ایلنا بررسی میکند؛
دلالی و سوداگری بیشتر از "شغل" طرفدار دارد!/ چرا ۶۳ درصد درآمد خانوارهای ایرانی غیرشغلی است؟
پول در آوردن بدون کار کردن؛ این کاری است که ۶۳ درصد درآمدها از آن حاصل میشود. چنین وضعیتی برابر است با از بین رفتن کار مولد و رونق دلالی و سوداگری.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شکاف زیادی که بین درآمد و هزینه افراد وجود دارد، باعث شده مسئولان دولتی دیگر جای انکار اینکه دستمزدها جوابگوی مخارج افراد نیست، در این زمینه به مناقشه بپردازند که حقوق حداقلی چقدر از هزینهها را پوشش میدهد. آنها سعی میکنند نهایت خوشبینی را به خرج دهند و بگویند دستمزدها بیش از نیمی از مخارج را پوشش میدهند؛ برآوردی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی و فعالان کارگری قبول ندارند. آنها بر این نظر تاکید میکنند که حداقل حقوق به سختی یک سوم مخارج را تامین میکند. دو سوم یا یک سوم؛ بحث اصلی این گزارش این نیست؛ در این گزارش قصد داریم به این بپردازیم که مابقی مخارج چطور تامین میشود؟ اگر یک کارگر سه میلیون تومان درآمد و شش میلیون تومان خرج دارد، این فاصله را چطور پرمیکند؟
کارگران شکاف مزدی را چطور پرمیکنند؟
شاید شنیده باشید که میگویند فلان درصد از مردم چند ماه است که گوشت نخوردهاند یا مثلا سالانه یک کیلو گوشت میخورند. زدن از حداقلهای زندگی راهکاری شناخته شده برای جبران شکاف مزدی است؛ البته یک راهکار اجباری، ویژه کسانی که دیگر چارهای ندارند. بسیار دیگر به این در و آن در میزنند تا درآمد بیشتری داشته باشند. شغل دوم و سوم پیدا میکنند، گوش به زنگند ببینند کجا میشود سرمایهگذاری خرد کرد و سودی به دست آورد، سراغ معامله و دلالی میروند و ... . نتیجه چنین وضعیتی این میشود که درآمدهای حاصل از کار کمتر از درآمدهای خارج از کار میشود.
حقوق تناسبی با خرج ندارد، بنابراین افراد یا باید شغل دیگری داشته باشند که ممکن است پنهان بماند یا اینکه درآمد دیگری از فعالیتی دیگر کسب کنند
عیسی منصوری (معاون وزیر کار) میگوید: در سال ۹۰ درآمد غیر شغلی خانوارها ۵۷ درصد بوده است. به عبارتی درآمدها از محل کار و فعالیت نبوده است، بلکه از خرید و فروش مستغلات، سود حساب بانکی، خرید و فروش سکه و ارز و ... بوده است و این رقم در سال ۹۶ به ۴۹ درصد و در حال حاضر به ۶۳ درصد رسیده است.
اگر بدون دقیق شدن در این خبر از آن بگذریم، میگوییم درآمد، درآمد است، چه از طریق کار باشد و چه از طریق دیگر، اما واقعیت چیز دیگری است. درآمدی که ناشی از کار نباشد، در سطح کلان، اقتصاد را متضرر میکند. واقعیت تلخ است: فرهنگ کار در حال از بین رفتن است و فرهنگ دلالی جای آن را گرفته.
خسارت فرهنگ دلالی به اقتصاد
«میتوان بین درآمد حاصل از کار و فعالیت مولد رابطهای پیدا کرد، به این معنا که وقتی افراد با کار کردن درآمد به دست بیاورند، تولید نیز رونق پیدا میکند و در سطح کلان اقتصاد رشد میکند، اما برعکس درآمد بدون کار، فرهنگ دلالی و تنپروری را شایع میکند، هر چند در مورد ایران و پیشی گرفتن درآمدهای خارج از کار نسبت به درآمدهای کار موارد مختلفی ازجمله کافی نبودن درآمد کارگران نیز موثر است.»
آلبرت بغزیان (اقتصاددادن و استاد دانشگاه) با بیان این توضیحات به خبری میپردازد که اخیرا معاون وزیر کار درباره درآمدهای خارج از کار اعلام کرده است.
او به ایلنا میگوید: تحلیل این گفته و داشتن ارزیابی درست در مورد آن منوط به این است که دقیقا بدانیم که چطور تحقیق شده و معیارها برای درآمد خارج از کار چیست؟ آنچه در مورد ایران باید در نظر گرفت این است که درصد بالایی از کارها زیرزمینی و در حوزه اقتصاد پنهان و خاکستری هستند. به هر حال اینها هم کار هستند و لزوما هم کار کاذب نیستند، بلکه برای مثال چون مالیات نمیدهند پنهان میمانند. باید دقیقا مشخص کرد که منظور از درآمدهای خارج از کار چیست و آیا درآمد مشاغل غیررسمی را هم جزء درآمدهای خارج از کار حساب کردهاند یا نه؟
در سال ۹۰ درآمد غیر شغلی خانوارها ۵۷ درصد بوده است. به عبارتی درآمدها از محل کار و فعالیت نبوده است، بلکه از خرید و فروش مستغلات، سود حساب بانکی، خرید و فروش سکه و ارز و ... بوده است و این رقم در سال ۹۶ به ۴۹ درصد و در حال حاضر به ۶۳ درصد رسیده است
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: گذشته از موضوعی که در مورد روش تحقیق گفته شد، باید به این موضوع هم اشاره کرد که نباید افزایش درآمدهای خارج از کار را یک معضل اقتصادی دانست، بلکه این خود معلول معضلات اقتصادی است. چرا افرادی که شاغل هستند دنبال کاری دیگر میگردند یا با فعالیتهایی دیگر نظیر فعالیت در بازار مسکن، بورس، ارز و طلا سعی دارند درآمدی کسب کنند؟ دلیل اصلی این است که یا کار به اندازه کافی وجود ندارد یا حقوق افراد کفاف مخارجشان را نمیدهد.
او با بیان اینکه تورم و رکود مشکلات اصلی اقتصاد ایران هستند، میگوید: در چنین شرایطی مشخص است که افراد نیاز به درآمد بیشتری دارند. در مواردی راه بر این درآمد بسته است، یعنی اینکه حقوق تناسبی با خرج ندارد، بنابراین افراد یا باید شغل دیگری داشته باشند که ممکن است پنهان بماند یا اینکه درآمد دیگری از فعالیتی دیگر کسب کنند. همانطور که عنوان شد چنین چیزی اجتنابناپذیر است. ما عنوان کردیم که اگر درآمدهای خارج از کار بر درآمدهای کار پیشی بگیرد، میتوان اینطور نتیجه گرفت که فرهنگ دلالی و تنپروری غالب شده است. در مورد ایران به دو دلیل نمیتوان همه چیز را مرتبط با این فرهنگ دانست. اول اینکه افراد زیادی کار میکنند، اما کارشان پنهان میماند و دوم اینکه افراد در موارد زیادی مجبور به تن دادن به فعالیتهای دیگر هستند.
اینکه افراد در کنار کارشان، فعالیت دیگری داشته باشند، شاید آنقدرها هشداردهنده نباشد، اما استناد به گزارش مرکز آمار که نشان میدهد بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از تعداد شاغلان کشور طی یک سال کاسته شده، این نگرانی را به وجود آورده که ناکافی بودن حقوق منجر به تمایل به فعالیتهای دیگری شود. در ایران علاوه بر فعالیتهای پنهان اقتصادی، از رونق بازارهایی مثل بازار ارز و طلا به عنوان شرایط دلالساز یاد میشود. خرید و فروش پول، یعنی معامله در بازار ارز، فعالیتی فراگیر در ایران است. زمان نوسانات اقتصادی شاهد تشکیل صفهای عریض و طویل مقابل صرافیها هستیم. این فعالیت که بر پایه نوسانات روزانه یا حتی ساعتی است، فعالیتی غیرمولد است و در مواردی به هیجانی شدن بازار دامن میزند. میدانیم که اقتصاد ایران به شدت وابسته به نرخ ارز است. گرانی ارز به معنای گرانی مواد اولیه و گرانی کالاهای مختلف است. به محض افزایش قیمت دلار همه چیز گران میشود، حال در نظر بگیرید که افرادی جای فعالیت در حوزه تولید که به رشد اقتصادی و افزایش ارزش پول ملی میانجامد، مبادرت به خرید و فروش کالا میکنند. این شرایط اقتصاد کشور را به شدت دچار مشکل کرده و فرهنگ دلالی را غالب میکند.