یک نقاش در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
منتقدان در وضعیت فعلی سفارشینویس هستند/ وضعیت غلط را نمیشود صحیح زیست
شیراحمدی درباره شباهتها و تفاوتهای نقاشی فیگوراتیو و طبیعت بیجان میگوید: این دو باهم تفاوتهای اساسی دارند. در طبیعت بیجان هنرمند به عنوان «سوبژکتیو» و طبیعت بیجان به صورت «آبژکتیو» مد نظر قرار میگیرد. اما در فیگور انسانی که شامل هنرمند و مدل انسانی است؛ دو «سوبژکتیو» وجود دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نقاشی که یکی از هنرهای زیرمجموعه هنرهای تجسمی است از زمان پیدایش تاکنون ماهیت خود را حفظ کرده است. این پایبندی به قواعد و چهارچوبهای مهم در دنیای دیجیتالزده امروز در نوع خود جای بحث دارد. آنهایی که تاریخ هنر را مرور کردهاند، میدانند آن زمان که عکاسی ابداع شد خیلی از هنرمندان و متخصصان آن را تهدیدی برای نقاشی میدانستهاند حال دههها از این نظریه گذشته و نقاشی همچنان هنری مستقل است.
نگاهی به نمایشگاههای انفرادی و گروهی برگزار شده در تهران و دیگر شهرها (اگر آثار هنری بازاری را در نظر نگیریم)، طی سالهای اخیر گویای این است که تعدادی از نقاشان نسلهای مختلف براساس تفکر و دغدغههای امروزی، برای ارائه آثاری نو و وفادار به اصول و مولفههای مهم تلاش میکنند.
حسین شیراحمدی تلاش دارد خود را در این دسته از نقاشان جای دهد حال اینکه چقدر موفق بوده یا خیر، سوالی است که مخاطبان جدی هنرهای تجسمی و نقاشی باید به آن پاسخ دهند.
برگزاری نمایشگاه «سیاه و کبود» که پاییز امسال برگزار شده، بهانهای برای گفتگوی ایلنا با حسین شیراحمدی است.
او درباره پیشینه هنری خود به ایلنا گفت: سال ۱۳۸۲با رفتن به هنرستان هنرهای زیبای کرج فعالیت رسمی خود را نزد استادان و در دوره مدیریت آن زمان، آغاز کردم. در این مقطع قبل و بعدی برایم رقم خورد که آن را نقطه شروع و مواجه با نقاشی میدانم.
با توجه به آخرین نمایشگاهتان «سیاه و کبود» کمی درباره سبک و سیاقتان صحبت کنیم. در ابتدا از موضوع و فضای نمایشگاه بگویید و موضوع دیگر نوع ترکیببندی و سایهها و ردهای سایهوار کبودی است که سوژهها و آثارتان را دربرگرفته است.
روند تولید مجموعهی «سیاه و کبود» که در گالری «باشگاه» به نمایش درآمد، سال ۱۴۰۰ شروع شد و مشخصا از علاقه من به دو رنگ آبی «Indigo»، «Ivory» بوده است. این دو رنگ خصلتهایی دارند که هم میتوان با آنها تک رنگ کار کرد و هم میشود با هم ترکیبشان نمود و اینکه دلالتهای ضمنی هم دارند.
منظورتان از دلالتهای ذهنی چیست؟
یعنی آنچه که سیاه و کبود است را میشود به شکل یک آدم کتک خورده، تحقیر شده و تحت ظلم معنا کرد؛ که حزین هم هست. در عین حال این رنگها به خاطر خصلتهایشان به خودی خود دارای گرما نیز هستند.
رنگهای «Indigo»، «Ivory» که از آنها نام بردید دارای همین ویژگیها هستند؟
بله. آبی ایندیگو آبی گرم است و مشکی آیوری هم همینطور. البته تمرکز من اساسا روی این موضوع بود که چگونه میتوان به صورت جدیتر طرحهای روزانه را با عواطف و روحیاتی که باید، تبدیل کرد؛ منظورم به لحاظ شکل و فرم است. برای رفتن به این سمت و سو متریالی مانند ایربراش دارای این پتانسیل است و به همین واسطه است که واقعیات ملموس بازنمایی میشوند و اینگونه است که میتوان بین آنچه دیده شده و آنچه در تابلو به چشم میآید، فاصله انداخت.
از فرایند خلق آثارتان هم بگویید.
فرآیند اجرای آثار مجموعه «سیاه و کبود» از روی مدل زنده است، چون کار کردن با مدل زنده بخش جدا نشدنی کار من است. و اینکه، اتفاقی که در رویارویی با مدل پیش میآید، چیزی نیست که بتوان برنامهریزی کرد و قابلیت این را ندارد که به عنوان فرمول آن را بنگریم. در واقع نوعی مواجهه است. در مقابل همین مواجهه است که، شاید، اثر داشتههای بیشتری را در بر داشته باشد.
با این تفاسیر روند خلق، اجرا و اتمام آثار مجموعه «سیاه و کبود» چقدر طول کشید.
فکر میکنم به کار بردن برخی کلمهها مثل مجموعه خطیر هستند زیرا به نظر میرسد به قصد انجام یک تعداد کار مشخص انجام شدند. کارهایی که حال روی دیوار گالری هستند حاصل کارهای زیادی هستند که در سالهای متمادی انجام شدهاند. تجلی آنها در دورهای خاص و به گونهای خاص رخ داده و به این واسطه است که میتوان بین آنها وحدت ظاهری قائل شد. در نهایت چنین روندی آثاری را رقم خواهد زد که به آنها میگوییم «مجموعه». همانطور که گفتم این آثار از سال ۱۴۰۰ در حال شکلگیری بودند و نتیجه تلاشهای دو سه سال اخیر هستند؛ اما به صورت فیزیکی پروسه خلق این آثار ۸ ماه زمان برده است.
موضوع مهمی که میتوان با تمام هنرمندان دربارهاش صحبت کرد، چالشهای مادی و غیر مادی است. کمی در اینباره بگویید.
فکر میکنم عرصه هنر، به شکل مفرد، خودش چالش است. مثل موقعیتی است که فرد به عمد خود را در آن قرار میدهد. به این دلیل که بدون چالش نمیشود فکر کرد، بدون گره و دغدغه اساسا نمیشود تفکر داشت. این عرصه هم تماما با تفکر و اندیشه روبرو است. منتهی در وضعیت فعلی هر نوع اندیشه و فعالیتی که مازادی را با خود حمل میکند (اما آن مازاد به شکل ملموس و مادی نباشد) بیفایده به نظر میرسد. به قول «آدرنو»؛ وضعیت غلط را نمیشود صحیح زیست، اما تنها کاری که در این وضعیت میتوان انجام داد، دوام آوردن و استقامت است؛ زیرا این وضعیت پایدار و همیشگی نیست. یک تناقضی هم در این شرایط وجود دارد، در عین اینکه مثل هر فردی که با مسائل مادی سر و کله میزند، هنرمند باید به چیزهای متافیزیکی یا چیزهای ذهنی و انتزاعی فکر کند، این موضوع، تناقض بزرگی در خود دارد. این مسئله را میتوان به دو شکل نگریست؛ یکی اینکه فعالیت هنری، هر چقدر بیشتر با این قضیه درگیر شود، دست هنرمند بیشتر زیر ساطور سیاستگذاریهای اقتصادی قرار میگیرد و آزادی عمل از او گرفته میشود. هر چقدر این وابستگی کمتر باشد و وارستهتر باشد ممکن است تحت فشار مادی باشد، اما آزادی عمل بیشتری دارد و آزادانهتر میتواند به مسائل ذهنی و انتزاعیاش فکر کند. این نیمه پر لیوان وضعیت بد اقتصادی است.
یکی از مهمترین اضلاع هنر مخاطب است که در نهایت مثلث «هنر»، «هنرمند» و «مخاطب» را تشکیل میدهد. بازخورد و نظر مخاطبان نسبت به آثار اخیرتان در نمایشگاه «سیاه و کبود» چه بود؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم این مسئله بازخوردها دو معمولا دو حالت دارد؛ گروهی به نوع آثار مضمون و محتوای آنها علاقه دارند و برخی دیگر اینطور نیستند و واکنشی نشان نمیدهند. اما این موارد در مورد مخاطبان مقولهای تعیین کننده نیست؛ به این دلیل که خواندن یک اثر نیازمند نگاهی دقیق به فرآیند کار هنرمند و داشتن مشترکات ذهنی و زبان است. در این صورت است که مخاطب میتواند اثر را بخواند و بفهمد غایت یک هنرمند کجاست. در این صورت میتواند بگوید هنرمند در این تعداد آثار موفق بوده و در این تعداد نسبتا موفق بوده و در آثار دیگر موفق نبوده است. این مدل نگاه در مخاطبان خیلی نادر است و مخاطبان با ایماژ و تصویری آنی مواجه هستند. نوع خوانش این دسته از مخاطبان بر اساس فرمولهای آشناپنداری است. یعنی اینکه آنها باید بر این اساس بگویند آثاری که دیدهاند شبیه فلان آثار هنری است. به هرحال این مقایسه بر اساس متریال و رشته هنری وجود دارد. انگار توجهات بیشتر به سمت نوع تکنیک است که خیلی هم مهم نیست.
درباره نگاه منتقدان و البته آنهایی که احیانا نام منتقد را یدک میکشند چه نظری دارید؟
در مورد منتقدان، من خیلی اعتقادی به نقد و پوزیشن منتقد ندارم چون خود منتقد باید قبل از هرچیز در جایگاه مخاطب قرار بگیرد و در جایگاه مخاطب قرارداشتن هم مستلزم مشترکات ذهنی و زبانی است. خب، به نظر من منتقدها در وضعیت فعلی قرار است بسیار سفارشی بنویسند، بسیار سفارشی کار کنند و سفارشی روی نکتهای تشدید میگذارند. این اساسا نقد نیست.
البته باید گفت شما مجموعههایی غیر فیگوراتیو هم در کارنامه دارید که موضوع آنها انسان نبوده است. در کل این دو مقوله یعنی فیگورهای انسانی و غیر انسانی برای شما چه تفاوتهایی دارند؟
بله درست است، من غیر از ژانر فیگور به طبیعت بیجان هم پرداختهام و باید بگویم این دو باهم تفاوتهای اساسی دارند. در طبیعت بیجان هنرمند به عنوان سوبژکتیو و طبیعت بیجان به صورت آبژکتیو مد نظر قرار میگیرد. اما در فیگور انسانی که شامل هنرمند و مدل انسانی است؛ دو سوبژکتیو وجود دارد. در کل موقعیتهایی که هنرمند در مقابل طبیعت بیجان و مدل قرار دارد، با هم تفاوت دارند.
این تفاوت را کمی بازتر کنید.
این تفاوت به این صورت است که در مدل طبیعت بیجان، عواطف مستقیما از جانب هنرمند ساطع میشوند؛ اما در مواجهه با فیگور این مقوله رفت و برگشتی است. از سمت شما به مدل و یا از سمت مدل انسانی به شما میآید و شما در تابلو پیاده میکنید. در حقیقت مدل میانجی یا واسطهای است که هنرمند عواطف و احساسات درون خودش را توسط آن باز مییابد.
آیا میتوان گفت هنرمندان معاصر به طور واضح از افراد پیش ازخود تاثیر میگیرند؟
همیشه هنرمندانی هستند که در دورههای مختلف روی فرد تاثیر میگذارند. ممکن در سنی، هنرمند خاصی روی آدم اثر بگذارد، این رویه به شکل ثابت نیست. به طور کلی، هنرمندان دورههای مختلف (از هنرهای سنتی، هنر غرب در دوران قرون وسطا گرفته تا معاصر) میتوانند تاثیرگذار باشند؛ اما این رویه محدود به حوزه تجسمی نیست و ممکن است از دل «ادبیات»، «سینما» و «عکاسی» بیاید. خیلی وقتها این تاثیرگذاری خارج از حوزه نقاشی بوده و لزوما عامل الهام بخش در این حیطه نیست.
به عنوان سوال آخر از مجموعه آخرتان بگویید.
فعلا برنامهای برای خلق آثاری به عنوان مجموعه ندارم. همانطور که گفتم مجموعه با یک تعداد کار مشخص در ابعاد مشخص ساخته نخواهد شد. اما با توجه به کارهایی که در دست انجام دارم، تصورم این است که پروژه آیندهام نیز دارای همین مضامین انسانی و فیگور انسانی خواهد بود. باید مدت زمانی از انجام این کارها بگذرد تا هیجانات آنی ایجاد شده، فروکش نماید و نگاه دقیقتری به آثار داشته باشیم و ببینیم آیا واجد این خصلت هستند که به نمایش درآیند؟ یا اینکه چیزی دارند که بخواهند با توجه به آنها نمایش داده شوند و افراد دیگر را هم دخیل این موضوع کنند؟ در نهایت اینکه فعلا پلان و برنامهای مشخص درباره مضمون و یا شکلگیری مجموعهای ندارم.