خاطرات انقلاب به روایتگری جانباز 70 درصد کاشانی
دهمین روز از ایام الله دهه فجر با گفته های جانباز 70 درصد انقلاب علی اکبر شاهمیری، جانبازی که در پیچ و خم کوچه پس کوچه های کاشان یک پایش را به یادگار گذاشت تا به همگان بفهماند عشق به امام و انقلاب سرو پا نمی شناسد، برگ افتخار دیگری را برای سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری کاشان ورق زد.
و چه خوب است که در کلاس اخلاق زندگی نمره ای بگیریم که دنیایی را در دریچه خاطرات ذهنمان به بیست سوق دهد تا کهکشانی را که طی می کنیم به معراج نور برسد و در نهایت گام هایمان را پا به پای کسانیکه قسمتی از وجودشان را بخاطر من، شما، زن و فرزند، ایران، اسلام و انقلاب تقدیم کردند، استوارتر برداریم.
چرا که باید مانند این جانبازان سلحشور و دلیر در صبر و استقامت چون کوه استوار، چون دریا بی انتها و چون ساحل آرام اما پرخروش باشیم و پایمان را در جای آن پای از دست داده در راه انقلاب بگذاریم تا دعای خیرشان بدرقه راهمان باشد.
به گزارش خبرنگارخبرگزاری ایلنا در کاشان دیدار با علی اکبر شاهمیری و خانواده ایشان و نشستن پای صحبت هایی که هر لحظه اش درس ایثار، از خودگذشتگی، صبر، مقاومت و مهمتر از همه اخلاق درزندگی را می دهد که اینها باید تجربه ای برای جوانان و نوجوانان ما در این وادی که قدم می گذارند باشد.
علی اکبر شاهمیری جانباز 70 درصد انقلاب اسلامی که در یک خانواده مذهبی و کشاورز و خانواده شهید بزرگ شده است و یک دنیا حرف از زمان انقلاب دارد می گوید: کوچه پس کوچه های شهر دارالولایه کاشان نیز که جزو شاهدان بی زبان دوران انقلاب هستند اگر زبان بگشایند که چه شهادت ها، دلیری ها و ایثارگری هایی را دیدند دیوارهای وجودشان هر لحظه فرو می ریزد و سنگ درونشان آب می شود.
برادر شهید علی اکبر با نام محمد شاهمیری کسی که16 ساله که موفق شد در مراحلی از عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان محرم ، والفجر 4 و نهایتا در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود و پس از 10 سال بوسیله پلاک شناسایی و به کاشان منتقل و به خاک سپرده شد.
علی اکبر شاهمیری در ادامه می گوید: در سال 1357 که انقلاب اسلامی در حال اوج گیری بود به همراه توده های مردم در تظاهرات شرکت نمودم و در تاریخ 13 محرم مصادف با 23/9/57 در خیابان 22 بهمن، درحال تظاهرات بر علیه رژیم مورد اصابت گلوله قرار گرفته و از ناحیه 2 پا مجروح که منجر به قطع عضو گردید.
پس از مجروحیت از طریق کوچه های فرعی به بیمارستان متینی منتقل و بستری شدم، بعد از 4 روز بعلت وخامت حالم به بیمارستان شهدای تجریش تهران اعزام و مدت 3 ماه بستری بودم و پای چپم بعلت بالا بودن مجروحیت شدید قطع گردید.
بعد از پیروزی انقلاب نیز، در اوایل انقلاب مردم از ما حمایت زیاد می کردند.
در سال 1359 در دانشگاه علوم پزشکی کاشان استخدام و در سال 1389 با 30 سال سابقه به افتخار بازنشستگی نائل آمدم.
قبل از مجروحیت در داروخانه منصوری، مرجان و فلاح کاشان مشغول به کار بودم.
از فرزند دلبندش می گوید: پسرم ابوالفضل سرباز نیروی انتظامی بود که در پایان خدمت و ماموریت در اثر حادثه تصادف قطع نخاع و منجر به فوت شد و چه سخت بود برای پدری که پرپرشدن فرزندش را ببیند و هر پدری که آرزوی پوشیدن لباس دامادی فرزندش.
هر لحظه از خاطرات این جانبازان دلاور و ایثارگر برای ما درس عشق و آزادگی را به ارمغان می آورد و چه خوب باید انقلاب و استقلال و آزادی جمهوری اسلامی ایران را مدیون خون شهدای 8 سال دفاع مقدس، شهدای انقلاب و دلاورمردی های امام راحل مان بدانیم که در سی و هفتمین بهار پیروزی انقلاب اسلامی و ایام الله دهه فجر به راحتی بتوانیم این رشادت ها و شجاعت ها را در مردانگی و بزرگ منش های آنها جشن بگیریم و با حضور همیشگی خود در صحنه های مختلف به ویژه راهپیمایی 22 بهمن ماه با مشت های گره کرده تو دهنی محکمی را بر دهان دشمنانمان بزنیم.