رمز گشایی مدیرعامل سابق تراکتور از دلایل ناکامی بخش خصوصی:
از رد پای ایجنتها در نتایج بازیها تا مدیران بله قربانگو
محمد علیپور، مدیرعامل سابق تراکتور که از مدیران خوشنام و موفق فوتبال ایران است، نظرات جالبی در خصوص عوامل ناکامی باشگاههای خصوصی دارد.
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی ایلنا، شکست تراکتور مقابل مس رفسنجان در جام حذفی دو پیام ویژه برای این تیم در فوتبال تبریز داشت که به نوعی با یکدیگر مرتبط بودند. یکی از آنها شکست تراکتور در کسب جام در هر دو تورنمنت معتبر فوتبال ایران یعنی لیگ برتر و جام حذفی در فصل جاری بود که ناکامی دیگری برای این تیم زیر نظر محمدرضا زنوزی رقم زد و دیگری صدای اعتراض هواداران به شیوه مدیریت و سیاستگذاریهای این باشگاه بود که نتوانسته با وجود هزینههای قابل توجه، رضایت عمومی را جلب کند و همین شد که شعارهایی علیه زنوزی روی سکوها سر داده شد و مالک تراکتوریها هم تصمیم گرفت به این بهانه قید ادامه تیمداری را زده و اعلام کند قصد دارد مالکیت باشگاه را واگذار کند.
به این بهانه سراغ محمد علیپور، یکی از خوشنامترین و موفقترین مدیران دهه گذشته فوتبال ایران رفتیم که علاوه بر دوران موفقش در نفت تهران، در دوران مالکیت زنوزی هم تجربه مدیریت در این باشگاه را داشته و بهتر میتواند در خصوص چرایی شکست پروژه مالکیت او در این ۷ سال صحبت کند. علیپور این موضوع را هم با نگاه کلی به رویکرد مدیریت ورزشی در ایران و هم مواردی که مربوط به شیوه مدیریتی خود زنوزی و اشتباهاتی که از نظر وی در نوع عملکردش وجود دارد مورد بررسی قرار داده است. گفتگوی او را میخوانید:
* باشگاه تراکتور امسال هم در کسب جام ناموفق بود و یک فصل ناکامی دیگر برای این تیم تحت مالکیت زنوزی رقم خورد. چرا تراکتور با زنوزی با وجود فراهم بودن شرایط و هزینههای قابل توجه یک فصل دیگر هم ناکام بود؟
- به نظرم بهتر است به جای اینکه بگوییم مدیریت فلانی در باشگاه خصوصی موفق بوده یا نبوده و این را تحلیل کنیم، باید مشخص کنیم که چه دلایلی برای موفقیت یک باشگاه فارغ از اینکه دولتی است یا خصوصی لازم است. بخواهم سوال شما را جواب دهم نظرم این است که تیتری که برای این تحلیل وجود دارد باید به این شکل باشد «باشگاههایی که تیم میبندند خیلی موفقتر از باشگاههایی هستند که برای آنها تیم بسته میشود.»
شاید این را خیلی برخی سخت بپذیرید که این حرف به چه معناست. باشگاه هایی که خود بازیکن می آورند و می بندند و کارهای اداری و مالی را انجام میدهند، خیلی متفاوت از آنهایی هستند که ... جالب است که در برخی باشگاهها انحصاری است. معمولاً در برخی باشگاه ها ۷-۶ ایجنت بازیکن میدهند. این ایجنتها هر چقدر کمتر باشد فساد در آن بیشتر است.
هرچه این کمتر باشد کنترل از دست باشگاه خارج است یعنی اتومات کنترل باشگاه مخصوصاً در مستطیل سبز دست افراد دیگری میرود که هیچ سمتی در باشگاه ندارند یعنی مالک باشگاه یا مدیر باشگاه هزینه میکند، حرف میشنود، دنبال گرفتاریها است، دنبال حاشیههاست ولی کسانی که در اقلیت هستند، حداکثر استفاده را میبرند. به این دلیل اعتقاد دارم باشگاههایی که برای آنها بازیکن میآورند و میبندند، چه قرارداد خارجی و چه داخلی.
* چرا باشگاه، مدیریت و مالکیت باید اختیار خود را دست این ایجنتها بدهند؟
- یا اعتماد است یا به هر دلیلی که وجود دارد، ما بگوییم اعتماد است که این اعتماد غلط است. اعتماد می شود و از یک کانالی ۱۵-۱۰ بازیکن تزریق می شود. اگر کسی که این تزریق را انجام می دهد در ذهن و افکار و شرایط آن فقط خود را ببیند که متاسفانه به این شکل است، فقط منافع خود را می بیند عملاً مدیریت باشگاه و مالک باشگاه ساقط هر دخل و تصرف در این زمینه است.
اتومات و بدون اینکه متوجه شوند قدرت را به کسی که خارج از باشگاه است انتقال دادند اما نفوذ او بیشتر از اینها در تیم است. او است که با بازیکنان ارتباط دارد، او به بازیکنان وعده و وعید میدهد، او به فلان بازیکن می گوید امسال اینجا باشید و سال بعد تیمهای مطرح میبندیم و امیدواریم اینطور نباشد، من خیلی اعتقاد ندارم اینطور باشد ولی اینطور باشد، در بازی های اول به بازیکن سخت میگیرند که باید خود را نشان دهید و اینطور باشید و آنطور باشید.
یک تیمی خوب بازی میکند و جزو مدعی ها می شود ممکن است یک درصد همان آدم به خاطر منافع خود، نه باشگاه کار میکند چون باشگاه هیچ جایگاه حقوقی ندارد که بگوید بخاطر حضور قانون نمیتوانند به فکر باشگاه باشگاه باشند، یکباره ممکن است به بازیکنان بگوید شل کنید چرا که اگر با تیمی این بازیکنان قهرمان شوند توهم بازیکنان را میگیرد.
البته توهم نیست ولی به شکلی متوهم می شوند و ممکن است با کسی که اینها را در تیم آورده همراهی نکنند و او هم به هر دلیل به یک شکلی از ده بازیکنانی که به تیم آورده با دو نفر راحت باشد ترمز اینها را می کشد و یکباره میبینید تیم در اوج است و افت میکند. همواره دنبال این میگردند که افت به چه دلیل است چون باشگاه خود را کنار کشیده، یا بهتر است بگوییم کنار زده شد بهدلیل اعتماد مدیرعامل باشگاه دولتی به افراد خاص یا مالک خصوصی باشگاه باز در خصوص اعتماد به افراد خاص یعنی این وسط باشگاه خالی شده و ساختاری ندارد که در مقاطع مختلف ورود کند و حاشیهها را جمع کند و برخورد کند.
* چرا مدیران باشگاه در این شرایط با متخلفین برخورد نمیکنند؟
در این باشگاهها حتی میدرعامل ها جرات برخورد و انتقاد ندارند، چه از مربی، چه از سرمربی و چه از بازیکن باشد چون اینها از جای دیگری فرمان می گیرند. ما تا این موضوع را در این فوتبال حل نکنیم قطعاً فوتبال خوبی نخواهیم داشت. خواهش من این است به ۱۵ یا ۱۰ سال پیش برگردید و با وضع موجود مقایسه کنید. تعداد ایجنتها (دلال نمی گویم که اطلاق خوبی نیست) را ببیند، تعداد بازیکنان را که گرفتار برخی ایجنت ها هستند ببینید، شرایط بستن قراردادها را ببینید قابل قیاس نیست.
در مقطعی مجموعه ای بودیم، آقای قنبرزاده و دیگر دوستان بودند و آنجا می دیدیم که خیلی اعتقاد نداشته صفر تا صد کارها را ایجنتها انجام دهند و فضای فوتبالی را می شناختیم، فضای عمومی و ذهنی بازیکنان را می شناختیم، خدایی ناکرده قصد و نیتی ندارم ولی این افراد از خانوادههای سطح پائین با سواد کم می آیند و سریع تحت تاثیر حرفهای ایجنت قرار می گیرند و کامل دربست در اختیار او هستند و فراموش می کنند کارمند یک باشگاه هستند و باید فوتبال بازی کنند.
متاسفانه این در بخش خصوصی بیداد می کند و در بخش دولتی آنجایی که بحث دولتی است و یا سازمان نیمه دولتی است و واحدهای نظارتی هستند، دخالت می کنند، سوال می کنند، می پرسند و صدا می کنند قدری سخت است اما در بحثهای خصوصی در مالکیت های بخش خصوصی بالاخره فرق میکند و به یک شکلی به صاحبان تصمیم نزدیک شده و به شکلی به آنها وصل میشوند و اعتماد آنها را جلب میکنند و ممکن است شرایط دیگری در این روابط پیش بیاید و قدرت مطلق یک باشگاهی میشوند که هیچ سهمی در آن ندارند، هیچ جایگاه قانونی در آن ندارند، اما در اصل صفر تا صد دست اینهاست. بنابراین اگر یک باشگاه خصوصی موفق نمیشود یکی از چندین عوامل می تواند این باشد.
* مدیریت در باشگاه دولتی با خصوصی چه تفاوتهایی دارد؟
در کلیت کار تفاوتی وجود ندارد. اینکه می گویند فلان باشگاه مالک محور یا دولت محور است که من متوجه این حرف ها نمی شوم! آنهایی که دوست دارند مالک باشگاه خصوصی به آنها لبخند بزند و احسااس رضایت کند، این را بزرگ می کند مثلاً می گویند فلانی توان مدیریت در سازمان مالک محور را ندارد ولی در دولت محور این توان را دارد. من نمی دانم این حرف های بیهوده و دوزاری را از کجا بیان می کنند. چه دولتی باشد و چه بخش خصوصی باشد باید ساختار داشته باشد.
اگر ساختار نداشته باشد کاری نمیتوان کرد. ساختار نباشد سنگ روی سنگ بند نمی شود. متاسفانه در برخی از بخش های خصوصی همین است و هیچ کسی نمی داند کجای کار قرار دارد و این است که سعی می کنند به مالک بگویند خیلی خوب هستید و بیشتر از آن چیزی که مردم فکر می کنند خوب هستید و مالک هم بخاطر گرفتاری شخصی و یا هر دلیل دیگری به آنها اعتماد میکند و بعد مالک محور میشود. شما که الان مالک محور شدید و خدمات دادید و مدیریت کردید بخشی از بیلان کار را میدهید؟ قصد و نظر من روی هیچ یک از این باشگاهها نیست. میخواهم بگویم گرفتاریهای باشگاهها و عدم نتیجه گیری و خسته شدن مالکها از همین جا سرمنشا میگیرد. این یکی از مهمترین مواردی است که معمولاً بدان دقت نمیشود.
حتی فراتر از این، من نمیگویم قطعی ولی حس من این است که در فضاهای باشگاههای خصوصی ممکن است بعضاً مدیران عامل در جریان چند و چون بستن قراردادها نیستند و دلیل این است که می خواهند مدیریت کنند و چند صباحی باشند و پولی بگیرند و بعد هر چه شد مهم نیست. وقتی نیت و سیاست کار این باشد که میخواهید فقط باشید و مهم نیست بعد چه اتفاقی میافتد، لزومی ندارد ریز قرارداد چیست و چرا این بیاید و او نیاید! تسلیم محض میشوید و به روزی که در آن هستید، فکر میکنید و تلاش شما این است که روزهای شما بیشتر شود.
تیم اول شد، دوم شد، سوم شد مهم نیست. من نگران این هستم که از فضای فوتبال خود میگویم و ۳-۲ باشگاهی که در بخش خصوصی هستند بدون هماهنگی سراغ مدیرعامل بروید و بگویید فلان بازیکن را از کجا آوردید و چقدر قرارداد بستید ممکن است اطلاع نداشته باشد. مگر در قرارداد امضا کردن یک چیزهایی را دیده باشد اما از اصطلاحات قلمبه و سلمبه و از اصطلاحات لاتین استفاده می کنند مثلاً به جای اینکه بگوید اینها آدمهای فعالی هستند، میگوید اکتیو هستند و واژههای انگلیسی استفاده می کند و تمام توان را روی این میگذارند و خیلی برای آنها مهم نیست باشگاه نتیجه بگیرد یا خیر.
* یعنی با درست شدن این موارد یک باشگاه مثل تراکتور میتواند قهرمان شود؟
منظور من از نتیجه گرفتن این نیست که تیم حتماً بهره مند شود، هر مالک و هر مدیرعامل و هر مجموعهای میخواهد بگوید من میخواهم قهرمان شوم و من قهرمان هستم یعنی هیچی از فوتبال متوجه نیست. یک بخش دیگری بیان کنم که در این فصل تیمهایی را ببینید که نه بازیکنان اسمی دارند و نه پولهای زیادی دادند ولی چطور اینها موفقتر از بخشهای خصوصی میشوند؟ اینها درد فوتبال ماست.
متاسفانه اخیراً بحثهای نادر دنیا که در فوتبال ما می افتد، تقریباً رو آمده است و اتفاقاتی میافتد. با احترام به جایگاه آدمها و با احترام به شخصیت آدم ها حتی آن کسی که متخلف است این موضوعات رسیدگی شود بدون اینکه آبروریزی شود کسی را سیبل قرار ندهند و نکوبند، تا بتوانند این شرایط موجود را اصلاح کنند هر چند به نظر من اصلاح ۱۰۰ درصدی نمی شود ولی به نحوی بهتر شود و هر فصلی قدری بهتر شود ممکن است روزی برسد که به ایدهآلی که مدنظر است، برسد.
از سوی دیگر به هر حال وقتی در یک ساختار و سازمان پول زیادی در آن می چرخد اگر همه تصمیم گیری ها بر فرض مثال به یک نفر ختم شود قطعاً در آن فساد است و آن یک نفر همه این هزینه ها را پرداخت می کند، همه این گرفتاری ها و فشارها را تحمل میکند اما چون همه به او وصل هستند آن که با یک شرایط دیگری به او وصل است وصلتر و جلوتر از بقیه است و هیچ ابایی ندارد فردا باید به هیات مدیره یا حسابرس یا بازرس جواب بدهد، فردا دفتر مالی را بستند و سال مالی تمام شد باید حسابرسی شوند، علامت سوال گذاشته شود، در قرارداد اینطور است و در دفاتر اینطور است و دلیل چیست و چرا باید اینطور شود. اینها همه نهایتاً به بک نفر وصل می شود و آن یک نفر نه از هیات مدیره تبعیت دارد، مالک است و هزینه کرده و باز هم تاکید میکنم، نظر من روی باشگاه خاصی نیست.
آنهایی که در ایران خصوصی کار می کنند همه همینطور هستند. شاید دلیل این است که فوتبال دیده میشود و برخی از دیده شدن خوششان میآید و برخی از دیده نشدن خوششان می آید. این است آن کسانی که کنار تیم قرار گرفتند با علم به اینکه مدیرعامل و اعضای هیات مدیره که همه کشک است براحتی کار خود را میکنند و گلهای زیبای خود را میچینند و تا زمستانی بگذرد و بهار دیگری بیاید و گل های خود را در جای دیگری بکارند و یا نکارند. اینها بحثهایی است که خیلی باید روی آن دقت شود.
ما در فوتبالمان نمونههای موفق کم نداریم. برای مثال شمس آذر با مبلغ به نظرم منطقی و معقول تیم بسته و تیمهای دیگر که اسم نمی برم میلیاردی خرج کردند. اگر مالک و کسی که فوتبال را می فهمد دلیل این کار را نداند اشتباه می کند که فوتبال نگاه می کند چه برسد که مالکیت یا مدیریت کند. وقتی یک تیمی خصوصی با حداقل هزینه شانه باه شانه میلیاردی با کلی دبدبه و کبکبه دوش به دوش حرکت می کند، پس این نشان می دهد اتفاقاتی می افتد. این اتفاقات چیست؟ باید بررسی و آسیب شناسی کنند و نمی شود یکی A+۲ هزینه کرده و همان شرایط را دارد که یک تیم دیگر از A+۱۰۰۰ هزینه کرده است. این اختلاف دو عدد اختلافی نیست که بگویید منطقی و معقول است و حالا شده است! این باید بررسی شود. ممکن است آن فاصله عددی در جاهای دیگر باشد و باید پیدا شود و آسیب شناسی شود و به مرور خود را اصلاح کنند.
* و کلام پایانی؟
از فرصت استفاده میکنم و از مالکین محترم باشگاههای که به صورت خصوصی در لیگ برتر و لیگ یک اداره می شوند، تشکر میکنم. یک زمانهایی خودزنی میکنند که بحث متفاوتی دارد. همین که حضور دارند و هزینه می کنند و پای تیمهای خود ایستاده اند قابل احترام است. ان شاءالله زمانی برسد که به عنوان مالک به ساختار نیز احترام بگذارند و به حضور آدم ها نیز احترام بگذارند و خرد جمعی را به خرد فردی ارجحیت دهند و تحت هر شرایطی خرد فردی را بالای سر خرد جمعی نگذارند.
باز هم از همه این دوستانی که آمدند و در بخش باشگاه داری فوتبال هزینه می کنند سپاسگزارم و ان شاالله شرایط طوری پیش برود که اینها از کرده خود پشیمان نشوند و خود کاری نکنند که پشیمان شوند و قدری دقت کنند فوتبال زیباتر از این حرفهاست، باشگاه داری خیلی زیباتر از این حرف هاست. باشگاه داری آدم را مفرح و سرحال نگه می دارد به شرطی که بلد باشید.