احسان سلطانی تشریح کرد؛
خامفروشان به دنبال کلفتی نان و نازکی کار هستند/ اجازه نمیدهند رفاه نیروی کار و درآمد عمومی افزایش یابد/ در سایه خامفروشی کشور به راحتی تحریم میشود
یک پژوهشگر و مشاور اقتصادی و صنعتی، با اشاره به تاثیر خامفروشی بر GDP تاکید دارد که کاهش سطح رفاه کارگران و کاهش سطح درآمدهای عمومی، نتیجه پایین آمدن سطح تولید ناخالص داخلی است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این روزها مسئولان کشور در کنار نشان دادن راههایی برای مقابله با تحریمها، از «خام فروشی» گلایه میکنند. همگی آنها تلاش میکنند در نکوهش خام فروشان از یکدیگر سبقت بگیرند؛ اما در برهمان پاشنه میچرخد؛ چراکه خام فروشی دیکتهی نانوشتهای است که سیاستگذاران اقتصادی، آن را زیر دست هر دولتی میاندازند. خام فروشی به کاهش سطح درآمد عمومی و تشدید شکاف طبقاتی انجامیده است؛ چراکه خام فروشان منابع اولیه را با اتکا به رانت، ارزان برداشت میکنند و گران صادر میکنند و درآمد ارزی خود را در توسعه خام فروشی سرمایهگذاری میکنند و صنایع مبتنی بر خام فروشی را توسعه میدهند. برای نمونه شرکتهای فولاد، سنگ آهن را به صورت خام صادر میکنند، یا نهایت آن را به آهن اسفنجی یا فولاد خام تبدیل میکنند و در صف صادرات قرار میدهند. همین امر، بخشی اعظم درآمدی صادراتی کشور را میبلعد. در نتیجه صنایعی که میتوانند با ایجاد اشتغال برای میلیونها نفر، فولاد خام را به فلزات صنعتی دارای ارزش تجاری در بازارهای بین المللی تبدیل کنند، شکل نمیگیرند. «احسان سلطانی» پژوهشگر و مشاور اقتصادی و صنعتی در گفتوگو با ایلنا، نگرانیهای خود از تاثیرات بلندمدت خام فروشی بر نیروی کار، جامعه، توسعه صنعتی و روابط بین الملل را تشریح میکند. وی معتقد است که «ائتلاف غالب» به دلیل منافعی که در خام فروشی دارد، اجازه از میان رفتن آن را نمیدهد.
سالهاست که صاحبنظران اقتصاد کشور، تاکید دارند که خام فروشی به تنها سیاست مسلط دولتها تبدیل شده است. این نظر از این جهت دارای اهمیت است که کشور باید به سمت مولدسازی منابع عمومی حرکت کند تا مردم و صاحبان کسب و کارها، از حرکت خزنده فقر، ریزش اشتغال، رکود مستمر و... رهایی یابند. با وجود اینکه هر از چندگاهی مسئولان ارشد کشور در باب مصائب خامفروشی، صحبت میکنند؛ اما همچنان میبنیم که ذهن سیاستگذار اقتصادی در تسلسل گرفتار شده است. چه دلایلی موجب شدهاند که با وجود مسلم بودن آثار خام فروشی بر کاهش سطح درآمد عمومی و گسترش فقیر در میان نیروی کار، کشور از آن رها نشود؟
برای تحلیل خام فروشی در کشور، باید به رفتار گروههایی نگاه کنیم که از زمین اقتصاد ایران محصول برمیدارند؛ بدون اینکه بخواهند یکبار هم که شده این زمینِ تشنه را آبیاری کنند تا محصول آن چند برابر شود و تمام افرادی که معیشتشان به این زمین وابسته است، از آن بهرهمند شوند. باید از خود بپرسیم که چه گروههایی از اقتصاد کشور بهرهمند میشوند؛ پاسخ برای خیلیها روشن است: بنگاههای خصولتی و همچنین بانکهای خصولتی. بنگاههای خصولتی بر صنایع بالادستی مسلط شدهاند و خام فروشی میکنند و اتفاقا با قدرت آن را ترویج میکنند. بنابراین، این بنگاهها و بانکهایی که در خدمت تامین مالی آنها هستند، موجب رشد خام فروشی شدهاند. صنایع بالادستی با دور زدن صنایع پایین دست، مواد خام را صادر میکنند و با ارز حاصل از آن تجارت میکنند. این بنگاهها هرگز اجازه نمیدهند که خام فروشی از میان برداشته شود؛ چراکه مشوق خام فروشی هستند.
خام فروشی در ساختار و مبانی خود دچار چه انحرافاتی است که آن را برای گروههایی که از آنها نام بردید جذاب نگه داشته است؛ تا اندازهای که حاضر هستند بر بهرهوری بسیار پایین محصولاتی که پروراندن آنها سبب رشد اشتغال، افزایش سطح درآمد عمومی و... میشود، چشم بپوشانند؟
برای اینکه پاسخ این پرسش را بدهم، باید اصول خام فروشی را بررسی کنیم. به طور کلی، خام فروشی ۲ اصل دارد: فروش مواد خام اولیه و واردات قطعات آماده و منفصله برای تولید خودرو که به معنای مونتاژ است. مونتاژ و خام فروشی دو رکن استراتژی صنعتی ایران هستند. شرکتهای خصولتی اجازه نمیدهند به غیر از خام فروشی کار دیگری در این اقتصاد انجام شود. بیش از ۹۰ درصد صادارات کشور تا قبل از تحریمها، و در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد، متکی به خام فروشی است.
در اقتصاد ایران، روابط تولید از ۱۰۰ سال گذشته تاکنون هیچ تغییری نکرده است. صنایع ما همچنان خام فروشی میکنند؛ البته آن زمان بیشتر پنبه صادر میشد که در نتیجه صنعت نساجی کشورعقب مانده بود. به همین دلیل کارگران نساجی دستمزدهای بسیار پایینی را دریافت میکردند و کارگران مزارع پنبه هم به دلیل ماهیت رانتی صادرات پنبه و دست داشتن ماموران حکومتی در صادرات آن، فقیر بودند؛ اما حالا چه چیزی تغییر کرده است؟ به جای پنبه، بیشتر متانول صادر میشود. در نتیجه از آن زمان تاکنون تحولی در اقتصاد کشور ایجاد نشده است و تنها از صادرات پنبه به سمت صادرات متانول و نفت حرکت کردهایم. روابط تولید مبتنی بر خام فروشی، نه به رفاه کارگر کاری دارد و نه به توسعه صنعتی کشور.
با اینکه ارزیابی دقیقی از حجم زیان خام فروشی به کشور وجود ندارد؛ اما صاحبنظران اقتصادی آن را تا هزاران میلیارد دلار برآورد میکنند. با توجه به اینکه خام فروشی مشارکت مردم و سرمایهگذاران خرد را در اقتصاد به تعطیلی میکشاند و معیشت مردم را در مقابل تحریمها آسیبپذیرتر میکند، چگونه میتوان تحلیل واقعیتری در مورد آثار آن ارائه کرد؟
زیانهای خام فروشی، بسیار بسیار زیاد است. خام فروشی در درجه اول به معنای صادرات اشتغال کشور است. به جای اینکه مواد خام را در ایران به محصول نهایی تبدیل کنیم، به کشورهای دیگر صادر میکنیم تا آنها این کار را برایمان انجام دهند تا ما آن را به چند برابر قیمت خریداری کنیم. مواد خام ایران و در کل کشورهای خام فروش در کشوری مانند چین، به توسعه اشتغال میانجامد. در نتیجه، چین واردکننده مواد خام و اولیه از ایران است و ما هم واردکننده محصول نهایی. ایران به چین سنگ آهن صادر میکند؛ اما محصولات فلزی را که به همین سنگ آهن تولید شده به قیمت بالا خریداری میکند.
طبق بررسیهایی که انجام دادیم، دریافتیم که رشد صادارتی و رشد صنعتی کشور، مدیون صادرات مواد خام و اولیه است؛ حتی در صادرات محصولات کشاورزی خام فروش هستیم. به جای اینکه محصولات کشاورزی را در خدمت صنعت مواد غذایی درآوریم و ایران را به صادرکننده اول مواد غذایی تبدیل کنیم و اشتغال را در این صنعت رونق دهیم، محصولات را به صورت گسترده صادر میکنیم؛ به نحوی که در صادرات ۲۰ محصول زراعی و باغی، جز هفت کشور اول دنیا هستیم؛ محصولاتی مانند هندوانه، خیار و... که اتفاقا بسیار آببر هستند. صادرات آنها در شرایط کم آبی به نابودی منابع نسلی میانجامد. به این معنی، اشتغالی که باید در صنعت غذایی کشور ایجاد شود را صادر کردهایم و از آنطرف منابع آب کشور را به اتمام رساندهایم.
طبق آمار «وزارت جهاد کشاورزی» سال گذشته به اندازه ۵ میلیارد مترمکعب محصولات آببر از کشور صادر شده است؛ آنهم به کشورهایی که منابع آبی قابل ملاحظهای را دارند. در همین حال، ایران جز ۷ صادرکننده اول خیارسبز جهان است اما صادرکننده تراز اول خیارشور نیست. در نتیجه، تنها میتوانم بگویم که استاد صادر کردن منابع کشور به صورت خام هستیم. اقتصاد ایران به سبک ۱۰۰ سال پیش، مبتنی بر فروش ثروتها و خوردن آنهاست. حساب کردیم که اگر مواد خام اولیهای که صادر میکنیم را به محصولات نهایی تبدیل کنیم؛ یعنی فرضا به جای اینکه آهن صادر کنیم، لوله فولادی صادر کنیم؛ درآمد ارزی کشور متجاوز از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال است؛ آنهم بدون در نظر گرفتن نفت.
مصیبت دیگری که خام فروشی برای کشور ایجاد کرده که متاسفانه در سالهای اخیر بیشتر عمق پیدا کرده، به راحتی تحریم شدن کشور است. صادرات مواد خام و اولیه موجب میشود که ایران در زنجیرههای عرضه جهانی، نقش بسیار ابتدایی را برعهده بگیرید. این امر، اقتصاد کشور را در مقابل تحریمها آسیبپذیر میکند. آمریکا در طراحی نظام تحریمها، صادرات مواد خام ایران را هدف گرفته است. در همین حال، ایران نقش کلیدی و تاثیرگذاری بر زنجیره ارزش جهانی ندارد و صرفا یک صادرکننده نفت، گاز، مشتقات نفت و محصولات کشاورزی محسوب میشود، نه صادرکننده کالاهای تکنولوژی محور. برای نظام جهانی، صادرات آهن خام، اوره، متانول، پلی اتیلن، سنگ آهن، خیار سبز، هندوانه، گوجه، پسته و... اهمیت چندانی ندارد. در نتیجه، علاوه بر اینکه سرانه درآمدی نیروی کار کشور کاهش مییابد، اندازه اقتصاد کوچک میشود و رکود و بیکاری رنگ میگیرند، نظام تحریمها هم بار اقتصاد کشور میشود.
اینکه سبد صادراتی، نشان دهنده سطح درآمد نیروی کار، توسعه یافتگی، رونق اشتغال، رفاه و منزلت اجتماعی مردم آن کشور است، برای شما به عنوان صاحبنظر، تا چه اندازه تحولات آینده صنعت و رفاه عمومی را بازگو میکند؟
من وضعیت امروز را با اعداد تحلیل کنم. بر این اساس، اگر قیمت هر تن سنگ آهن ۱۰۰ دلار باشد، قیمت ۱ تن فولاد که به صورت ابزار فلزی به فروش میرسد، ۲۰ هزار دلار است؛ در حالی که نیروی کار ایران با استخراج سنگ آهن به سختی معیشتش را میگذارند، کارگری که در کشور آلمان از فولاد ابزارآلات فلزی مانند تیغههای فولادی و وسایل جراحی میسازد، زندگیاش را به راحتی تامین میکند؛ چراکه محصول تولیدی او بسیار ارزشمند است و در بازارهای جهانی مشتری ثابت دارد. از این نگاه، افزایش صادرات فولاد خام گرچه برای شرکتهای خصولتی فولاد تبلیغی دهان پرکن است؛ اما از نظراقتصادی و تاثیرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی آن بسیار تاسف برانگیز است؛ چراکه از آن بوی رفاه و خوشبختی کارگران به مشام نمیرسد.
اگر کارگر ایرانی رفاه ندارد و در زندگی درجا میزند، باید دلیلیش را در پایین بودن سطح GDP (تولید ناخالص داخلی) جستجو کرد. خام فروشی چند عارضه دارد: رشد اقتصادی پایین و بیکیفیت، اشتغال پایین و نبود ثبات شغلی، درآمد ارزی پایین و ضعف در روابط بین الملل و به سادگی تحریم شدن. در سالهای گذشته مدام معدن سنگ آهن کشف شد و کارخانههای آهن اسنفنجی افتتاح شدند؛ کارخانههایی گاز و برق میسوزاند و در خدمت صنایع فولادی هستند اما برای کشور عایدی ندارند.
در این میان جای نیروی انسانی خلاق که در ازای تولید کالای مبتنی بر تکنولوژی روز، دستمزد مناسب دریافت میکند و در کار ارتقا پیدا میکند، خالی است.
بله، مشخص است. زمانی که مصرف منابع کشور تا اندازه زیادی برای خامفروشان ارزان است و به خامفروشان سوبسید انرژی میدهند، منابع انسانی بیاهمیت تلقی میشود. فولاد و پتروشیمی طرحهای سرمایهبری هستند که منابع کشور را میبلعند. به جای اینها باید بر صنایع مرتبط با خودرو، صنایع مرتبط با ابزار دقیق ، تولید ماشین آلات الکتریکی و مکانیکی، صنعت نساجی، چرم، پوشاک و... تمرکز کرد، نه اینکه به دنبال تولید محصولات آببر مانند خیاز سبز، هنوانه و... رفت. در یک جمع بندی کلی، صادرات کشور متکی به رانت است؛ اگر رانت منابع را از صادارت بگیریم. ۹۰ درصد از صادرات متوقف میشود. من راهی را به دولت نشان میدهم: صنایعی که خام فروش نیستند و برای عرضه ارز حاصل از صادرات در سامانه نیما زیر فشار هستند را رها کند؛ یعنی کارخانههای تولید پوشاک، نساجی، چرم محصولات فلزی، ماشین آلات الکتریکی، ماشین آلات مکانیکی و تولیدکنندههای قالی، فرش دستباف، صنایع دستی. کل ارز صادراتی این شرکتها ۱۰ درصد صادرات غیرنفتی کشور را هم شامل نمیشود. در این شرایط از شرکتهایی که خام فروش نیستند حمایت میکنیم و سبد صادرات کشور را متنوع میکنیم. راهکار مقابله با تحریمها این است که سبد صادرات خود را متنوع کنیم و به جای مواد خام و اولیه، محصول نهایی را صادر کنیم.
استفاده از نیروی کار ساده و غیرمتخصص که دستمزد پایینی را دریافت میکند، مشخصه نظام اقتصادی مبتنی بر خامفروشی است. آیا نظام آموزشهای مهارتی ایران کم کاری میکند یا اینکه نظام اقتصادی به دلیل همین مشخصه، سیگنال خروج نیروی متخصص را به بازار کار ارسال میکند؟
نظام آموزشی ایران نیروی متخصص ترتبیت میکند؛ اما به دلیل اینکه اقتصاد ایران در هماهنگی با خامفروشی و مونتاژ قطعات آماده است، آمادگی استفاده از کارگر متخصص را ندارد و اگر هم داشته باشد، توان ذهنی نیروی متخصص را مضمحل میکند تا خودش فرار کند. همین حالا در کانادا، ایران جز ۳ کشوری است که بیشترین دانشجوی دکترا را در حوزه علوم و تکنولوژی را در دانشگاههای این کشور دارد. یکی از مضرات خام فروشی این است، که به نیروی انسانی نخبه نیازی ندارد. صد سال پیش در این کشور «بورژازی کمپرادور» شکل گرفت؛ طبقهای که مواد خام را صادر میکرد و به جای آن چای، قند و پارچه وارد میکرد. آنها مواد خام و اولیه را میفروختند و مانع از رشد صنایع داخلی میشدند. حالا هم همین اتفاق رخ میدهد اما با بوژوازی کمپرادور نوین سر و کار داریم. منبع اصلی خام فروشی رانت و فساد است. این اتفاق باید پایان یابد.
برابر تحقیق سازمان ملل کشورهای صادرکننده مواد خام دارای فقر بیشتری نسبت به کشورهای در حال توسعه هستند. ۱۰۰ درصد گرفتاریهای کشور بر گردن خام فروشی است. هنر و زندگی عدهای در این کشور در خام فروشی خلاصه میشود؛ اما اگر قرار است که صنایع پایین دستی رشد کنند و بخش خصوصی واقعی شکل بگیرد، «ائتلاف غالب» باید اجازه دهد که خام فروشی از میان برداشته شود اما چون با برداشته شدن خام فروشی، قدرت اقتصادی از دست این عده به مردم منتقل میشود. خام فروشان به دنبال «کلفتی نان و نازکی کار» هستند. اینها اجازه نمیدهند که رفاه نیروی کار افزایش یابد و بخش خصوصی واقعی رشد کند.
گفتگو: پیام عابدی