خبرگزاری کار ایران

ایلنا گزارش می‌دهد؛

بازنشستگان از شرایط این روزها گلایه دارند!

بازنشستگان از شرایط این روزها گلایه دارند!
کد خبر : ۹۱۱۵۰۰

ما می‌دانستیم که کرونا آمده و خیلی خطرناک است؛ ترسیدیم پدرمان را خیلی به بیمارستان و درمانگاه ببریم؛ گفتیم به خاطر ریه‌ی ناقصی که دارد، زودتر از همه مبتلا می‌شود؛ مبتلا که نشد ولی بالاخره بعد از سالها جنگیدن با ریه‌های پر از گرد ذغالسنگ، شکست خورد؛ عمرش را داد به شما..

به گزارش خبرنگار ایلنا، پیرمرد جانش را از دست داد؛ سالها کار کردن در معادن زغال‌سنگ، برایش ریه نگذاشته بود؛ ریه‌ها از خس خس مدام و شبانه‌روزی به انسدادِ کامل رسید؛ دیگر نفس بالا نیامد؛ زندگی «آچمز» شد و مرگ با فراغ بال آمد و ته مانده‌ی نفس‌های پیرمرد را خیلی ساده بلعید...

در اسفند و فروردینِ کرونا زده‌ی اخیر، جنگ بازنشستگان به خصوص بازنشستگانِ نفس‌تنگِ معدن با بیماری‌های مزمن، به جدالی نفسگیر و شبانه‌روزی کشانده شد؛ جدالی که از سالها قبل ادامه داشته اما آمدن یک دیومنحوس به نام کرونا، آن را به تنگناهای بسیار باریک کشاند.

خانواده‌ی این معدنکار که سالها در معدن زغال‌سنگ البرز غربی کار کرده، می‌گویند: بیماری از اولین سال‌های بازنشستگی مثل نوزادی زشت‌رو ظهور کرد؛ این هیولای کوچک به مرور زمان بزرگ و بزرگ‌تر شد و راه دم و بازدم را به تمامی مسدود کرد؛ همین بیماری سخت انسداد و نابودی ریه در اسفندماه شدت گرفت؛ پیرمرد پیش از این بارها در بیمارستان مسیح دانشوری تهران بستری شده بود اما این بار به خاطر شرایط کرونا، رفت و آمد و مراجعات مکرر به درمانگاه‌های طرف قرارداد و داروخانه‌ها و همچنین بستری شدن احتمالی، هر روز دشوارتر شد؛ تا اینکه یک روز، خیلی نابهنگام، دیگر نفس بالا نیامد؛ بالا نیامد که دیگر نیامد...

این بازنشسته‌ی معدنکار سال‌های طولانی درگیر رفت و برگشت از رودبار گیلان به تهران بوده است؛ در تمام سال‌های رنج و بیماری، نه داروی خوب در شهرستان پیدا می‌شد و نه دکتر و بیمارستان باکیفیت؛ شاید هر دو ماه، مجبور می‌شد به تهران بیاید و به درمانگاه فولاد برود؛ بعد از آن، برود داروخانه‌های طرف قرارداد و سپس بیمه ملت به عنوان بیمه‌گذار صندوق فولاد که درنتیجه، هر بار  ویزیت شدن و دارو گرفتن، خود روندی بسیار طولانی می‌شد.   

بازنشستگان از شرایط این روزها گلایه دارند!

دغدغه‌های درمانی بازنشستگان فولاد

درمان بازنشستگان همیشه درگیر نارسایی‌ها و کاستی‌ها بوده اما با آمدن کرونا، اوضاع پیچیده‌تر از قبل شد. در فرودین ماه، درمانگاه فولاد، تنها کارهای ضروری و واجب را انجام می‌داد و به خاطر آمدن کرونا، بسیاری از فعالیت‌ها متوقف مانده بود. حالا که درمانگاه باز شده، باز هم مشکلات و نگرانی‌های دیگری، ذهن و زندگی بازنشستگان را درگیر کرده است. برای نمونه، یکی از بازنشستگان فولاد می‌گوید: هفته گذشته برای گرفتن نسخه داروهایم مراجعه کردم؛ چون به زمان اتمام قرارداد  بیمه ملت نزدیک بودیم، با همه داروهایی که پزشک در دفترچه نوشته بود، در پیش‌فاکتور موافقت نکردند. گفتند فقط یک تعداد از داروها را می‌توانیم بدهیم. این در حالیست که ۶۰ هزار تومان پول بابت گرفتن نسخه پزشک داده بودم؛ حالا نصف نسخه را می‌دادند و نصف دیگر باطل می‌شد.

بازنشستگان معدنکار عموماً و اکثراً مشکلات حاد تنفسی دارند و رفت و برگشت برای گرفتن پیش فاکتور از داروخانه های طرف قرارداد و بازگشتن برای گرفتن تایید از بیمه‌گزار و دوباره بازگشت به همانجا؛، برای آنها بسیار دشوار است اما سختی‌ها فقط مختص این گروه از بازنشستگان نیست.

دغدغه‌های درمانی مشترک بازنشستگان

به علت امکاناتی که حالا به هرحال با سختی و کندی وجود دارد، شاید بتوان گفت در زمینه درمان، بازنشستگان فولاد اوضاع به مراتب بهتری از سایر بازنشستگان دارند؛ در هر صورت، بخشی از خدمات درمانی به آنها رایگان –گرچه با تاخیر طولانی و درطی یک روند بوروکراتیکِ پُر از کاغذبازی-  ارائه می‌شود. اما برای بازنشستگان دیگر صندوق‌ها و به خصوص بازنشستگان تامین اجتماعی، تحمیلِ هزینه جانبی برای برخورداری از بخشی از خدمات درمان ذیل عنوانِ «بیمه تکمیلی»، اوضاع را دشوارتر و پیچیده‌تر کرده است.

 عملاً بیمه پایه برای بیمه‌شدگان تامین اجتماعی، در حد ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین خدمات درمانی است و باقی خدمات، همگی از طریق بیمه تکمیلی به بازنشسته ارائه می‌شود. این در حالیست که تمامی بازنشستگان – چه صندوق فولاد و چه صندوق تامین اجتماعی- در زمان اشتغال، سی سال تمام حق بیمه پرداخته‌اند و سه درصد از این حق بیمه، سهم درمان بوده است. بنابراین هر سطحی از خدمات که به بازنشستگان ارائه شود، بخشی از همان حق بیمه پرداختی خودشان یا به عبارت دیگر بخشی از حقوق واریز شده خود کارگر به حساب صندوق است و نباید و نمی‌توان بابت ارائه خدمات درمانی به بخشی از بازنشستگان، سر آنها منت گذاشت.

به همین دلیل است که یکی از مهم‌ترین مطالبات و خواسته‌های بازنشستگان صندوق‌های کشوری و تامین اجتماعی، لغو بیمه تکمیلی و ارتقای سطح خدمات بیمه پایه است. همه خدماتِ مورد نیاز یک بازنشسته، بایستی کاملاً رایگان و از طریق بیمه پایه ارائه شود.

عدم پایبندی به قانون

اصل ۲۹ قانون اساسی می‌گوید: « برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی ، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بی‌سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی. دولت مکلّف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت های مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.»

براساس این اصل قانونی، برخورداری از بیمه و خدمات درمانی، «حقی همگانی» است و دولت «موظف» است از محل درآمدهای عمومی، حمایت‌های مالی فوق ر ا برای یک یک افراد کشور تامین کند اما نه تنها این حق همگانی به همگان داده نشده بلکه در مورد کارگران، از محل درآمدهای عمومی که پیشکش، از محل پرداخت سی سال حق بیمه نیز، خدمات درمانی مکفی و رایگان در زمان بازنشستگی و کهولت ارائه نمی‌شود و به گفته اکبر شوکت (عضو کارگری هیات امنای سازمان تامین اجتماعی) دولت سی سال تمام است که «حق درمان کارگران» را نپرداخته و از انجام تعهدات خود فرار کرده است و این عدم ارائه خدمات درمانی باکیفیت، رایگان و در دسترس، معضلی است که در زمان بازنشستگی برجسته‌تر می‌شود.

به هرحال، در شرایطِ عادی کشور، وضعیت درمان بازنشستگان چندان مناسب و مطلوب نیست و وقتی اوضاع بحرانی می‌شود، این نابسامانی و بحران درمان، بیش از همه گلوی بازنشستگانی را می‌فشارد که سالها در سخت‌ترین مشاغل و در راهروهای تنگ و نمور معادن کار کرده‌اند؛ آسیب‌پذیری این گروه به خاطر مشکلات جسمانی که دارند، بیش از دیگران است. بنابراین وقتی که بحران کرونا، ناخوانده سر رسید و کل نظام درمان را زیر سیطره‌ی خودش قرار داد، بازهم همین بازنشستگان بودند که ولو برای مدتی محدود از دریافت خدمات درمانیِ بسیار ضروری محروم ماندند یا خیلی ساده ترسیدند به مراکز درمانی مراجعه کنند.

خانواده داغدار آن معدنکار گیلانی می‌گویند: «ما می‌دانستیم که کرونا آمده و خیلی خطرناک است؛ ترسیدیم پدرمان را خیلی به بیمارستان و درمانگاه ببریم؛ گفتیم به خاطر ریه‌ی ناقصی که دارد، زودتر از همه مبتلا می‌شود؛ مبتلا که نشد ولی بالاخره بعد از سالها جنگیدن با ریه‌های پر از گرد ذغالسنگ، شکست خورد؛ عمرش را داد به شما...»

گزارش: نسرین هزاره مقدم

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز