یادداشت منصور کاووسی:
کارون ۳، سوغاتی مرگ برای مردم دزپارت و ایذه
منصور کاووسی (دانش آموخته دکتری تخصصی مدیریت بحران، روان شناس و آسیب شناس اجتماعی) در یادداشتی به ایجاد معضلات و مشکلات مردم مجاور سد کارون ۳ پرداخته است.
معمولا ابر پروژهها و پروژههای ملی، در گسترهی جغرافیای محل احداث با توجه به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، برای مردمان آن گستره رفاه، امکانات، مزایا و خدمات اجتماعی زیادی از جمله بهداشت و درمان، توسعه شبکه حمل و نقل، آموزش، امنیت، توسعه پایدار، ارتباطات و.... به ارمغان آورده بخش عظیمی از مشکلات شغلی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی منطقه را به شیوهای مدبرانه مدیریت کرده که مردمان و آمایش سرزمینی آن منطقه کمترین آسیب را متحمل شوند.
اما کارون ۳، ابر پروژهی ملی که از یک طرف سند افتخار آفرینی است از دستاوردهای علمی، حرفهای و تکنولوژی جوانان ایران زمین، از طرفی دیگر بخشی از گلستان ایران را دچار خزان و نابودی کرده است، آسیبهای گستردهای در زمینههای مختلف زیست محیطی، گردشگری و ابنیههای تاریخی، کشاورزی و دامپروری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به اجبار بر مردمان دزپارت و ایذه تحمیل کرده است.
قطعا در طرح توجیهی سد و نیروگاه کارون سه، چشم انداز اهداف بالا دست و پایین دست این پروژه منظور و لحاظ شده است. اما ضعف مدیریتی در ادوار مختلف تا این زمان فرصت عملیاتی کردن این اهداف و چشم اندازها را بوجود نیاورده است که همین ضعف و ناتوانی بخش اعظمی از منابع مادی و معنوی منطقهی پشت سد و نیروگاه را به طول تقریبیِ ۶۰ کیلومتر نابود کرده است.
به جرأت میتوان گفت در اوایل دهه ۸۰ با شروع آبگیری سد کارون سه، بزرگترین کوچ اجباری عشایری و روستایی ایران بدون اولویتبندی و ایجاد زیرساختها در شهرهای مهاجرپذیر این کوچ اجباری (بیشترین مهاجرت به شهر دهدز و حومه ی ایذه رخ داده است) به وقوع پیوست.
مردمان صدها روستا با جمعیت چند ده هزار نفری که حداقل از لحاظ تأمین مواد غذایی و اشتغال به جهت کشاورزی و دامپروری پر رونق منطقه، مستقل و خودکفا بودند، حال با یک فرهنگ اصیل ایلیاتی ساکن مناطق حومه شهرهای اطراف با کمترین امکانات شدند، که همین مسئله روند فزونی آسیبهای اجتماعی را در این مناطق با نرخ صعوی بالا برد.
مردمان دزپارت گرفتار وضعیتی سخت و دشوار شدند، ماندن بدون هرگونه امکانات اولیه و حیاتی مثل جاده، شبکه ارتباطات، مخابرات، بهداشت و ... یا رفتن و تبدیل شدن از یک تولیدکننده مستقل و خود اشتغال به یک مصرف کننده وابسته بدون پشتوانه، توان مالی، حرفه و مهارت.
متاسفانه هر دو شق این حکایت دردآور بعد از آبگیری کارون سه چهره واقعی و عینی به خود گرفت که در طی این ۲۳ سال گذشته، مرگ دهها نفر از مردم منطقه دزپارت بخصوص بخش دنباله رود، موید این گفتار است.
از طرفی بخش عظیمی از مردم منطقه پشت سد کارون سه آهنگ مهاجرت و کوچ به استانها و شهرهای دیگر کردند که به دلیل صعف بنیه مالی و نگرفتن حق و حقوق پایمال شده خویش از مجری و کارفر (وزارت نیرو و سازمانهای وابسته به این وزارتخانه) گرفتار بیکاری، فقر مضاعف و دهها آسیب اجتماعی دیگری شدند که هنوز هم از خاکستر این آتش نامیمون تاوان گناه ناکرده پس میدهند.
از طرف دیگر جمع کثیری به دلیل ناتوانی از مهاجرت و کوچ اجباری، مجبور به ادامه زیست در منطقه محاصره شده در میان آب و کوههای سر به فلک کشیده منگشت شدند بدون دسترسی به امکانات و نیازهای اولیه، که هر چند گاهی با مرگ عزیز یا عزیزانی ضجه آنان حتی پایههای عرش را هم به لرزه در میآورد که نمونه بارز آن مرگ جوانی به نام صمد کاووسی قافی در منطقه قاف و باجول به دلیل ایست قلبی و نبود قایق امدادی و انتقال وی به پایگاه اورژانس رکعت و بیمارستان دهدز در چهار روز گذشته است.
مردمان دزپارت و ایذه سالها است که با مرگ عزیزان خویش دارند، تاوان ضعف مدیریت و ناتوانی سازمانها و نهادهای متولی این ابر پروژه را میدهند که نسبت به وظایف ذاتی و قانونی خویش سهلانگاری کرده و با همهی مصیبتهای ایجاد شده برای مردمان این منطقه در بند شده، اقدامی پایدار و قابل قبول انجام ندادهاند.
مردمان دزپارت از مجلس پنجم تا کنونی یکی از خواستههای شان از مدیران ارشد استانی و کشوری به ویژه نمایندگان این ادوار کمک به احقاق حقوق پایمال شده خویش توسط وزارت نیرو بوده است که در هنگامه تنور داغ تبلیغات انتخابات بخشی از شعار همه نامزدهای ثبت نامی حول این مساله بوده که تحقق آن همچنان در هالهای از ابهام نزدیک به سه دهه باقی مانده است و هر دور هم از قبل حل این مشکل، در حرف نه عمل وعدههای بدون پشتوانه ی زیادی داده شده است که متأسفانه کارساز نبوده است.
حل این مشکل منطقه و برون رفت از موقعیت بغرنج کنونی، وادار کردن وزارت نیرو به انجام، اجرا و عملیاتی کردن تعهداتش با توجه به اهداف پیشبینی شده در سند طرح توجیهی نسبت به بالا دست سد و نیروگاه کارون سه است.
از طرفی قطعا با ورود دستگاههای نظارتی، امنیتی و قضایی بخصوص دادستانهای ایذه و دزپارت به این کهنه درد خانمانسوز میتواند نویدبخش امیدی باشد بر پایان این وضعیت فلاکتبار روستاهای اطراف دریاچهی سد و نیروگاه کارون ۳.