رئیس دانشکده علوم اجتماعی علامه در گفتوگو با ایلنا:
وقتی اقتصاد کشور قوی نباشد، سیاستهای اجتماعی نحیف میشود
رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: وقتی اقتصاد کشور قوی نباشد، سیاست اجتماعی آن هم نحیف خواهد بود.
«علی اکبر تاج مزینانی» رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره عملکرد دولتها در ایران در حوزه سیاستگذاری اجتماعی گفت: در حوزه سیاستگذاری اجتماعی خطوط کلی که در قانون اساسی و اسناد بالادستی مطرح شده الگوی نسبتا مناسبی است؛ یعنی سیاستگذاری اجتماعی در یک الگوی حقمحور بنا شده و یک مجموعهای از خدمات اجتماعی رفاهی تعیین شده است و در آنها فراهم کردن خدمات در حوزههای مختلف از بیمههای اجتماعی تا مسکن، سلامت، آموزش و بهداشت برای شهروندان جامعه به عنوان حق عمومی و وظیفه دولت دانسته شده است.
وی افزود: وقتی آنها را تحلیل میکنیم، به نظر میرسد در مقام نظر مبنای یک سیاستگذاری اجتماعی که به رفاه و رضایتمندی منجر شود، دیده میشود هرچند در طول زمان و در مقام عمل از آن فاصله گرفتهایم. با سیاستهایی که تحت عنوان سیاستهای کلان یا برنامههای توسعه که تحت عنوان اسناد بالادستی از آن یاد میشود، شکاف زیادی داریم و عدم رضایتمندی مشهود است.
تاج مزینانی با طرح این پرسش که چرا اینگونه شد؟ گفت: سیاست اجتماعی در حوزه رفاه و حوزه بهزیستی در پیوستار با عوامل مختلف میتواند معنا شود. بخشی به اقتصاد، بخشی به سیاست و بخشی به نظام قانونی بازمی گردد. برداشتهای مختلفی از مفهوم مقوله «رضایت» یا «رفاه و بهزیستی» برداشت میشود که یکی از آنها بحث احساس شادکامی است. شادمانی، احساس رضایت است و وقتی میپرسیم، چرا این اتفاق نمیافتد؟ بخشی به نیازها بازمی گردد. برداشتهای مختلفی وجود دارد، اما برای بخشی از مردم برطرف نشدن نیازها، عدم رضایت را به دنبال دارد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه در حوزه نیازهای اولیه این مشکل را برای گروههای مختلفی داریم، گفت: وقتی خط فقر در یک فاصله ۱۵ ساله از اواسط دهه ۸۰ تا اکنون یعنی کمتر از ۲۰ سال از حدود ۱۴ درصد به بالای ۳۰ درصد افزایش یافته به معنای برآورده شدن نیازهای اساسی در حوزه آموزش، سلامت، مسکن و غیره است، اما وقتی برای دهکهایی که در خط فقر مطلق قرار دارند، هزینههای تامین خوراک و پوشاک دو برابر شده، مشخص است که نیازهای اساسی برطرف نشده و بخشی از اینعدم رضایتمندی به برطرف نشدن این نیازهای اساسی برمی گردد. بخش دیگری که با احساس شادکامی مرتبط است به مخاطرات وعدم اطمینان از آینده برمیگردد یعنی یکی از معانی عافیت و بهزیستی این است که من در مقابل مخاطراتی که اکنون یا در آینده زندگی من را تهدید میکند، احساس امنیت و ایمنی داشته باشم.
احساس ایمنی نسبت به مخاطراتِ اقتصادی نداریم
وی در ادامه افزود: به دلایل مختلف این احساس ایمنی نسبت به مخاطراتِ اکنون یا آینده به ویژه در حوزه اقتصادی و بحث شغلی وجود ندارد. با خود میگوییم فردا چه اتفاقی برای دلار میافتد؟ برای شغل من چه اتفاقی میافتد؟ اینعدم اطمینان اساسا موجب میشود که من به لحاظ ذهنی آن احساس شادکامی و بهزیستی و احساس خوب را نداشته باشم. البته ریشههای آنعدم اطمینان را میتوان در جاهای مختلف جستجو کرد. بخشی به نظام اقتصادی و سیاسی برمیگردد. اینعدم اطمینان نسبت به آینده موجب میشود احساس رضایت وجود نداشته باشد.
این جامعهشناس تصریح کرد: نظام بیمهای که نقش مهمی در سیاستگذاری اجتماعی است باید مشکلاتش حل و فصل شود. در صورتی که بیمههای اجتماعی و بیمههای سلامت هم خود با نوسانات بسیار مختلفی مواجه شدهاند و یک روند باثباتی در این حوزه وجود ندارد. نظام تأمین مالی، طراحی آنها، نظام سیاسی یعنی ترتیبات سیاسی که پشت آنها قرار دارد، همواره آنها را در نوسان نگه داشته است.
وی افزود: برای مثال زمانی طرح تحول سلامت مطرح میشود و خدمات سلامتی رایگان میشود و بسیاری از خدمات عمومی پوشش داده میشود، اما بعد این تداوم پیدا نمیکند و دوباره پرداختیها از جیب افراد در هزینههای سلامت بسیار افزایش پیدا میکند. این نوسان و پاندولی بودن این سیاست در اینجاعدم اطمینان را به وجود میآورد. بیمههای مختلف دیگری در نظر بگیرید و پوشش نداشتن عمومی در سطح کشور موجب میشود که بسیاری از افراد نگرانی داشته باشند.
تاج مزینانی با اشاره به اینکهعدم رضایت میتواند ناشی از مسائل دیگری نیز باشد، اظهار داشت: میتوان به بحث «عدم رعایت استحقاق» اشاره کرد. اینکه گروههای مختلف با توجه به تحصیلات خود از منزلت اجتماعی و درآمد و شغل مناسب برخوردار نیستند، این عدم استحقاق و شایستگی، به نارضایتی ختم میشود.
او ادامه داد: همچنین میتوان به موضوعات دیگری مانند ترجیحات افراد اشاره کرد. در واقع همیشه بحث نیاز مطرح نیست و افراد در موضوعاتی همچون سبک زندگی و رفتارها، یک سری ترجیحات دارند که ممکن است حتی اگر نیازهایش برآورده شده باشد، اما نتواند بر اساس ترجیحات خود آن طوری که میخواهد زندگی کند که این مسئله هم به نارضایتی منجر میشود. لذا آن نارضایتی و عدم احساس رفاه در برخی افراد جامعه بخاطر مجموعهای از این عوامل است که به احساس ناراحتی منجر میشود.
چرا مسئولیتپذیری در جامعه تضعیف شده است؟
وی در پاسخ به این سوال که چرا مسئولیتپذیری افراد در جامعه نسبت به یکدیگر تضعیف شده است، گفت: تغییراتی در جامعه مدرن صورت گرفته است. در تمام دنیا اینگونه است و ما از حالت پیوندهای اجتماعی که در گذشته در محیطهای کوچکتر داشتیم، این روابط در اثر شهرنشینی و مهاجرت فزاینده تغییر کرده است. قبلاً در اجتماعات ۳۰ درصد جمعیت شهری بوده و ۷۰ درصد روستایی یا در بعضی شهرها هم پیوندها بسیار نزدیک بوده، اما اکنون با شهرنشینی سریع و مهاجرت گسترده و فردی شدن شرایط تغییر کرده است و در این فردی شدن قاعدتاً آن پیوندها و حمایتهایی که در گذشته افراد از یکدیگر داشتهاند، تضعیف شده است.
وی افزود: یک بخش آن بحث اخلاقی نیست بحث تغییرات ساختاری است که این پیامدها را تحمیل کرده است. از طرف دیگر وقتی چالشهای اقتصادی وجود دارد و موجهای تورم، توان اقتصادی و تابآوری را برای خانوادهها با مشکل مواجه میکند، طبعا نوع ارتباطات، مهمانیها و پیوندهای خانوادگی را هم ممکن است تحت تأثیر قرار دهد.
وی بیان داشت: نباید همه چیز را اخلاقی دید که مردم کمتر مسئولیتپذیر شدهاند. بسیاری از اینها ساختاری است در اثر شهرنشینی به یک شیوه خاص، مهاجرتهایی که الزاماً ممکن است صورت گرفته باشد، شوکهای اقتصادی و تحولات شگرف سیاسی که اتفاق میافتد. گاهی اوقات ما یکی از مشکلات جدیمان بحث تخاصم و گفتوگو است. رویدادهای سیاسی خود به سمت قطبی کردن گروههای مختلف میرود و دو قطب مخالف مقابل یکدیگر قرار میگیرند و این گفتگو بین این گروه امکانپذیر نمیشود. یک بخش هم تغییرات اجتماعی فرهنگی است و یک بخش دیگر در واقع عوامل ساختاری است که ممکن است مسئولیتپذیری در مقابل یکدیگر را تحت تاثیر قرار داده است.
تاج مزینانی در پایان درباره چشمانداز سیاستگذاری اجتماعی گفت: اگر روندهای فعلی تداوم داشته باشد چشمانداز مثبتی در حوزه سیاستگذاری اجتماعی دیده نمیشود. به هر حال سیاستگذاری اجتماعی جدای از بقیه حوزهها نیست و در یک زنجیره، سیاستگذاری اقتصادی مطلوب میتواند به درستی نقش خودش را ایفا کند. بسیاری از این خدمات رفاهی و اجتماعی مختلفی که از آنها صحبت میکنیم مانند بیمهها، آموزش، سلامت، مراقبت اجتماعی و خدمات اجتماعی مختلف زمانی رخ دهد که از یک اقتصاد شکوفا برخوردار باشیم.
وی افزود: وقتی اقتصاد کشور قوی نباشد، سیاست اجتماعی کشور هم نحیف خواهد بود. وقتی نظام اقتصادی شما ضعیف باشد، سرمایهگذاری وجود نداشته باشد، رونق تولید وجود نداشته باشد، میزان اشتغال کاهش یابد، میدان بیمهها کاهش پیدا خواهد کرد وصندوقهای بیمهای با ورودی کمتری و مشکلات مواجه خواهند شد. وقتی بودجه لازم برای پشتیبانی از سیاستهای سلامت و آموزش در سیاست داخلی و سیاست خارجی تامین نیست و وقتی یک فضای مطمئن و با ثبات وجود نداشته باشد، امکان اینکه سیاست اجتماعی شکوفا شود بسیار محدود میشود.