خبرگزاری کار ایران

فیلسوف و نظریه‌پرداز هندی مطرح کرد؛

بحران در سوریه؛ چرخش هژمونیک و سناریوهای تغییر در منطقه

بحران در سوریه؛ چرخش هژمونیک و سناریوهای تغییر در منطقه
کد خبر : ۱۵۶۷۰۶۱

فیلسوف و نظریه‌پرداز هندی با اشاره به این که نقش کشورهای منطقه -مانند ایران، عربستان- در تحولات سوریه بسیار مهم است، نوشت: وضعیت فعلی سوریه می‌تواند کارت برنده‌ای باشد برای مسکو تا در صورت بحرانی‌تر شدن اوضاع از کاخ سفید امتیاز بگیرد. آنچه باید به طور ویژه به آن توجه کرد گسترش دامنه درگیری‌ها در منطقه است.

به گزارش ایلنا، طی ساعات اخیر شاهد تحولات گسترده در سوریه بودیم که نقطه آغاز آن تسلط مخالفان مسلح بر سوریه و سقوط نظام فعلی حاکم بر این کشور به رهبری «بشار اسد» بود. 

آنچه در پی می‌آید، یادداشت اختصاصی «شاج موهان»، فیلسوف و نظریه‌پرداز هندی برای خبرگزاری ایلنا در رابطه با تحولات اخیر در سوریه است. ‌شاج موهان از نظریه‌پردازان نسل جدید شبه‌قاره هند است که در مجلاتی چون لوموند، ایندین اکسپرس و لیبراسیون قلم می‌زند. وی کتاب «گاندی و فلسفه: در باب ضدسیاست الهیاتی» را نیز به رشته تحریر درآوده و «ژان-لوک نانسی»، نظریه‌پرداز نام‌آشنای فرانسوی نیز مقدمه‌ای بر آن نوشته است. وی همچنین در نشریات گوناگون از جمله «کاراوان» (Caravan) درباره مسائل سیاسی از نگاه نظریه چپ مقالات گوناگون و متعددی منتشر کرده است.

متن یادداشت به این شرح است:

وضعیت فعلی سوریه از چندین جهت قابل‌توجه است: نخست آن‌که در حال حاضر شاهد حضور آن دسته نیروهای مسلح در خاک سوریه هستیم که از مدت‌ها پیش از سوی دولت‌های جهان، چه غربی و چه شرقی، به‌عنوان نیروهای تروریستی شناخته شده‌اند. نیروهایی چون هیئت تحریر شام به‌عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده و کاخ سفید نیز بارها در اظهارات خود به این مسئله اشاره کرده است. 

نکته دیگر این است که وضعیت سیاسی در سوریه طی سال‌های اخیر شاهد نوعی ثبات صوری بود، به این معنی که گرچه دیگر آن چنان شاهد درگیری‌های داخلی نبودیم اما مسئله‌ای به نام استقرار سیاسی نیز در این کشور وجود نداشت که این امر برمی‌گردد به سال‌ها درگیری و جنگ داخلی. از یک سو، شاهد درگیری‌های ترکیه با شبه‌نظامیان کرد بودیم و از سوی دیگر غارت منابع ملی سوریه از سوی نیروهای آمریکایی را داشتیم. این خود نشان می‌دهد که وضعیت در سوریه پیش از تحولات فعلی نیز پایدار نبود و اوضاع کنونی دیر یا زود رخ می‌داد. 

با این همه، شاید بد نباشد که نگاهی دیگر به تحولات فعلی بیندازیم. اول این‌که خوب می‌دانیم که طی یک سال گذشته نسل‌کشی بی‌سابقه‌ای در نوار غزه به رهبری اسرائیل و حمایت آشکار کاخ سفید برپا بوده است. این مسئله بخش نخست پازل موجود است. به‌رغم محکومیت آشکار اقدامات اسرائیل از سوی نهادهای حقوق بشری و هشدارهای مکرر درباره نسل‌کشی گسترده مردم فلسطین، تل آویو به راحتی توانست به کشتار ادامه دهد. چه چیزی در اینجا باید توجه ما را جلب کند؟ این‌که قوانین و مقررات بین‌المللی تنها زمانی اهمیت دارد که نظم حاکم در جهان (نظمی که آمریکا در آن به‌عنوان رهبر تلقی می‌شود) حفظ شود. چه باک اگر بنا باشد به خاطر حفظ وضعیت موجود هزاران نفر هم قربانی شوند؟ 

نکته دوم درگیری‌های فزاینده میان نیروهای کرد و دولت ترکیه است. این مسئله خاصه از آن جهت اهمیت دارد که طی چند ماه گذشته شاهد درگیری میان ارتش ترکیه و شبه‌نظامیان کرد در عراق و سوریه بودیم. از سوی دیگر، از یاد نباید برد که طی دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» شاهد بودیم که کاخ سفید عملا کردها را که زمانی متحد نزدیک واشنگتن محسوب می‌شدند، تقدیم نظام سیاسی «رجب طیب اردوغان» کرد. این سیاست در دولت بایدن به صورت خاموش ادامه پیدا کرد و بعید به نظر می‌رسد که دولت جدید آمریکا تغییری در آن اعمال کند.

طی ساعات گذشته، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) اعلام کرد که مردم این کشور پس از سقوط حکومت فعلی، لحظات تاریخی را پشت سر می‌گذارند. اهمیت این مسئله از آن جهت است که پیش‌تر نیروهای کرد با مخالفانی چون تحریر الشام مشکلات عدیده داشته و حتی به‌نوعی همچون سپر دفاعی در برابر رشد فزاینده آن‌ها عمل می‌کردند. این سپر دفاعی با سیاست‌های ترامپ و بایدن رو به کم‌رنگ‌شدن گذاشت و باعث شد که طی ماه‌های اخیر شاهد تحولات فزاینده از سوی گروه‌های افراطی در سوریه باشیم.

می‌توان چنین نتیجه گرفت که همچون سناریوهایی نتیجه مداخلات خاموش آمریکا در منطقه است، درست مانند نمونه‌ای که در افغانستان از دهه ۸۰ به این سو شاهد بودیم. افغانستان مغلوب افراط‌گرایی شد و پس از سال‌ها درگیری، کاخ سفید بار دیگر این کشور را به طالبان واگذار کرد و شاهد هستیم که تمام نهادهای دموکراتیک، آزادی‌های زنان و امید به بهبود اوضاع در این کشور در پی سیاست‌های مذکور رنگ باخت. 

اکنون شاهد سیاست مشابهی در زمینه سوریه هستیم؛ نظام اسد، به‌رغم مشکلات، دست‌کم از نیروهایی که اکنون کنترل دمشق را برعهده دارند وجهه بهتری داشت. اما سیاست کاخ سفید در ادامه تحولات در غزه روند سرنگونی هژمونی حاکم در منطقه را پیش گرفت. تا جایی به تجربه افغانستان مربوط می‌شود، این چرخش هژمونیک در نهایت به ضرر خود آمریکا تمام شد (وقایع ۱۱ سپتامبر) و پیش‌بینی من هم این است که سناریوی مذکور پتانسیل بالایی برای تکرار شدن دارد. 

تکه بعدی پازل مذکور، سیاست‌های روسیه در قبال خاورمیانه است. منازعه با آمریکا و وضعیت اوکراین، یگانه دستورالعمل روی میز رهبر کرملین است وضعیت فعلی سوریه می‌تواند کارت برنده‌ای باشد برای مسکو تا در صورت بحرانی‌تر شدن اوضاع از کاخ سفید امتیاز بگیرد. آنچه باید به طور ویژه به آن توجه کرد گسترش دامنه درگیری‌ها در منطقه است. این احتمال وجود دارد که با استقرار نیروهای مسلح در سوریه، شاهد گسترش بی‌نظمی در جهت باز گذاشتن دست تل آویو و واشنگتن برای پیشبرد سیاست‌های جهان‌گستر خود باشیم. این مسئله به ویژه از آن جهت اهمیت پیدا می‌کند که مقامات اسرائیلی اکنون در حال ارتباط‌گیری با نیروهای تحریر شام هستند. 

در یک خوانش کلی، معتقدم که تلاش آمریکا و اسرائیل در حاضر متمرکز بر تغییر گفتمان هژمونیک است. نکته مهم اینجاست که این روند می‌تواند بخشی از سناریویی گسترده‌تر باشد که دامنه آن حتی دولت فعلی هند را نیز در بر بگیرد.

نقش کشورهای منطقه -مانند ایران، عربستان- در این تحولات بسیار مهم است، چراکه بدیهی است که مکانیزم سرمایه‌داری به‌خوبی توانسته زمین بازی را به نفع خود بچرخاند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز