خبرگزاری کار ایران

سرگذشت جالب یک افسانه

از افسردگی تا تجربه مواد مخدر/ بوفون مرد عجیبی است!

از افسردگی تا تجربه مواد مخدر/ بوفون مرد عجیبی است!
کد خبر : ۱۵۵۹۳۳۸

جان لوئیجی بوفون دروازبان افسانه ای اسبق فوتبال ایتالیا و جهان در جدید ترین اقدام خود مصاحبه طولانی را انجام داده است و یک کتاب از سرنوشت عجیب خود نیز نوشته.

به گزارش ایلنا، جانلوئیجی بوفون، دروازه‌بان افسانه‌ای ایتالیا، زندگی حرفه‌ای خود را مرور کرده که شامل اتفاقات شاد و غمگین گوناگونی است. تواضع همیشه ویژگی بارز جانلوئیجی بوفون بوده و علاوه بر استعداد بی‌نظیرش، این خصیصه اخلاقی یکی از دلایل محبوبیت اوست اما چه کسی فکر می‌کرد او هم روزی دچار افسردگی شود و رو به مواد مخدر بیاورد.

بوفون 46 ساله که اکنون مدیر تیم ملی ایتالیاست، قرار است کتاب خود را با عنوان «سقوط، برخاستن، سقوط، برخاستن» در ایتالیا منتشر کند. او با استفاده از این فرصت، مصاحبه‌ای طولانی با کوریره دلاسرا انجام داد و زندگی حرفه‌ای خود را در این میان مرور کرد: «یک چیز مازوخیستیک در مورد دروازه‌بان‌‌ها وجود دارد. زمین تمرین‌های دوران جوانی من مانند زمین‌های دهه 1970 بود؛ محوطه جریمه مثل بتن سفت بود. می‌شد دروازه‌بان‌های پیر را از دست‌های زخمی‌شان، پهلوهای زخمی‌شان با دفعاتی که زمین خوردند تشخیص داد.

من فقط یک الگو در زندگی‌ام داشتم، سیلوانو مارتینا، و او را انتخاب کردم چون دستانش از زخم پوشیده شده بود.»

او در ادامه این مصاحبه درباره اولین بازی خود هم حرف زده است: «نگاه‌های ژرژ وه‌آ، بوبان، کاستاکورتا و بارسی را به یاد دارم. ناگهان ضربه‌ای روی شانه‌ام احساس کردم؛ پائولو مالدینی بود که من را تشویق می‌کرد. او هم وقتی سن کمی داشت اولین بازی خود را انجام داده بود، می‌دانست من چه شرایطی دارم. هرگز آن حرکت را فراموش نمی‌کنم. مالدینی نه تنها یک فوتبالیست بزرگ بود، بلکه دو ویژگی دارد که من بیشتر از هر چیزی آن را تحسین می‌کنم: وفاداری و شجاعت.»

بوفون درباره دوران افسردگی خودش هم گفت: «پایان سال 2003 بود، پس از دو اسکودتو متوالی، احساس رکود کردم. احساس پوچی کردم، احساس خیلی بدی داشتم، نگران بودم. من یک حمله عصبی در زمین داشتم، نمی‌توانستم نفس بکشم و فکر می‌کردم نمی‌توانم بازی کنم. در بازی یووه و رجینا بود. ایوانو بوردون، مربی دروازه‌بانان به من گفت که مجبور نیستم بازی کنم. به دروازه‌بان دوم یعنی چیمنتی که دوست خوبم بود، نگاه کردم و فکر کردم لحظه سرنوشت‌سازی در زندگی‌ام را پیش رو دارم.

فکر می‌کردم اگر به زمین بازنگردم، برای خودم الگویی درست می‌کنم و ممکن است دوباره برایم این اتفاق بیفتد و در نهایت بازی نکنم. بنابراین من به زمین برگشتم، یک سیو خوب انجام دادم و تعیین کننده بود چون 1-0 پیروز شدیم. اما این مشکل همچنان وجود داشت و دکتر آگریکولا تشخیص را تأیید کرد: افسردگی. من مواد مخدر را رد کردم، از اعتیاد می‌ترسیدم. به من توصیه شد که در خارج از فوتبال علایق جدیدی داشته باشم و نقاشی را کشف کردم.»

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز