در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
صنایعِ استان فارس قربانی خصوصیسازی شدند/ دولتها بیتالمال را مفت چنگ رانتخواران نکنند/ آقازادههای نابغه کدام کارخانه را آباد کردند؟!
دبیر خانه کارگر تشکیلات استان فارس میگوید: همچنان میگوییم و اصرار داریم که خصوصیسازی شرکتهای دولتی، نه تنها تبعات اقتصادی سخت برای جامعهی تولید دارد که تبعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی و... هم به دنبال دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، استان فارس با سرعت بالایی در حال توسعه زیربنایی است. در سالهای گذشته در این استان به وفور هتل، بیمارستان، دانشگاه، مدرسه، شهرک مسکونی، فرودگاه، پارکهای تفریحی و... ساختهاند. همزمان با این خیزش سرمایهداری تجاری، بخش صنعت یعنی موتورِ محرکِ رشد متوقف شده است. این استان به عنوان یکی از مراکزِ از قدیم صنعتی کشور، بسیار از این پدیده نامبارک آسیب دیده است. کارخانههای بزرگ شهر شیراز، نظیر «مخابرات راه دور شیراز» به قبرستان ماشین آلات فرسوده تبدیل شدند و زمین کارخانهی «نساجی و پارچه بافی شیراز» به محل آپارتمانسازی تبدیل شده است.
توسعه منهای صنعت، هیچگاه ایدهآل کشورهای توسعه یافته نیست اما ایران با سرعت بالایی در این مسیر پاگذاشته است. در این میان یک مولفه بسیار تاثیرگذار به نام «خصوصیسازی» صنعتیزدایی را سرعت بخشیده است؛ امری که با فرار از پذیرش مسئولیت از سوی مقصران و پاک کردن صورت مسئله، توام شده است. استان فارس، اتفاقا در این زمینه هم پیشرو است و در سالهای گذشته، طلاییترین واحدهای تولیدی خود را که هرکدام برای هزار تا دو هزار کارگر شغل ایجاد کرده بودند، زیرِ تیزیِ تیغِ خصوصیسازی از دست داد.
حالا چهارمین استان پهناور کشور مانده و صدها کارخانه مخروبه. «علی راستگو»، دبیر خانه کارگر تشکیلات استان فارس به سبب مسئولیتش در تعامل با کارگران این شرکتها قرار دارد. وی در گفتگو با ایلنا، ضمن مرور آنچه که بر شرکتهای قدیمی استان فارس گذشته، دلایل تعطیلی همیشگی یا کاستن از حجم فعالیتهای اقتصادی آنها را با نگاه به تاثیرات خصوصیسازی بررسی میکند.
استان فارس قدیمیترین صنایع کشور را در اختیار دارد؛ به این واسطه، در ۵ دهه گذشته سرمایههایی را از کشورهایِ حاشیه خلیج فارس و کشورهای اروپایی و آسیای شرقی جذب کرد و به سرعت در کنار اصفهان، آذربایجان شرقی، کرمان و... به یکی از مراکز صنعتی کشور تبدیل شد؛ صنایعی مانند «مخابرات راه دور شیراز»، «کاشی و سرامیک حافظ»، «پشم شیشه شیراز» در این مدت توسط دولت ایجاد شدند؛ اما پس از خصوصیسازی، مخابرات راه دور شیراز تعطیل شد و کاشی حافظ و پشم شیشه شیراز هم از روزهای اوج خود فاصله گرفتند و حال و روز خوبی را ندارند. «صنعتیزدایی» گستردهای در فارس اتفاق افتاد؛ به ویژه در ۲۰ سال گذشته. «خصوصیسازی» هم مزید بر علت شده است. لطفا کمی پدیدهی شوم صنعتیزدایی را با نگاه به شرکتهای باسابقه استان فارس، تشریح کنید و به این پرسش پاسخ دهید که سهم خصوصیسازی در سست کردن بنیانهای صنایع قدیمی استان فارس، چگونه است؟
برای شروع صحبت شاید بد نباشد که تجربه خود را بیان کنم. سال ۵۴ به عنوان کارگر در کارخانه «بریجستون شیراز» استخدام شدم که حالا نامش لاستیک دنا است. این کارخانه سال ۱۳۵۳ با سرمایهگذاری مشترک دولتهای ژاپن و ایران تاسیس شد. ایران ۵۱ درصد و ژاپن ۴۹ درصد سهام آن را در اختیار داشت. این اولین گامهای دولت وقت برای صنعتیسازی شیراز بود. بریجستون نگینی شد در دل شیراز، شهری که همه به خاطر مقبره حافظ و «سعدیه» (آرامگاه سعدی) و دیگر آثار تاریخیاش معروف است و هرکس پا به آن میگذارد، نه سراغ کارخانههایش که سراغ شعرایش را میگیرد؛ اما از آن زمان به بعد نه صرفا برای شعرای ما که برای صنایع ما هم پا به این استان گذاشتند.
در واقع نه از ژاپن که از بیشتر کشورهای توسعه یافته به استان فارس آمدند تا ظرفیتهای استان را برای سرمایهگذاری کشف کنند؛ اما خوب چه حوزهای برای سرمایهگذاری بهتر از صنعت. ژاپنیها به خوبی قدر شیراز را فهمیدند و دولت وقت هم که برای صنعتی شدن کشور برنامههای گستردهای داشت، آدرس شیراز را به آنها داد. (با خنده)
البته لاستیک دانا هم به زیر تیغ خصوصیسازی رفت!
لاستیک دانا یا همان بریجستون شیراز سال ۱۳۷۳ به بخش خصوصی واگذار شد. متاسفانه برای احیای این شرکت هم راهی جز خصوصیسازی به ذهن آقایان دولت نرسید. روال ناصوابی که در پیش گرفته شد نه تنها کیفیت تولیدات صنایع را پایین آورد که آنها را اسباب زحمت کرد. تنها لاستیک دنا را در معرض خطر نگذاشتیم؛ بلکه مخابرات راه دور شیراز و نساجی و پارچه بافی شیراز را هم به همین شیوه به استضعاف کشاندند و آنها را از جایگاه کارخانه به پایین کشیدند. زمینهای کارخانه نساجی و پارچه بافی شیراز، محل آپارتمانسازی شد.
کارخانههای مخابرات ایران، آزمایش و کاشی و سرامیک حافظ پیش از خصوصیسازی بیشتر از ۲ هزار کارگر داشتند تنها، کارخانه مخابرات ایران بین ۳ تا ۴ هزار کارگر داشت. همه اینها به کنار، دولتها بدون اینکه مسائل تخصصی تولید و خیرعمومی را متوجه باشند، واگذاریها را کلید زدند و این یعنی اینکه خریداران شرکتها اهلیت نداشتند. بعضا آنها برای خرید، پولی را پرداختند که کمتر از کل ارزش ریالی تولیدات داخل انبار کارخانهجات، ارزش داشت. خریداری که حتی نمیتواند بدهیهایی که مدیران گذشته بر دستش تراشیدهاند را پرداخت کند، چگونه میتواند، کارخانه را به سوددهی برساند؟
در نتیجه از کانال خصوصیسازی رد شدن، جز بدهی بیشتر، استفاده از تکنولوژی قدیمیتر و از همه مهمتر تعدیل نیروی انسانی، حاصلی نداشته است.
تعدیل نیروی انسانی «شاه بیت» خصوصیسازی شده است. از قرار معلوم برای بهرهور کردن صنایع ورشکسته جز تعدیل راه دیگری سراغ ندارند. در استان فارس چه نمونههایی از این دست وجود دارد؟
به سبب نوع کاری که دارم با مالکان بسیاری از این کارخانهها گفتگو داشتم. وقتی میخواستند دست به تعدیل بزنند، قسم و آیه میخوردند، مبنی بر اینکه «اگر ۵۰ نفر یا ۱۰۰ کارگر را تعدیل کنیم، همه چیز درست میشود!» برای نمونه کارفرمای شرکت «لامپ فارس» با این استدلال که اگر ۵۰ نفر را تعدیل کنم، همه چیز درست میشود، کار خود را شروع کرد و بعد چون دید مشکل حل نمیشود، در چند نوبت تعداد دیگری را هم تعدیل کرد. در نتیجه، شرکتی که ۴۰۰ کارگر داشت، اینقدر تعدیل کرد که آخر بهانهای در دست نداشت. بعد هم کارفرما کل کار را تعطیل کرد.
حدود ۷ سال از تعطیلی این کارخانه میگذرد و ما همچنان میگوییم که خصوصیسازی شرکتهای دولتی، نه تنها تبعات اقتصادی سخت برای جامعهی تولید و بازار دارد، بلکه تبعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی و... را هم به دنبال دارد. متاسفانه مدافعان آن تبعات کار خود را نمیپذیرند و نابودی کارخانهها را بر گردن نیروی کار میاندازند. میگویند: «اگر کارخانهای که ما خریدیم و تعطیل شد به خاطر به خاطر کمکاری کارگران و دل به کار ندادن آنها بود.» یا میگویند: «اگر در اعتراض به پرداخت نکردن دستمزدهایشان دست از کار نمیکشیدند و مدام راه اداره و کار تامین اجتماعی برای شکایت کردن در پیش نمیگرفتند، داشتیم کارمان را میکردیم!»
در واقع بدهیها، مشکل تامین مواد اولیه، تحریمها، نداشتن بازارِ فروش و... را ندیده میگیرند.
پس از سالها سر و کله زدن با این به اصطلاح نوابغ بازاریابی و فروش، به این نتیجه رسیدم که تا ۹۰ درصد مشکلات خطوط تولید، بر گردن راس هرم شرکت، یعنی سهامداران و اعضای هیات مدیره است اما اینها را فراموش میکنند و میگویند: «شرکتی که من خریدم، به خاطر حجم بالای دستمزدهای کارگرانش تعطیل شد.» این در حالی است که سه دهه گذشته میانگین سهم دستمزد در هزینههای تولید، بین ۵ تا ۱۰ درصد در نوسان بوده است و اینکه میگویند، هزینههای کارگر موجب تعطیلی کارخانه شد، از اساس کذب است.
کم نبودند، افرادی که به واسطه نزدیکی به مراجع قدرت، صاحب شرکتهای دولتی شدند. این در حالی است که آنها به معنای واقعی کلمه فعال اقتصادی نبودند و به خاطر سنگین شدن وزن سیاستهای مبتنی بر توزیع رانت، به نان و نوا رسیدند. عدهای معتقدند که باید صداقت آنها را در بوته آزمایش گذاشت و نباید غذای داغ را در سینی طلا جلوی آنها گذاشت تا از هول خوردن دست و دهانشان را بسوزاند؛ نظر شما در این مورد چیست؟
اگر اینها واقعا راست میگویند که تولیدکننده هستند، یا به قول خودشان، فعال اقتصادی، یک تکه زمین را از دولت بخرند و کالایی را تولید کنند. هر تعداد کارگر هم که خواستند استخدام کنند اما باید طبق قانون کار، مزد و مزایای مزدی آنها را بپردازند. حالا میتوانیم ببینیم که واقعا تولیدکننده هستند یا نه. اگر در بلندمدت صداقت به خرج دادند، آنگاه میتواند برایشان تسهیلات حمایت از تولید یا مشوقهای مالیاتی در نظر گرفت.
اتفاقا کم نیستند جوانانی که از همین جا شروع کردند؛ اینها یا به هر علت از رانت خرید شرکتهای دولتی بیبهره هستند یا اینکه حرام و حلال میفهمند و چیزی را درخواست نمیکنند که در ارزشگذاری آن شک و شبهه و هزار و یک مسئله دیگر وجود دارد. خوب چه ایرادی دارد که این آقایان یا خانمهای به اصطلاح فعال اقتصادی هم از این نقطه شروع کنند و دستشان را برای برداشتن سهم دیگران، بالا نکشند. اگر اینها اینقدر شم اقتصادی دارند و نابغه هستند، حتما میتوانند از زمینهای خالی، کارخانههای بزرگ وپربازده درآورند؛ به غیر از این نباید هیچ راه دیگری برای آنها وجود داشته باشد.
دولتها هم باید بیتالمال را دودستی بچسبند و مفت چنگ این رانتخواران نکنند. در همین حال که این عده برای زمین زدن و فروش اموال کارخانجاتی که آنها را به کمتر از ارزش واقعی خریداری کردهاند، لحظهشماری میکنند، کارفرمایانی وجود دارند که دفتر کار خود را در محیط کارخانه دایر کردهاند و مانند برادر با کارگران تعامل میکنند. بنابراین یا باید به کل روش و راهی که میرویم را تغییر دهیم یا با چنان مانع ساختی برخورد میکنیم، که هر روز هزاران نوبت از کردهی خود پشیمان شویم.
گفتگو: پیام عابدی