غفلت در وجود همه ما نهادینه شده؟؟!
نمی دانیم چه دردآور است که روی تخت خوابت بنشینی و نتوانی تکان بخوری و سراسر وجودت پر از دردهای جسمی و روحی باشد، ولی بازهم ذکر خدا و لعنت دشمنان اهل بیت ورد زبانت باشد!
نمی دانیم چه دردآور است که روی تخت خوابت بنشینی و نتوانی تکان بخوری و سراسر وجودت پر از دردهای جسمی و روحی باشد. ولی باز هم ذکر خدا و لعنت دشمنان اهل بیت، ورد زبانت باشد!
به گزارش خبرنگار ایلنا از آران و بیدگل، بخش کوچکی ازحرفهای باهره دختر ۱۹ ساله آران و بیدگلی بدین قرار است: نمیدانیم چه سخت است که آدمها از کنارت عبور میکنند و در دلشان آهی از غصه برای ناتوانی تو بکشند و تو خوشحال باشی که حداقل تا حدودی بعضی از آنها را یاد خدا میاندازی!
نمیدانیم چه سخت است که چشمهای سرت نبینند و با چشمهای دلت و گوشهایی که جور چشمت را میکشند قشنگیهای دنیا را ببینی و حرفهای دیگران را بشنوی!
هر چند که انسان تا نعمتی را از دست ندهد، قدر آن نعمت را نخواهد دانست. ولیکن خدا را شکر که به این نکته دست یافتهای که اگر سختی و محدودیت نبود، قدر عافیت را به این زیبایی درک نمیکردی!
و بالاخره نمیدانیم چه سخت است که دیگران تصور کنند با این حرفها و امیدواریها فقط شعار میدهیم و محتاج کمک دیگران هستیم! و نمیدانیم که این انسانها که به معنای واقعی انسانند و نیازمند توجه فقط دلبستگی به خدا و یارو و همراه همیشگی خود دارند.
اینها شاید بخش کوچکی از حرفهای باهره دختر ۱۹ ساله آران و بیدگلی باشد که ۹ سالی است بر اثر بیماری گوشه خونه نشسته و شاید منتظر تماس یک دوست و اگر نشد غریبهای که حداقل از او و خانوادهاش سراغی بگیرد.
آری باهره خانم هم یک روزی مثل همه ما و فرزندان ما با فراغ بال از هر مشکلی، به مدرسه میرفته و با همسن و سالانش بازی میکرده اما یه بیماری ناخواسته او را کنج خانه گوشه نشین کرده و مادری که همه وجودش را در دخترش میبیند شب و روز خود را وقف دخترش کرده است.
آهای مسوولان شهر و محل بهجای درگیر کردن خودمان به مسائل جانبی و اختلافات یک سری به جوان محتاج شهرمان بزنیم که شاید بتونیم حداقل گوشهای از هزینههای درمانش را فراهم کنیم و خانوادهای آبرو دار را کمی دلخوش کرده باشیم.