوازده، سیزده سال است دیگر نمیخوانم. تدریس را نیز دوست دارم و به صورت محدود در این زمینه فعال هستم. در حال حاضر نت قطعات بیکلامی که برای پیانو ساختهام را نوشتهام که آماده نشر است و در مرحله دریافت مجوز قرار دارد. این اثر که شامل بیست و چهار قطعه برای پیانو است، به زودی منتشر خواهد شد.
چرا خواننده شدید و چرا آن را رها کردید؟
من همان موقع هم که خواندم در واقع قصدم خواندن نبود. در واقع هیچوقت خودم را خواننده نمیدانستهام. دوست داشتم یک سری موسیقی متفاوت ارائه دهم. می خواستم بگویم می توان بدون دنباله روی دیگران کارهای جدید خلق کرد و سبکهای متفاوتتری ارائه کرد. در آن مقطع اتفاقات خوبی افتاد. یادم هست زمانی که موسیقی ما کار را منتشر کرد، تاپ تن سایت شده بود و جزو ده آلبوم برتر آن سال قرارگرفت. من فیدبک های خوبی گرفتم اما بعدش راه را اشتباه رفتم. سن و سالم کم بود و تجربه ای نداشتم و مشاوره های غلطی هم داشتم. دلیل دیگری که به دنبال خوانندگی رفتم علاقه پدرم بود. او تمایل داشت من یک آلبوم با صدای خودم داشته باشم و خب من نیز بدم نمیآمد فضایی متفاوت را تجربه کنم. اگر آثار را بشنوید و با قطعات آن دوران مقایسهشان کنید متوجه خواهید شد که اثری کاملا متفاوت است. بعد از اولین آلبوم نیز معمولا جوی ایجاد می شود، که باعث شد یکی دو آلبوم دیگر هم منتشر کنم. البته آنها را هم به صورت جدی کار نکردم. فضا را متفاوتتر کردم، اما دیدم نه فایده ای ندارد و کلا از خوانندگی منصرف شدم. البته که نباید هزینههای بسیار را هم در عدم ادامه این مسیر نادیده گرفت. شاید هم اگر اولویتم خواندن بود کلا کارها به شکل دیگری جلو می رفت.
آن زمان که میخواندید اساس کارتان موسیقی کلاسیک بود؟
آن زمان که میخواندم فضای فعالیتم اصلا ربطی به موسیقی کلاسیک نداشت. سال ۱۳۸۹ بود که اولین آلبومم «آموروسو» را منتشر کردم. طی این اتفاق فضایی متفاوت را تجربه کردم. میتوانم اینطور بگویم آن موسیقی که من در آن مقطع کار کردم تا پیش از انتشار آلبومم اصلا نبود. یادم هست پس از انتشار خیلیها نمیتوانستند آن نوع موسیقی را درک کنند. البته چند سال بعد بود که خیلی از موسیقیها به همان سمت رفت اما در آن مقطع که من خوانندگی میکردم به این صورت نبود.
نوازندگی پیانو و موسیقی کلاسیک کجای این روند به کمکتان آمد؟
میتوانم بگویم موسیقی کلاسیک و پیانویی که نواختم در بافت هارمونی و برخی از تنظیمهایی که میکردم، قطعا نقش موثر و مهمی داشته است. تفاوت کارم این بود که موسیقی مدرن ساخته بودم اما آن آثار هارمونی کلاسیک داشتند.
با توجه به اینکه آهنگساز و تنظیمکننده هستید و با خوانندگان همکاریهای جدی داشتهاید، در این زمینه توضیح دهید که آیا لازم است که یک خواننده موسیقی کلاسیک بداند؟ حداقل مولفهها برای یک خواننده «تئوری» و «سولفژ» است؟
خیر لازم نیست که یک خواننده موسیقی کلاسیک بداند. شاید برخی از آنها در زمینه موسیقی سنتی فعالیت دارند یا در فضاها و سبکهای دیگر کار میکنند، اما قطعا تئوری موسیقی و سولفژ مواردی هستند که پایه و اساس خوانندگی محسوب میشوند. یک خواننده حداقل باید این مولفهها را بداند؛ یعنی همان «تئوری» و «سولفژ». قاعدتا خوانندهای که این مقولات را میداند و بر آنها اشراف دارد چند پله از خوانندهای که بدون این داشتهها میخواند، جلوتر است. اگر خواننده ساز هم بنوازند که دارای امتیازات بیشتری است؛ چراکه در خلال این روند هم تئوری موسیقی یاد میگیرد. او همزمان حین ساز زدن به طور ناخودآگاه سولفژ هم کار میکند. همه این موارد مهم روی «کوک» و «ژوست» خواندن خواننده و اجراهای بدون نقصتر او، موثر است. اگر توجه کنید خوانندههایی که موسیقی میدانند و ساز میزنند، خیلی بهتر از افرادی میخوانند و اجرا میکنند که مولفههای مذکور را نمیدانند.
قطعه «آنسوی مرزها» از آلبومی به همین نام ساخته دانیال شهرتی/موسیقی متن سریال «تلاطم»
یعنی اگر فردی که خواننده نیست بر موضوعاتی که گفتید، اشراف داشته باشد، کافی است؟
خیر و باید یادآور شوم موفقیت خواننده با آموزش و یادگیریهایی که گفتم صرفا صدرصد نیست؛ چراکه صدا هم باید پرورش داده شود و آموزشهایی در این زمینه وجود دارد. برخی را هم میبینیم که صدا به آنها ارث رسیده و ذاتا خوب میخوانند و خواننده خوبی هستند. اما خب چنین فردی با اینکه خوب میخواند؛ اما نمیداند دارد چه میکند! قطعا چنین فردی که صدای خوبی هم دارد اگر تئوری موسیقِی و سولفژ بداند و ساز بنوازد، خواننده بهتری خواهد بود. او میتواند مواردی که فرا گرفته را اصطلاحا وارد تکنیک کند و از آن میان تکنیکهای دیگری را اضافه کند و حتی برای خواندنش فضاهای جدیدی را خلق نماید. فراگیری آموزههایی که گفتم خیلی در کار خواننده موثر است و آن را مکمل میدانم. در کل سولفژ دانستن و ساز زدن، میتواند در هر زمانی به خوانند کمک کند.
معمولا میشنویم که درموسیقی ایرانی یادگیری ساز تنبک و در موسیقی کلاسیک ساز پیانو پیشنهاد شده است. مسلما یادگیری تنبک به فراگیری ریتم در موسیقی ایرانی کمک میکند. شما درباره اهمیت پیانو که ساز تخصصی خودتان است توضیح دهید.
تنبک سازی کوبهای است و مسلما اگر کسی آن را بنوازد، میتواند حین خواندن ریتم بهتری داشته باشد. بله در موسیقی کلاسیک پیانو پیشنهاد شده به این دلیل که تکمیلترین ساز است. اصلا باید اینطور گفت که پیانو کاملترین ساز موجود است. بنا به همین دلایل است که میگویند پیانو بهترین ساز برای این است که با آن بخوانیم یا بخواهیم به این واسطه آهنگسازی کنیم.
پیانو نواختن و آهنگسازی در نوع انتخاب آثار و ملودیها توسط خواننده تاثیر دارد؟
بله این تاثیر بسیار است. نوازندگی و آهنگسازی در فضایی که هستید، بر ارتباطی که با آدمها وجود دارد، تاثیر دارد. این رویه حتی نوع موسیقی که فرد گوش میدهد و مینوازد را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. همه این موارد بر انتخاب ملودی، شعر و تنظیم تاثیرگذار است.
البته که تقویت سلیقه شنیداری نیز میتواند مستقیم یا غیر مستقیم بر کم و کیف آثار تاثیر بگذارد. شاید کمی زمان ببرد اما شدنی است.
قطعا همینطور است.موسیقی خوب شنیدن حتی میتواند سطح تفکر افراد را عوض کند. موسیقی خوب شنیدن حتی میتواند در انتخاب دوستها و روابط اجتماعی نیز تاثیر زیادی داشته باشد. این موارد تحت تاثیر موسیقیهایی است که گوش میدهیم یا آنها را مینوازیم. نمیتوان این تاثیرات را نادیده گرفت.
شما شاگرد استادانی چون کامبیز روشن روان، حسین دهلوی، نادرمشایخی، بابک ریاحی پور و... بوده اید . اصولا آنچه استادان نسلهای قبل در نوع آموزش و فعالیت داشتند و نسلهای جدید فاقد آن هستند چه مواردی است؟
این استادان دیگر تدریس نمیکنند. کل زندگی این اساتید با موسیقی جدی و برای این مقوله سپری شده است. تا همین پانزده، بیست سال پیش نوع موسیقیها با آنچه الان میشنویم، تفاوت داشته است. استادانی که میگویید هم خودشان موسیقی را به طور جدی آموخته بودند و هم تولیدات جدی داشتهاند و تدریس هم برایشان مقولهای جدی بوده. به هر حال استادانی که داشتم چنین روحیهای را به من نیز انتقال داده بودن؛ بنابراین ناخودآگاه تاحدودی دنبالهرو این هنرمندان هستم.
نسلهای جدید اغلب فاقد چنین منش و روحیهای هستند.
بله و خب این تفاوت دلایل زیادی دارد و در نوع خود بحثی مفصل است. سبک موسیقیها تغییر کرده و در رابطه با آنچه باب شده آموزشی وجود نداشته است. افرادی را نداریم که مثلا بیایند و موسیقی الکترونیک، موسیقی «هاوس»، یا «هیپهاپ» درس دهند. اینگونه است که فعالان این سبکها را به صورت تجربی یاد گرفتهاند. یا گاه اینگونه بوده که برخی پیشتر آن موسیقی کلاسیک را فرا گرفتهاند و در ادامه بر اساس همین تجربیات و آنچه که بلد بودهاند، آزمون و خطا کردهاند و در ادامه به سبکهای جدیدی که گفتم، پرداختهاند. یوتیوب و شنیدن آثار خارجی نیز به این رویه کمک کرده. این رویه باعث میشود انتقال داشتههای اساتید قدیمیتر به دیگران و نسلهای بعدی، سختتر شود. از آن طرف تکنولوژی قواعد را به هم ریخته و همه چیز را خراب کرده است؛ چراکه همه میخواهند ره صد ساله را یک شبه طی کنند. آنها پازلها را کنار هم میچینند و میبییند یک آهنگ ساخته شد. شعری را هم روی آن میخوانند و مردم نیز که استقبال میکنند. این روند باعث میشود موزیسینهای امروزی به صورت حرفهای و جدی آموزش را دنبال نکنند. استادان خوب و درست و حسابی نیز هر جایی درس نمیدهند، یا اینکه هزینه کلاسهایشان بالاست و هر کسی نمیتواند در آنها شرکت کند. شاهدم خیلی از استادان خوب و با تجربه اصلا در دانشگاهها تدریس نمیکنند که دلیلش کم بودن حقوق و حقالتدریسها و موارد دیگری است که وجود دارد. این موضوع را هم در نظر داشته باشید که تعدادی از استادان موسیقی نمیتوانند خودشان را با موسیقی و سبکهای امروزی همسو کنند.
خودتان در تدریس به کدامیک از آن سرفصلهایی که اساتید روی آنها تاکید داشتند، معتقد هستید و بدان عمل می کنید.
من معتقدم فردی که میخواهد موسیقی را آغاز کند باید پایه اولیه را تا حدودی بداند و این امکان برایش فراهم شود در فضای موسیقیهای جدید هم کار کند. من طی تدریس ضمن بهرهگیری از تجربیاتم، تلاش دارم تلفیقی از هر دو موسیقی کلاسیک و جدید را مدنظر داشته باشم. به هرحال اصولی را نیز نزد هنرمندانی چون آقای کامبیز روشن روان، نادر مشایخی و دیگر استادان یاد گرفتهام که برای انتقال آنها به شاگردانم، تلاش میکنم. در عین حال فضاهای جدیدی هم بر اساس تجربیاتم حاصل شده که سعی میکنم آنها را نیز به شاگردانم انتقال دهم. کلیت شیوه من در تدریس به همین شکل است که توضیح دادم. و اینکه این رویه برای آموزش نسلهای جدید مناسب میدانم.
شما با خوانندگانی همکاری داشتهاید که درعرصه موسیقی پاپ کلاسیک فعالیت داشته یا دارند؛خوانندگانی مثل حمید غلامعلی، محمدرضا عیوضی و چنگیزحبیبیان. همچنین آهنگسازی و تنظیم آثاری برای حسین زمان و فرامزاصلانی. خودتان بهتر می دانید که موسیقی «پاپ کلاسیک» چند سالی است به حاشیه رفته درحالیکه این نوع موسیقی شامل سازبندیهای واقعی و دارای ارکستر است.
به نظرم موسیقی پاپ کلاسیک در تمام دنیا به حاشیه رفته است. حال مخاطبانِ موسیقی الکترونیک و دیگر موسیقیهای جدید خیلی بیشتر از سبک پاپ کلاسیک است. نسل جدید چنین سلیقهای دارد و حتی فرم و فرمتشان نیز متفاوت است. آنها به دنبال مقولات و اتفاقات جدید هستند. درچنین حالتی طبیعی است که موسیقی پاپ کلاسیک به حاشیه برود. تفاوت این است که در کشورهای دیگر مسئولان یا مافیای موجود، به این نوع موسیقی هم ارزش و اهمیت داده میشود.
«خداحافظ مادر» ساخته و نواخته دانیال شهرتی
آیا عدم وجود ارکستر و نبود سازبندیهای مرسوم قبلی در کلیت ماجرا به موسیقی پاپ آسیب خواهد زد؟
بله این خلایی که میگویید آسیبزاست و بسیار هم آسیبزاست. به نظرم بزرگترین دلیل این آسیب، اقتصادی است. خواننده که میخواهد کار کند اما هزینه بسیار ارکستر و نوازندگان و دیگر موارد این اجازه را به او نمیدهد؛ چون برایش صرف نمیکند. مثلا اگر بخواهد ارکستر سازهای زهی را داشته باشد باید کلی هزینه کند؛ و در ادامه به سراغ موسیقی الکترونیک میرود. الان شرایط به گونهای است که دستمزد نوازندگان هم هزینه بسیاری میطلبد هرچند که این دسته از موزیسینها هم باید درآمدی داشته باشند تا زندگیشان را بگذرانند. این نا ترازیها وجود دارد. در ادامه فرد از انجام کار منصرف میشود یا سازهایی که میخواهد را با سمپل میزند. یا اینکه باید به ناچار فضای تنظیم را عوض کند.
شما آثار بیکلام متعددی دارید، آیا به این موضوع فکر کردهاید که کنسرتی برگزار کنید؟
بله به این موضوع فکر کردهام اما هر طور حساب میکنم میبینم اصلا برایم صرفی نخواهد داشت. اجرا در تالار وحدت هم مشمول هزینه بسیار است که یکی از آنها اجاره سالن است. اجاره سالن تمرین و دستمزد نوازندهها هم بخشی از ماجراست. برگزاری کنسرت فعلا توجیهی ندارد. مطمئن باشید فردی که زمینه موسیقی کلاسیک و پاپ کلاسیک فعال است، صرفا در حال ضرر کردن است. یا نهایتا نتیجه کار به لحاظ مالی برایش سر به سر خواهد بود و نهایتا اینکه سود اندکی نصیبش شود. از طرفی در کشور قانون کپی رایت نداریم.
اصولا بیشتر خوانندهها باید به مافیای موسیقی وصل باشد تا مورد توجه آن چند کنسرت گذار و تهیه کننده قرار بگیرد. آنها برای فعلایت با دشواریهایی مواجه هستند؟
اگر خواننده ای به مافیای موسیقی وصل نباشد، زمین خواهد خورد. مگر اینکه بتواند خودش مافیایی راه بیندازد. یادم هست خودم چنین کاری کردم و آلبومم را به هیچ تهیه کنندهای ندادم. من خودم روی آلبومم سرمایهگذاری کردم و در ادامه آلبومم زمین خورد! یادم هست چهل هزار نسخه از آلبوم را برای پخش به یک از موسسهها ارائه کرده بودم. آلبومم پخش شد اما تمام کاورهای آنها پاره و فاقد uv بود! پخش طوری بود که آلبوم پوستر نداشت؛ در صورتی که جلدی که طراحی کرده بودیم، بسیار متفاوت بود. در آن زمان هیچکس به این شکل کار نمی کرد و هرکس طرح را میدید، استقبال می کرد. پخش آنقدر ضعیف عمل کرده بود که خودم آلبوم را هیچ جا نمی دیدم؛ در حالی که تمام هزینه را خودم تقبل کرده بودم و تمام تلاشم این بود همه چیز با کیفیت باشد؛ اما آلبوم با بدترین کیفیت پخش شد. و اینکه روند پخش را سه ماهی طول داده بودند. بعدها از بچه های خبرنگار شنیدم که آلبوم به تیراژ دوم رسیده بوده و دراینباره به من چیزی نگفته بودند. منظور اینکه تا وصل نباشید و آن سود را به تهیه کنندگان و پخش کنندگان ندهید، بالا نمیآیید و دیده نخواهید شد. هرچند الان شرایط بهتر است. میتوان در فضای مجازی و اینستگرام یک شبه معروف شد. البته در این صورت باز هم آن مافیا سراغتان میآید و باید زیر سایه آنها فعالیت را ادامه دهید؛ وگرنه نمیشود کار کرد. از طرفی می بینم که سالنهای خوب و سانسهای مناسبی وجود ندارد چراکه انگار همه چیز از قبل رزرو شده است. نمیتوان گفت مافیایی وجود ندارد و واقعا وجود دارد.
از فعالیت های اخیرتان بگویید و قرار است چه کارهایی از شما بشنویم؟
علاقه من به موسیقیهای بی کلام و جدی است. تلاشم این است در فضای متفاوتی کار کنم. در زمینه آهنگسازی چند اثر با حسین علیشاپور دارم که به زودی منتشر خواهند شد. با آقای بامداد فلاحتی نیز برای جشنواره کنسرتی پیش رو داریم که تنظیم قطعههای این رویداد به عهده من بوده است. آقای فلاحتی خواننده هستند و آهنگسازی آثار هم به عهده سعید سوری بوده است. در حال حاضر مشغول آماده کردن ارکستر هستیم تا قطعات را بنوازیم. با آقای عیوضی، حمید غلامعلی و دوستان دیگر نیز در حال همکاری هستم. به فکر برگزاری کنسرت کلاسیک خودم نیز هستم تا آثار بیکلامم را اجرا کنم. این کنسرت احتمالا اردیبهشت و خردادماه سال آینده برگزار خواهد شد. قصد دارم ارکستر را متفاوت بچینم و آثاری متفاوت را اجرا کنم؛ شاید تا به امروز کسی در این فضایی که می گویم کار نکرده باشد.