قصه شکستِ پرغصهی «کاشی گیلانا»؛
سولهها تاریکن، ماشینها رفتن!
زمین و سولههای کارخانه را مصادره نکنند و مفت نفروشند! آخر شاید روزی دوباره کارگران بتوانند بازگردند؛ شاید روزی دوباره صبحها با صدای ناقوس کارخانه، شهر بیدار شد! شاید روزی...
به گزارش خبرنگار ایلنا، سالها در منجیل رودبار، در کارخانهای که از سال ۶۲ چراغش روشن بود و صبحها زنگ بیدارباش برای تمام شهر را به صدا درمیآورد، کار کرده است، اما حالا باید شاهد فروختن همه چیز باشد؛ حتی زمینها و سولههای خالی کارخانه.
«کاشی گیلانا» در سراشیب سقوط قرار گرفته است؛ مدتها کارگران شاهد قطعه قطعه شدن و فروش ماشینآلات بودند؛ ماشینآلاتی که زمانی نه چندان دور با هزینههای سنگین از ایتالیا خریداری شده بود و قرار بود مدتهای مدید صدای چرخهای آنها، صدای تولیدِ «کاشی» در منجیل رودبار باشد. حالا که تمام تجهیزات و دستگاههای صنعتی خرد شدند و به فروش رسیدند، برای تسویه تتمهی مطالبات و بدهیهای کارفرما.میخواهند سولههای خالی را هم بفروشند؛ اگر این سولهها و زمین کارخانه به فروش برسد، دیگر نمیتوان امید داشت که روزی از روزها، یک مسئول یا مقام دلسوزی پیدا شود و در پیکر بیجان و نیممردهی کاشی گیلانا، نفخ صور بدمد و آن مجموعه را برای حمایت از تولید ملی نه، به خاطر مردم رودبار هم که شده به زندگی برگرداند.
کارگران چه میخواهند؟
دغدغههای کارگران کاشی گیلانا عمر طولانی دارد؛ در تیرماه ۹۸ بود که کارگران با تجمع مقابل درهای بسته کارخانه، خطاب به مسئولان یکصدا فریاد زدند: «مانع فروش ۱۱ هکتار زمین و سولههای خالی کارخانه کاشی گیلانا شوید!»
این کارگران با اشاره به اینکه هر چند وقت یکبار تعدادی کامیون و تریلی وارد کارخانه میشوند و قصد بار زدن ماشینآلات کارخانه را دارند، گفتند: این وضعیت درحالی تداوم دارد که در حال حاضر هشت دستگاه پرس ، سه کوره یک طبقه، یک کوره دو طبقه، سه خط تولید کاشی، سه دستگاه بستهبندی، دستگاه تولید خاک، دستگاه تولید لعاب، دستگاه سنگ شکن، سه دستگاه لیفتراک، لودر، دو دستگاه تراکتور، دو منبع بزرگ هوایی آب، سه دستگاه بویلر، چهار دستگاه ژنراتور برق، سه دستگاه پمب باد بزرگ و کلیه ماشینآلات و دستگاهای سالن تراشکاری و تعمیرات و دهها ابزار کوچک بزرگ این کارخانه بابت بدهی طلبکاران با حکم قضایی از کارخانه خارج شده و فقط سولههای خالی آن در شهر منجیل باقی مانده است.
این در حالیست که به اعتقاد آقای عبدالله رسولی (رئیس هیات مدیره شرکت کاشی گیلانا) اگر همان زمان کورهها به قیمت روز فروخته میشد، کل بدهیهای کارخانه قابل پرداخت بود.متاسفانه کوره ها به یک صدم قیمت فروخته شد.
این نگرانی همین امروز هم همچنان پابرجاست؛ طلبکاران کارخانه، طلب خود را میخواهند و کارگران که بسیاری از آنها هنوز از مجموعه کارخانه بابت بازنشستگی سخت و زیانآور و باقی معوقات مزدی خود طلبکارند، از مسئولان میخواهند که راهکار دیگری به جز به حراج گذاشتن اموال و داراییهای کارخانه برای پرداخت طلبها پیدا کنند: «مگر قرار نیست از تولید داخلی حمایت شود؛ آخر مگر همه حرفهایی که میزنند و تابلوها و بیلبوردها را پرمیکنند، فقط شعار است؟! چطور از یک طرف صحبت از حمایت از تولید میکنند اما از سوی دیگر راضی میشوند که تجهیزات و ماشینآلاتِ ارزشمندِ یک واحد تولیدی قدیمی، قطعه قطعه شود و در بازار به فروش برسد؟!»
واحدهایی که زمین خوردند!
در دهههای گذشته، واحدهای تولیدی بسیاری که روزگاری سرپا بودند و مایه افتخار تولید ایران، زمین خوردند؛ کنتورسازی قزوین که روزگاری برند برگزیده خاورمیانه بود، حالا بعد از خصوصیسازی، آنچنان به ورطه سقوط کشانده شده که حتی یک خط تولیدِ برقرار هم ندارد. هپکو بعد ماجراهای بسیار، بازهم مشکلات دارد و کارگران آن هفت ماه است که منتظر شروع تولید هستند. به لیست واحدهای زمینخورده میتوان همچنان اضافه کرد: قند فسا، کاشی اصفهان، کارخانجات نوستالژیک مثل ارج و آزمایش و ...
کاشی گیلانا هم به همین سرنوشت مشترک دچار شده است؛ از سال ۹۵، چراغ تولید خاموش است و کارگران یک پا در اداره کار و یک پا مقابل کارخانه دارند و چشم به صف طویل کامیونهایی دوختهاند که اموال و داراییهای تکه تکه شده را برای فروش خارج میکنند.
در همه این واحدها که روزی پررونق و سرپا بودند، «خصوصیسازی»، رمز عبورِ شکست است اما همهی مصائب تولید، از روزی شروع شد که «دولت» نقش خود را به عنوان ناظر برتر از دست داد، از صحنه اقتصاد تولیدی خود را کنار کشید و کار صنایع و خطوط تولید را بدون حمایت و نظارت، به قوانین خشن و بیرحم سودآوریِ بیشتر در اقتصادی واگذاشت که واردات بیرویه، جایی برای رقابت سالم تولید، باقی نگذاشته بود؛ در همه موارد، وقتی کارخانجات زمین خوردند و کارگران اعتراض کردند، بازهم دولت، ناظر بیطرف و بیتفاوت باقی ماند؛ در نهایت با اصرار شدید کارگران و سایر طلبکاران صنایع، در مواردی قوه قضاییه به میدان میآید و حکم ضبط و مصادرهی اموال کارخانهها را میدهد؛ از اینجا به بعد حکم اعدام تولید صادر شده است؛ با فروش تجهیزات و دستگاهها و حتی زمین و سولهها، دیگر قرار نیست هیچ روزی خطوط تولید مجدد بازگشایی شود. آن همه تجربه و سابقه، آنهمه تولید و سازندگی، با این حکم، دود میشود و به هوا میرود.
عدم حمایت از تولید و کارخانجات در شرایطی که هیچ نظارتی بر مناسبات اقتصاد نیست و تولید از اساس به خودی خود نمیتواند سرپا بماند، کاشی گیلانا را امروز به زمینی خالی و چند سوله متروک بدل کرده است.
چه بر سرِ کاشی گیلانا آمد؟
این کارخانه، از برندهای معروف و قدیمی کاشی در کشور و خاور میانه است که از سال ۶۲ و با سرمایهگذاری بخش خصوصی در زمینی به مساحت یازده هکتار پا به عرصه تولید گذاشت. این کارخانه با وقوع زلزله سال ۶۹ دچار خسارتهای زیادی شد اما با حمایت مسئولان وقت، در سال ۷۲مجددا به چرخه تولید بازگشت و تا سال ۸۹ با حدود ۲۵۰ کارگر به فعالیت تولیدی خود ادامه داد. اما چه شد که زمین خورد و از آن مهمتر، چرا دولت و مقامات بالادستی اجازه میدهند که کلیت این واحد تولیدی از دست برود؟
سالهاست که حمایتی از این واحد شکستخورده نمیشود؛ دقیقاً دو سال پیش از این، در اردیبهشت ۹۷؛ مصطفی سالاری (استاندار وقت گیلان) در نامهای خطاب به وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت، در ارتباط با روزگار نابسامان کاشی گیلانا و نیاز به کمک عاجل، به مبلغ ۴۵۰ میلیارد ریال بدهی این واحد و در رهن بانک بودن بخشی از اموال و تاسیسات شرکت اشاره کرد و از بالاترین متولی صنعت کشور خواست تا موارد درخواستی شرکت از طریق طرح در کارگروه ملی تسهیل یا هر روش دیگری مورد رسیدگی قرار گیرد. اما از آن زمان تا امروز که دو سال گذشته، به نظر نمیرسد هیچ تسهیل یا تسهیلاتی برای باز شدن گرههای کاشی گیلانا، مقرر شده باشد.
مدیرعامل چه میگوید؟
در روزهای میانی اردیبهشت ۹۹ یعنی دو سال بعد از نامه استاندار، صادق احمدی پور مدیرعامل کارخانه کاشی گیلانا با حضور در ایلنا، زمین خوردن کارخانه را از زاویه دیگری بررسی میکند: «کاشی گیلانا ازجمله واحدهای تولیدی باسابقه در استان گیلان است که طی سالهای گذشته به دلیل انباشت بدهیهای مالی به طلبکاران کارخانه و کارگران، امروز با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. بطوری که این کارخانه قدیمی چندین سال است با هجوم طلبکاران به تعطیلی کشیده شده و ماشینآلات آن با حداقل قیمت به مزایده گداشته شدهاند، اما پیگیریهای زیادی را برای حفظ زمین و سولههای خالی کارخانه انجام دادهایم که متاسفانه به نتیجه نمیرسد.»
احمدیپور در ادامه با اشاره به اینکه زمانی کاشی گیلانا جزو ۹ واحد برتر کشور بود، گفت: مشکلات صنعت کاشی و به ویژه کاشی گیلانا از زمانی آغاز شد که استان یزد به تدریج به قطب صنعت کاشی کشور تبدیل شد. با ورود کارخانههای جدید در عرصه تولید کاشی که از سرمایه وتجهیزات بهروز برخوردار بودند به مرورکارخانههای امثال گیلانا که ماشینآلات قدیمی و بهروز نشده داشتند، دچار رکود و زیان شد؛ این واحدهای قدیمی قادر به رقابت با محصولات جدید این کارخانههای نوپا نبودند. در عین حال موضوع آزادسازی قیمت حاملهای انرژی، رکود ساختوساز و بحرانهای اقتصادی مزید بر علت شد و گیلانا را زمین زد.
به گفته او، کاشی گیلانا یکی از بزرگترین واحدهای تولیدی شهرستان رودبار است که روزگاری قریب به ۳۰۰ خانوار به طور مستقیم و ۵۰۰ خانوار به طور غیرمستقیم در آن فعالیت شغلی داشتند.
احمدیپور اضافه میکند: متاسفانه طی دوسال گذشته، بخشهایی از زمینهای کارخانه، ماشینآلات و ابزار کار کارگران این کارخانه قدیمی از سوی طلبکاران مالی کارخانه به یک صدم قیمت واقعی با مزایده به فروش رفته است. آن زمان برای جلوگیری از ورشکستگی کاشی گیلانا پیگیریهای زیادی را برای دریافت تسهیلات بانکی از نهادهای دولتی و مجلس حتی از دفتر رئیسجمهور و سازمان برنامه بودجه و چند نهاد دولتی دیگر همانند وزارت کشور، وزارت صنایع، استانداری گیلان و غیره انجام دادیم که در نهایت با تشکیل کارگروه ملی قرار شد مبلغ ۱۰ میلیارد تومان وام به گیلانا تعلق بگیرد اما بانکها عملا به بهانههای واهی وغیر منطقی با پرداخت این تسهیلات موافقت نکردند. حالا نگرانیم که نکند سولهها را مصادره کنند و به فروش برسانند؛ به خدا حیف است....
او خواستههای خود را اینگونه دستهبندی میکند: اصل خواسته ما جلوگیری از مزایده اموال و سولههای کارخانه است. در عین حال، درخواست داریم بانک عامل (بانک مسکن) ارزشگذاری جدید انجام دهد و به ما وام بدهد؛ ما نیز به پرداخت مطالبات کارگری و استخدام سیصد نفر برای اشتغال در کارخانه متعهد هستیم.
اینها اظهارات مدیرعامل کارخانه است؛ جزئیات مناقشات میان او و کارگران و طلبکاران بسیار است؛ اما اینجا یک نکتهی مشترک وجود دارد: هم کارفرما، هم کارگران و هم مردم محلی، یک خواسته مشترک دارند: زمین و سولههای کارخانه را مصادره نکنند و مفت نفروشند! آخر شاید روزی دوباره کارگران بتوانند بازگردند؛ شاید روزی دوباره صبحها با صدای ناقوس کارخانه، شهر بیدار شد!
گزارش: نسرین هزاره مقدم