خبرگزاری کار ایران

رمان «سفر در زمان با یک همستر» سفری علمی تخیلی برای نوجوانان

رمان «سفر در زمان با یک همستر» سفری علمی تخیلی برای نوجوانان
کد خبر : ۱۲۷۴۶۱۴

رمان «سفر در زمان با یک همستر» در ژانر علمی تخیلی برای نوجوانان روانه بازار کتاب شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «سفر در زمان با یک همستر» نوشته راس وِلفورد با ترجمه ثمین نبی‌پور در قالب۴۲۱ صفحه و با قیمت ۱۶۵ هزار تومان توسط نشر افق برای نوجوانان منتشر و روانه بازار شده است. 

راس وِلفورد نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی، از بچگی عاشق داستان‌های علمی تخیلی و فانتزی و جادو بود، اما نوشتن را در میان سالی شروع کرد. «سفر در زمان با یک همستر» نخستین اثر او، نامزد جوایزی همچون کاستا، بلوپیتر، واتر استونز و جایزه کتاب سال انگلیس شده است. راس همراه با خانواده و ماهی‌های عزیزش در لندن زندگی می‌کند و وقتی از او می‌پرسند چند سال دارد، می‌گوید: «من هزار ساله‌ام.» 

ماجرای کتاب از آنجایی شروع می‌شود که پسری بریتانیایی با اصالت هندی به نام «آلبرت انیشتین هاکینگ چاودری»، دو کادوی عجیب برای تولد دوازده سالگی‌اش دریافت می‌کند: یک همستر و نامه‌ای از طرف پدرش که چهار سال پیش به شکلی غیرمنتظره جانش را از دست داد. پدرش «پای» در این نامه از «آلبرت» می‌خواهد از یک ماشین زمان استفاده کند تا جلوی آسیبی در دوران کودکی او را بگیرد که درنهایت باعث مرگش در ۳۶ سالگی شد. از این رو سفر «آلبرت» در زمان آغاز می‌شود تا ماموریت نجات پدر را به سرانجام برساند اما عوامل دیگری در این ماموریت دخیل هستند که نتیجه دلخواه را حاصل نمی‌کنند. 

نخستین صفحات کتاب اینگونه آغاز می‌شوند: 

بابای من دو بار مرد. یک بار وقتی سی و شش سالش بود، یک بار هم چهار سال بعدش، وقتی دوازده سال داشت. (تازه قرار است برای بار سوم هم بمیرد که البته کمی در حقش بی‌انصافی است. اما از دست من دیگر کاری برنمی‌آید.) 

اولین باری که مرد، من هیچ تقصیری نداشتم. اما دومین بار کاملا به من مربوط می‌شد. اما اگر به خاطر «ماشین زمان» خودش نبود، من اصلا نباید سرو کله‌ام آنجا پیدا می‌شد. می‌دانم… انگار دارم تقصیر را می‌اندازم گردن خودش، اما اصلا نمی‌خواهم این کار را بکنم، حالا… خودتان می‌فهمید منظورم چیست. 

به نظرم، اگر قبلا ازم سئوال می‌کردی، می‌گفتم ماشین زمان چیزی است شبیه یک «زیردریایی» یا شاد هم یک «راکت فضایی». خلاصه، دستگاهی با یک عالمه دکمه و سوییچ و پنل و چراغ که از آهن یا همچین چیزی ساخته شده و بزرگ هم است. در عوض دارم به یک لپ تاپ نگاه می‌کنم و یک لگن حلبی بزرگ که از مرکز فروش وسایل باغبانی خریده‌اند. این همان ماشین زمان بابای من است. همین ماشین قرار است دنیا را تغیر دهد، به معنی واقعی کلمه. خب راستش دست کم، فقط دنیای من را…

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز