یادداشتی از شهریار احمدبیگی؛
توسعه، فرهنگ و عصر پایان تعمیمهای کلان
مدیرکل دفترامور فرهنگی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یادداشتی به نقش فرهنگ در توسعه پرداخته است.
فرهنگ، سبک زندگی مردم یک کشور است. محققان بسیاری نسبت به مطالعه و بررسی تطبیقی فرهنگ کشورهای مختلف علاقه نشان داده و پژوهشهای گوناگونی در این خصوص انجام گرفته است. برخی از این مقایسهها در باره کار(روش کارکردن و در مفهوم کلی تر وجامع تر، فرهنگ کار) و به تبع آن، درحوزه توسعه انجام گرفته است. برخی از صاحبنظران معتقد بودهاند که پیروی از یک دین یا مذهب خاص موجب افزایش تولید و سرمایه میشود. نگاه دیترمینیست و به تبع آن تعمیمدهی، میتواند موجب تعصب، خودبزرگ بینی و ندیدن ظرفیتهای دیگران و غفلت از سایر عوامل اثرگذار گردد. آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۱۹۹۸ در کتاب فرهنگ، هنر و توسعه، در نقد نظریه ماکس وبر (در کتاب اخلاق پروتسان و روح سرمایهداری) مبنی بر اینکه ارزشها هنجارهای اخلاقی در مذهب پروتستان (نسبت به سایر ادیان و مذاهب) موجب افزایش درآمد و سرمایه میشود، مطالب زیر را عنوان مینماید.
آمارتیاسن همچنین سایر ادعاهای تعمیمی و مانع را در این حوزه به نشتر نقد می سپارد:
«در ارزیابی تاثیرات فرهنگی بر ارزشها، رفتار و عملکرد باید از این برنهاد تنگنظرانه که فرهنگ تفاوت واقعی به بار نمیآورد و نیز از نظریههای اغراقآمیزی که ادعا دارند بر حسب تفاوتهای فرهنگی، تماما یا اساسا قائل به تضادهای عمده در عملکرد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در سراسر جهان اند، پرهیز کنیم. در ردّ مورد اول – تنگ نظری – باید دقت کنیم که یک راست به آزمایشگاه مجلّلِ دومی نیفتیم. نظریه معروف و پرطرفدار ماکس وبر درباره اخلاق پروتستانی، ادعاهای نخوت آمیز در تایید قدرت ارزشهای آسیایی و از این قبیل، همگی به مقوله نظریههای حقیقتا باشکوه – با ظاهری عالی اما شاید کاملا کاذب – تعلّق دارند.
به لحاظ تاریخی، چنین مینماید نظریههای باشکوه از دنیایی که سعی در توضیح آن داشته اند تقریبا همیشه یک گام عقب اند. درست موقعی که این ادّعای ماکس وبر و ریچارد تاونی مورد تایید گسترده – و تحسین – قرار گرفت که اخلاق پروتستانی تفاوت بسیاری را به وجود آورد و به توسعه سرمایه داری در کشورهایی مانند بریتانیا برتری بخشید، معلوم شد که بسیاری از کشورهای کاتولیک، از جمله فرانسه و ایتالیا، وضعیتی به مراتب بهتر از کشورهای پروتستان، از جمله بریتانیا، داشتند. بنابراین، برنهاد مورد بحث باید تعدیل می شد تا همه شکلهای مسیحیت را دربرگیرد و به طور اعم بر مدنیت اروپایی و نقش اخلاق مسیحی تمرکز میکرد.
سپس، درست موقعی که دیدگاه اروپامحور در ابعاد گسترده مورد تایید قرار گرفت، ژاپن به عنوان کشوری با سریعترین رشد در جهان پدیدار شد. آنگاه این ضرورت پیش آمد که به کار بردنِ اروپامحوری بیش از پیش تعدیل شود تا ژاپن هم در جهانِ دارای فرهنگهای ممتاز بگنجد. هنجارها، سنّتها و ارزش های به طور اخص ژاپنی – از میراث سامورایی تا سنّتهای کسب و کار خانواده محورش – به تدریج توجّه خاص و مساعدی را به خود جلب کرد.
اما بعد اتفاقهای دیگری افتاد. بعضی از کشورها و مناطق آسیایی غیر از ژاپن – کره جنوبی، تایوان، هنگ کنگ، سنگاپور – فعالیتهای نتیجه بخش را آغاز کردند، و شناسایی موفقیتهای آسیایی باید به آنها هم تسرّی مییاف . بنابراین سامورایی باید، دست کم تا حدّی، کنار میرفت تا سنتهای مشترک در لبه شرقی آسیا جایگزین آن شود. این انطباق باید زمانی گسترش مییافت که خود ِ چین هم داشت به کشوری با رشد بسیار سریع، با دگرگونی سریع در اقتصاد و جامعه تبدیل میشد. اکنون، نظریههای متداول باید حرکتی میکردند، و بر فضیلتهای کنفوسیوسی - ارتباطی فرهنگی که ژاپن و چین و بیشترِ شرق آسیا را به هم مرتبط میسازد– متمرکز میشدند، و اغلب این ارتباط جوهرِ به اصطلاح « ارزشهای آسیایی » تلقی میشد.
به هر حال، درست زمانی که آیین کنفوسیوسی جایگاه ممتاز خود را یافته بود، تایلند با سرعتی چشم گیر شروع به پیشرفت کرد و در عرصه جهانی، سریعتر از همه کشورها، به رشد اقتصادی رسید. البته پیشینه فرهنگی تایلند بودایی است نه کنفوسیوسی. ژاپن هم در گذشته (مانند چین و کره) از پیشینه بودایی بهره هایی برده بود، و در آن زمان به نظر میرسید نظریه کنفوسیوس محور پیشین باید مورد تجدید نظر قرار گیرد و جای خود را به نظریهای گستردهتر دهد که به طور فراگیر «آسیایی» باشد.
اما ناهماهنگی در این جا به پایان نرسید، چون رشد مالزی و اندونزی هم سرعت یافته، و روند رشد اخیر در هند نیز، با معیارهای جهانی به ویژه از لحاظ اقتصادی مرتبط با فن آوری اطلاعات، به اندازه کافی سریع بوده است.این عملکردها سبب شد توجّه به پیشینههای تاریخی نسبتا متفاوت کشورهای یاد شده نیز در این داستان ضرورت یابد. در واقع، همیشه دست و پنجه نرم کردن با پیشینه تاریخ فرهنگی به منظور فراهم آوردن توضیحی برای واقعیتهای نوظهور آسان است، و تعجبی ندارد که اکنون اشارههای بسیاری به سنّت دیرینه کسب و کار، حسابداری و ریاضیاتِ هند میشود که تصوّر می رود گویای موفّقیت این کشور در اینترنت و برنامهنویسی کامپیوتر است. نظریۀ فرهنگی شاید یک گام از دنیا عقب باشد، اما در به پا خاستن، گردوخاک تکاندن و خود را آراسته نشان دادن توانایی عجیبی دارد».
آمارتیاسن براساس شواهد نشان میدهد که نظریه ماکس وبر دراین حوزه با چالش و بن بست مواجه شده است. ماکس وبر در سال ۱۹۲۰ میلادی درگذشت، به همین دلیل بسیاری از پیشرفتهای کشورهای آسیایی را نتوانست مشاهده نماید.
نکته مهم دیگری که لازم است بدان اشاره شود، اینکه بهتر است ایده وبر در ارتباط با رواداری مذهبی جان لاک مورد بررسی قرار گیرد تا شاید به برخی ابهامات پاسخی درخور داده شود. پل استار در کتاب قدرت آزادی، ذیل موضوع آزادی مذهب وجدایی دین از دولت در بحث رواداری مذهبی چنین میآورد: در انگلستان قرن هفدهم، رواداری، به هرگونه تخفیف در مجازاتها و محرومیتهایی اطلاق می شد که از سوی کلیسای رسمی انگلستان بر ناراضیان یا معاندان تحمیل میشد. قانون رواداری ۱۶۸۹، فقط موجب تخفیف محدودی شد، و برخی معاندان پروتسان را از حق عبادت برخوردار کرد، اما نتوانست قوانین محرومیت آنها را از دستیابی به مقامات اداری و دانشگاهها لغو کند و هیچ حقی را به کاتولیکها و غیرمسیحیان تعمیم نداد.
به سادگی میتوان درک کرد که بخشی از تاثیر گذاری مذهب پروتستان (شاخه کالونیسم) علاوه بر محتوا و منشور اخلاقی آن مذهب، به خاطر شمولیت، حضور و گسترش آن بوده است. همانگونه که از تاریخ انگلستان قرون هفده و هیجده برمیآید، پروتستان به دلیل نفوذ و تسلطش ، بسیاری از امکانات تولید و جایگاههای تاثیر گذار اداری را در چنگ خود قبضه نموده بود، بدیهی و واضح است که چنین سامانه مذهبی ای از لحاظ اقتصادی بر سایر مذاهب پیشی خواهد گرفت. میتوان با نگاهی هرچند تفسیری چنین عنوان کرد که اخلاق پروتستان شاید شرط لازم بود اما شرط کافی نبود و در معادله افزایش تولید و سرمایه، بایست عوامل دیگری علاوه بر ارزشهای پروتستان در نظر گرفت. روح سرمایهداری قبل از نظام سرمایهداری درغرب حاکم بوده و الزاما در چارچوب پروتستان محدود نمیشود. انگلستان، از زمان جان اول (۱۲۱۵ میلادی) دارای مگناکارتا/ منشور کبیر است که امنیت مالکیت را برای سرمایهگذاران به ارمغان آورد. منشور کبیر به یکی از مهمترین اسنادی بدل گشت که در یک روند تاریخی به ایجاد حکومت مشروطه در جوامع انگلیسی زبان امروزی بدل شد. گفتهمیشود که تدوین کامن لا در انگلستان و قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از مگنا کارتا اثر پذیرفتهاند.
البته ماکس وبر بر این واقعیت تاکید دارد که عوامل دیگری در کنار ارزشهای مذهبی، بر سرمایهداری تاثیر داشته است. وبر به صورت خاص سعی داشته تا اثر یک متغیر مستقل (ارزشهای مذهب پروتستان-کالونیسم) را برمتغیر وابسته (سرمایه داری) مورد بررسی قرار دهد و از سایر متغیرهای مستقل به صورت آگاهانه چشمپوشی نموده است.
در جهان پیچیده امروز که همواره بر کمیت و کیفیت عوامل تاثیرگذار بر توسعه افزوده میشود، تحلیلهای تک عاملی، عموما به نتیجه حقیقی و مطلوب ختم نشده و همواره در بیان واقعیت با مشکل مواجه هستند. تعمیمهای جهانی و گسترده به درستی بیانگر ظرفیتها و توانمندیهای موجود در ساحتهای مختلف نبوده و بویژه در قاموس پست مدرن، این چنین تعمیمهایی(که نوعی قطعیت و بیان امتیازی را به همراه دارند) از ارزش چندانی برخوردار نیستند. امروزه تاکید بر مزیتهای رقابتی جای تعمیمهای مبهم را گرفته و کشورها سعی دارند با شناسایی مزیتهای خود و سرمایهگذاری و تقویت این مزیتها، به صورتی عقلانی به توسعه دست یابند.