ایلنا گزارش میدهد؛
"نابرابری و بیکاری" علیه انتخابِ عقلانی/ "تور ایمنی" برای اجرای برنامههای اجتماعی لازم است
فقرا به دلیل عدم تعادل در توزیع درآمدها زیر فشار روانی شدید، تسلیم انتخابهای غیرعقلانی میشوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کرونا، زلزله، سیل، رانش زمین، آتشسوزی و... ؛ همه و همه این روزها تهدیدی برای موجودیت انسان محسوب میشوند؛ موجودی که مستقیم و غیرمستقیم روزی خود را از روی سفرههای رو یا زیر سطح زمین برمیدارد. بحرانهای طبیعی چه از جنس بیماری باشند و چه از جنس سوانح، هر یک بخش یا تمام زندگی انسان را از او میگیرند و منزویاش میسازند. اینگونه هر سال عده بیشتری فقیر میشوند؛ فقر مانند اسید که صورت انسان را از زیبایی تهی میکند، اجتماع را از هیبت میاندازد و خانواده را درگیر انتخابهای غیرعقلانی میکند. در یک نگاه کلی به آمار جهانی فقر، ۸۰۰ میلیون نفر در جهان درگیر «فقر مطلق» هستند که به اذعان «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول»، به دلیل تغییرات آب و هوایی، جنگ و... به این حال و روز افتادهاند. به ادعای بانک جهانی، کرونا، تعداد افراد درگیر فقر مطلق را تا انتهای سال ۲۰۲۰ به حدود ۱ میلیارد نفر میرساند.
در نتیجه سال ۲۰۲۰ برای بشر به معنای تعمق رکود در زندگی میلیاردها نفری است که در آرزوی دسترسی به آب سالم، غدای گرم و جایی برای استراحت به سر میبرند؛ اما محققان «کینگ کالج لندن» و «دانشگاه ملی استرالیا»، در تحقیقی هشدار دادهاند که پاندمی کووید-۱۹ ممکن است موجب افزایش فقر پایدار شده و پیشرفتهای حاصل چند دهه را به عقب برگرداند. در این تحقیق، سناریوهای مختلف و درآمدهای متفاوت در دوران قرنطینه برای طراحی شوک اقتصادی کووید۱۹ در سه سطح از فقر، مورد الگوبرداری قرار گرفت؛ ۱.۹۰ دلار، ۳.۲۰ دلار و ۵.۵۰ دلار در روز. بر مبنای این تحقیق احتمال دارد ۳۹۵ میلیون نفر در سطح دنیا بر اثر پاندمیک، به زندگی با فقر زیر ۱.۹۰ دلار در روز کشیده شوند. اگر درجهبندی فقر با زندگی زیر ۵.۵۰ دلار در روز را در نظر بگیریم، این جمعیت به ۵۲۷ میلیون نفر افزایش مییابد. در این سناریو، بیش از یک ششم جمعیت جهان تحت یکی از انواع فقر شدید زندگی میکنند. به ادعای محققان، این افزایش آمار، اولین جهش مطلق در فقر جهانی از سال ۱۹۹۹ تا امروز است و همچنین هزینه پاندمی در درآمد از دسترفته، تا ۵۰۰ میلیون دلار در روز برای فقیرترین مردم جهان تخمین زده شده است.
سرعت گرفتن رشد فقر در کشوهای توسعه یافته
کرونا به عنوان یک بیماری حتی ساکنان کشورهای توسعه یافته را هم از گزند فقر در امان نگذاشته است. بیبیسی گزارش داد که اقتصاد بریتانیا در بین ماههای آوریل و ژوئن دچار بیشترین آسیب شده است. این امر در دوره اعمال محدودیتهای شدید خانهنشینی کرونا اتفاق افتاده است. دورهای که رسما اقتصاد این کشور را وارد رکود کرد. اقتصاد این کشور در این دوره در مقایسه با سه ماه اول سال ۲۰.۴ درصد کوچکتر شد. در این دوره با تعطیلی فروشگاههای غیرضروری، خانوارها بسیار کمتر از قبل خرج کردند و تولید کارخانهها و ساخت و سازها نیز به شدت کاهش یافت.
همین امر ضعیفترین اقشار جامعه بریتانیا یعنی کارگران را با خطر تعدیل نیرو و گرسنگی مواجه کرده است. گزارش اخیر «کنگره اتحادیههای کارگری بریتانیا» حاکی از آن است که در طول سال گذشته، از هر پنج کارگر یا کارمند، یک نفر به دلیل فقر یک وعده غذای روزانهاش را حذف کرده است. دو سال پیش، اما، از هر هشت کارگر یا کارمند یک نفرشان به دلیل نداشتن عایدی کافی گرسنگی کشیده بود. در سال جاری، تقریبا یک پنجم کارگران گفتهاند در ماههای سرما استطاعت استفاده از بخاری را نداشتهاند، و بازهم یک پنجم آنها برای پرداخت صورتحسابها، وسایل خصوصیشان را فروخته یا گرو گذاشتهاند.
سی درصد از ۲۷۰۰ کارگر و کارمندی که در این پژوهش شرکت داشتهاند، گفتهاند قادر به پرداخت یک صورتحساب غیرمنتظره ۵۰۰ پوندی نیستند که نسبت به ۲۴ درصد در سال ۲۰۱۷، افزایش نشان میدهد. دو پنجم کارگران و کارمندانی که در این پژوهش شرکت کردهاند، گفتهاند بزرگترین نگرانیشان در مورد کار این است که دستمزدهایشان کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد. یک در ده نفرشان میگویند توانایی پرداخت به موقع اجاره خانه یا اقساط وام مسکنشان را نداشتهاند. پرواضح است که فقرایی که امکان تامین غذای خود را هم ندارند، خواب عادیترین امکانات جهان مدرن یعنی آموزش باکیفیت، تفریح و انواع سرگرمی سالم، ورزش کردن در محیط ایمن شهری را هم به چشم نمیبینند. در نتیجه آنها امکان اتخاذ تصمیمات عقلانی را ندارند.
راهحل دولتها چیست؟
نظام حمایتهای اجتماعی با تعریف کردن «تور ایمنی» میتواند فقرا را از انتخابهای غیرعقلانی نجات دهد. منظور از تور ایمنی دسترسی افراد به حداقل درآمد پایه، برقراری بیمه درمانی رایگان، تسهیل دسترسی افراد به شغل با پرداخت یارانه دستمزد به کسب و کارها، پرداخت تسهیلات به تعاونیهای محلی، ایجاد بازارهای محلی در مناطق کم برخوردار، توزیع بستههای غذایی و کارتهای شارژشونده خرید کالا و... است. در ضمن، در شرایطی که کرونا و تغییرات اقلیمی با فقرا پنجه در پنجه انداختهاند، باید زمینه دسترسی آنها را به وسایل بهداشتی فراهم کرد و به اسکان غیررسمی آنها پایان داد؛ البته فقر ناشی از بیکاری که ریشه در شیوع کرونا یا تغییرات اقلیمی دارد، فقرا را به سمت اسکان غیررسمی و زیست حاشیهای، به ویژه زیست در مناطقی که از لحاظ دسترسی نداشتن به منابع طبیعی و امکانات بهداشتی و درمانی، به شدت فقیر هستند، سوق میدهد.
همین امر فقرا را محرومتر میسازد. با این همه دولتها تنها زمانی میتوانند از انتخابهای بد توسط فقرا و گروههای کم درآمد مانند کارگران جلوگیری کنند، که صدای آنها را بشنوند و دیالوگ «مسالمتآمیز» با آنها برقرار کنند. طبیعی است، زمانی که صدای گروههای محروم شنیده شود، میتوان اصابت برنامههای حمایتی را ممکن کرد. در این راه بسیاری از دولتها نتوانستهاند، متضمن شنیده شدن صدای این گروهها باشند. سیاستهای حمایتی طراحی شده توسط دولتها، با شرایط زیستیِ افرادی که شغلشان از شیوع کرونا متاثر شده است یا محیط زندگی خود را به دلیل تغییرات اقلیمی ترک کردهاند و حالا در تب فقر میسوزند، تناسبی ندارد.
در ایران، یارانه نقدی ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی برای هر ایرانی و کمک معیشتی ۱۷۲ هزار تومانی برای یک خانوار ۴ نفره نمیتواند، زخمهای بیکاری و بیپولی را ترمیم کند؛ درحالیکه اگر دولت درد اجتماعی هر خانواده را میدانست، میتوانست در چارچوب یک برنامه ملی، نیازمندان را بسته به نیازشان شناسایی و مورد هدف قرار دهد؛ برای نمونه سرپرست یک خانواده به کار نیاز دارد و دولت میتواند به جای پرداخت یارانه، تسهیلگر ورود او به بازار کار باشد؛ یا خانوادهای دیگر نیازمند دریافت کمک برای خرید تراکتور، امکانات مناسب آبیاری و دسترسی به بذر به صورت اقساطی است تا بتواند روی زمین کار کند. بنابراین یارانه نقدی و معیشتی پاسخگوی زیست او نیست.
تبعات انتخابهای بد
اینکه چه انتخابی خود یا بد است، به شرایط زمانی بستگی دارد. برای نمونه خانوادهای به دلیل بالا رفتن هزینههای زندگی و بیکاری تمام اعضا، امکان پرداخت بدهیهای خود را نداشت. درنتیجه پدر و مادر خانواده، خانه و حتی فرش زیرپای خود را فروختند تا بتوانند بدهی خود را پرداخت کنند؛ اما چون در آن زمان نرخ تورم پایین بود، آنها پس از مدتی موفق شدند خانهای کوچکی را دست و پا کنند؛ اما خانوادهها در زمان حاضر، به لحاظ عقب ماندگی درآمد از تورم یا گسترش بیکاری به دلیل عوامل برشمرده و همچنین رکود اقتصادی، در صورت فروش خانه برای پرداخت بدهی خود، بعدها دیگر امکان خرید همان خانه نقلی را هم ندارند. در نتیجه خانواده سقوط میکند و حالا دولت باید آنها را از منجلاب ورشکستگی نجات دهد که البته به دلیل ضعف ساختاری؛ قدرت انجام چنین کاری را ندارد.
در این میان؛ برای افکار عمومی یک چیز مهم است: «تبعات انتخابهای بد تا چه اندازه دامنهدار است؟» این پرسشی است که دولت قادر به پاسخگویی به آن نیست؛ اما در مورد آن فرافکنی میکند؛ برخی کارگزاران دولت نیز به جای اینکه بگویند چرا نتواستند به موقع آثار اقتصادی و اجتماعی تغییرات اقلیمی را پیشبینی کنند؛ یا اینکه چرا نمیتوانند برای خروج از رکود و تورمهای بالا راهی پیدا کنند یا اینکه چرا نتوانستند به موقع جلوی گسترش کرونا را در کشور بگیرند تا رکود اقتصادی و بیکاری برخواسته از آن را مدیریت کنند، فقرا را تنبل و بهانهگیر توصیف میکنند. آنها ادعا میکنند، فقرا به خاطر تنبل بودن خود فقیر هستند یا اینکه فقرا به خاطر انتخاب محل زندگی خود به این روز افتادهاند؛ در حالی که هیچ انسانی تمایل ندارد در جای پست زندگی کند. در اساس انسان به زیبایی و آسایش تمایل دارد و از تجربه فقر احساس رضایت نمیکند.
تحقیقات علمی چه میگویند؟
در تحقیقی که سال ۲۰۱۳ توسط تعدادی از محققان دانشگاههای هاروارد، پرینستون و بریتیش کلمبیا انجام شد، اثرات فشارهای ذهنی بر روی ذهن موردبررسی قرار گرفت. در پی این تحقیقات مشخص شد که مقابلهکردن با مشکلات مالی، به میزان کسر ۱۳ واحد از IQ فرد یا یک بیداری شبانهروزی بر روی ذهن وی اثر میگذارد. «علی کرمی» کارشناس اقتصاد رفتاری، با اشاره به این تحقیق در مورد تاثیرات فشارهای روانی ناشی از مشکلات اقتصادی بر نوع انتخابها گفت: «این نکته که تغییر شرایط مالی افراد بر تواناییهای شناختی آنها تاثیرگذار است، باعث شد تا تحقیقات جدیدی صورت بگیرد. شاید فقر باعث شکلگیری نوعی ذهنیت شده که توجه افراد را تغییر داده و بر نحوه تصمیمگیری آنها اثر میگذارد. آنوج شاه، یکی از محققان این پروژه، گفته است که برخی از افراد عقیده دارند که برای مقابله با فقر، باید ساختار اجتماعی فقیربودن را بهدرستی شناخت، و اینکه مردم به چه امکاناتی دسترسی دارند؛ از طرف دیگر، تعدادی معتقدند که ارزشها و اهداف افراد فقیر تفاوتی با دیگران ندارد. این تفاوت در عقاید باعث شد تا فکر کنیم که شاید دلایل دیگری برای این اتفاقات وجود دارد.»
وی افزود: «محققان این پروژه سعی کردند تا اثرات فقر بر تصمیمگیری را با عمق بیشتری بررسی کنند. در پی این اتفاق، آنها دریافتند که افراد فقیر میتوانند مبادلات و هزینههای هر عمل را بهتر از افراد ثروتمند ارزیابی کنند. همانند رفتارهای دیدهشده در آزمایشها، افراد دارای مشکلات مالی واقعی نیز تصمیمات متمرکزتر و صحیحتر اقتصادی را انجام میدادند. یکی از آزمایشهایی که این اثرات را با معیارهای دنیای واقعی بررسی میکرد، بدینصورت بود که در این آزمایش از افراد گروههای اجتماعی مختلف سوالی مربوط به یک انتخاب اقتصادی پرسیده شد. سوال اول از این قرار بود که آیا فرد حاضر است که در ازای ۳۰ دقیقه مسافت اضافه، مبلغ ۵۰ دلار را برای خرید یک تبلت ۳۰۰ دلاری بهعنوان تخفیف دریافت کند. برخی از افراد این پیشنهاد را قبول کردند. اما زمانی که از همین افراد پرسیده شد تا در ازای همین مسافت اضافه، مبلغ ۵۰ دلار را بهعنوان تخفیف برای خرید یک تبلت ۱۰۰۰ دلاری دریافت کنند، برخی از افراد نظر خود را عوض کردند.»
وی با بیان اینکه جواب شرکتکنندگان در این آزمایش به درآمدشان وابسته بود، گفت: «بسیاری از شرکتکنندگان، به طرز غیرمنطقی، تخفیف را برای تبلت ۳۰۰ دلاری قبول کردند اما همان تخفیف را برای خرید یک تبلت ۱۰۰۰ دلاری مناسب طیکردن مسافت اضافه نمیدانستند. تصمیم درست اقتصادی همان تصمیمی است که گروههای فقیر گرفتند؛ اینکه بدون توجه به قیمت اولیه، مسافت مشخصی را در ازای دریافت مبلغ مشخصی طی کنند. اما گروه ثروتمندان میزان تخفیف را بهصورت نسبی در نظر میگرفتند، و مبلغ بهدستآمده را بهصورت درصدی مقایسه کردند. در نقطه مقابل این طرز تفکر، افراد فقیر میزان تخفیف را بهصورت مطلق بررسی کرده و از نظر آنها، ۵۰ دلار بهدستآمده را میشد برای خریدهای خانه یا پرداخت قبضها استفاده کرد.»
فقر، سلاحی بر علیه تصمیم درست
نتایج این آزمایش ثابت میکند که متغیرهای بیرونی مانند فشار بیکاری ناشی از شیوع کرونا، رکود اقتصادی یا تغییرات اقلیمی، تورم بالا، عدم دسترسی به امکانات آموزشی و فرهنگی در انتخابهای بد بسیار موثر هستند و راه هرگونه تاثیرگذاری و تغییر را به روی انسان میبندند و آنها را در چنبره احساسی رفتار کردن قرار میدهند؛ در حالی که انسان موجودی است که ذاتا در تصمیمگیری عقلانی است؛ آنهم به این دلیل که مغز برای محاسبه سود و ضرر تکامل یافته است. در یک نگاه کلی، فقرا به دلیل عدم تعادل در توزیع درآمدها، آنهم در شرایط بحرانی حاضر، نبود سیاستهای حمایتی متمرکز و هدفمند، گنگ بودن ذهن سیاستگذار و نداشتن ارزیابی درست در مورد بحرانهای پیش آمده (طبیعی و غیرطبیعی)، زیر فشار روانی شدید قرار دارند؛ فشارهایی که موجب انتخابهای غیرعقلانی و آسیب زننده به جامعه میشود؛ چه در بعد اجتماعی و چه در بعد اقتصادی.
گزارش: پیام عابدی