علیرضا حیدری در گفتوگو با ایلنا:
ضریب جینی به سمتِ بدخیمی حرکت میکند/ ضعیف شدن طبقه متوسط، جامعه را ناامن و ناهنجار میکند
یک فعال کارگری میگوید: ضریب جینی مرتب دارد به سمت بدخیمی حرکت میکند و شکاف طبقاتی سال به سال دارد بیشتر میشود. این نابرابری را میتوان متاثر از اتفاقاتی که در اقتصاد میافتد، دانست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شکاف طبقاتی که خود را در تفاوت میان درآمدها و هزینههای ماهانه نشان میدهد، اتفاقی هشداردهنده است. وقتی درآمد دهک اول جامعه (دهک کم درآمد) تفاوت زیادی با درآمد دهک دهم (دهک پردرآمد) داشته باشد، هزینهها نیز به همین میزان متفاوت خواهد بود. یک بررسی متکی بر گزارشهای بانک مرکزی نشان میدهد در سال ۱۳۹۷ متوسط هزینه هر خانوار ایرانی به میزان چهار میلیون و ۳۵۰ هزار تومان بوده که این رقم نسبت به سال قبل از آن ۲۴درصد رشد کرده است. در این سال هزینه ماهانه دهک اول جامعه حدود ۹۵۶ هزار تومان در ماه بود و این رقم برای دهک دهم (دهک پردرآمد) حدود ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تعیین شده است. برآوردها نشان میدهد این دو عدد در سال جاری (۹۸) به ترتیب یک میلیون و ۱۸۹ هزار تومان و ۱۶ میلیون ۷۲۹ هزار تومان است. در واقع با وجود اینکه شکاف موجود بسیار زیاد است، با شیب تقریبا تندی شکاف در حال بیشتر شدن است.
علیرضا حیدری (کارشناس کارگری و مسائل اقتصادی) در گفتگوی پیشرو دلایل و تبعات چنین اتفاقی را بررسی میکند.
برآوردهایی که با استناد به دادههای بانک مرکزی منتشر شده نشان میدهد که هزینه ماهانه دهک دهم (دهک پردرآمد) بیش از ۱۶ برابر هزینه ماهانه دهک اول (کم درآمد) است. این شکاف عمیق تا چه حد پذیرفتنی و ناشی از چیست؟
اینکه نسبت هزینههای خانوارهای ایرانی که در دهکهای بالا و پایین جامعه هستند ۱۶ به یک یا حتی ۱۷ به یک است، بر اساس واقعیتهایی که میبینیم درست به نظر میرسد. یعنی در واقع ما این شکاف را به عینه میبینیم. سوالی که پیش میآید این است که چرا این اتفاق افتاده است. برای یافتن جواب این سوال باید سیاستهای اقتصادی اجرا شده را بررسی کنیم.
دهکهای پایین جامعه اقشار آسیبپذیری هستند که تهدیدی برای جامعه از نظر فقر و گرسنگی به حساب میآیند. این اقشار آسیبپذیری خود را با گروههای دیگر مقایسه میکنند که از وفور نعمت بهرهمند هستند. این مقایسه خود باعث ایجاد آسیبهایی میشود
دهکهای اول و دوم دهکهای حمایتی هستند، یعنی رقمی که به عنوان هزینه ماهانه خانوارهایی که در این دو دهک قرار دارند، تعیین شده، عمدتا توسط دولت تامین میشود. این گروهها گروههای تحت حمایت هستند و این میزان هزینه هم از قبال حمایتهای دولت ممکن میشود. سوالی که ممکن است به ذهن برسد این است که آیا این میزانی که تامین میشود کفاف هزینههای خانوارها را میدهد؟ برای پیدا کردن جواب این سوال باید محاسباتی دیگر صورت گرفته و شاخصی دیگر را نیز بررسی کنیم. باید ببینیم حداقل نیازها خانوارها در ماه چقدر است و با چه میزان درآمدی تامین میشود. وقتی این مقایسه را کردیم، میتوانیم به این نتایج برسیم که چه گروهها و دهکهایی هستند که درآمدی زیر درآمدی که حداقل نیازها را تامین میکنند، دارند. این گروهها به لحاظ بقا و زیست گروههای آسیبپذیر و تهدید شونده هستند. این گروهها باید دقیقا مشخص شده و حتی به تفکیک استانی و شهری و روستایی معلوم شود وضعیت چگونه است.
شکاف موجود به نظر بسیار زیاد میرسد و بررسی اعداد و ارقام در این زمینه نشان میدهد که سال به سال این شکاف بیشتر شده. برای مثال در سال ۹۷، هزینه دهک اول (کم درآمد) حدود ۹۵۶ هزار تومان در ماه بود و این رقم برای دهک دهم (دهک پردرآمد) حدود ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تعیین شده بود. مقایسه این دو رقم نشان میدهد که همین پارسال نسبت ۱۳ یا نهایتا ۱۴ به یک بوده و الان نسبت بیشتر است...
بحث مهم این است که چرا این اتفاق افتاده و ما شاهد شکاف ۱۶ به یک یا ۱۷ به یک بین هزینههای دهکهای بالا و پایین هستیم؟ باید در این بخش سیاستهای اقتصادی و تعدیلهای اقتصادی را ارزیابی کرد. وقتی به شاخص تورم نگاه کنیم میتوانیم نوعی ارزیابی در این زمینه داشته باشیم. سیاستهایی که منجر به افزایش تورم شده است شکاف طبقاتی را بین دهکهای مختلف جامعه بیشتر میکند. اگر روند را مثلا از ۲۰ سال گذشته مورد ارزیابی قرار دهیم میبینیم شکاف ایجاد شده و افزایش یا کاهش آن با میزان تورم ارتباط تنگاتنگ دارد. وقتی مقایسهای بین دهکهای بالا و پایین جامعه داشته باشیم میبینیم که نسبت هزینههای آنها در برهههای مختلف بالا و پایین شده است. یعنی نسبت زمانی ۱۰ به یک، زمانی ۱۲ به یک، زمانی ۱۶ به یک و ... است. این نوسان خود اثر سیاستهای اقتصادی موثر بر نرخ تورم را نشان میدهد.
واقعیت این است که ادامه روند موجود اتفاقات نامیمون و خطرناکی را به دنبال دارد. در هر جامعه تنظیمکننده و عنصر پایداری و ضریب اتکا، طبقه متوسط است. طبقه متوسط سرمایه اجتماعی و اعتماد را بالا میبرد. اگر این طبقه متوسط که الان به واسطه سیاستهای اقتصادی در حال تقلیل پیدا کردن است و بخش عمدهای از آن به سمت طبقه پایین و بخش قلیلی به سمت طبقه بالا سوق مییابد، لاغر شود، پایداری جامعه نیز دچار مخاطره میشود
این نسبتها چه چیزی به ما میگویند؟ میگویند بخشی از جامعه دارد سهم بخش دیگری از جامعه را میگیرد و به عبارت دیگر ضریب جینی مرتب دارد به سمت بدخیمی حرکت میکند و شکاف طبقاتی سال به سال دارد بیشتر میشود. این نابرابری را میتوان متاثر از اتفاقاتی که در اقتصاد میافتد بدانید. کارشناسان اقتصادی و پژوهشگران میتوانند به ما بگویند اگر نسبت ناعادلانه و غیرمنصفانه است، متاثر از چه متغیرهای مستقلی در اقتصاد است و اهمیت هر کدام چیست. به این ترتیب میتوان سیاستهای اقتصادی را که منجر به بروز این شکاف شده است، مورد نقد و بازنگری قرار داد. سیاستهایی که دارد این روند را شکل میدهد و اقتصاد را به سمت خطرناکی پیش میبرد باید متوقف یا اصلاح شوند.
تداوم روند موجود چه تبعاتی به دنبال دارد؟
واقعیت این است که ادامه روند موجود اتفاقات نامیمون و خطرناکی را به دنبال دارد. در هر جامعه تنظیمکننده و عنصر پایداری و ضریب اتکا، طبقه متوسط است. طبقه متوسط سرمایه اجتماعی و اعتماد را بالا میبرد. اگر این طبقه متوسط که الان به واسطه سیاستهای اقتصادی در حال تقلیل پیدا کردن است و بخش عمدهای از آن به سمت طبقه پایین و بخش قلیلی به سمت طبقه بالا سوق مییابد، لاغر شود، پایداری جامعه نیز دچار مخاطره میشود. ضعیف شدن طبقه متوسط باعث میشود جامعه به سمت دو قطبی حرکت کند. دو قطبی از این منظر اتفاق میافتد که طبقه متوسط به شدت ضعیف میشود، یک طبقه فقیر گسترده و بزرگ ایجاد میشود و در مقابل آن طبقه بالای کم تعداد و کم حجم قرار دارد. تضاد طبقاتی ایجاد شده باعث ناامنی و ناهنجاریهایی میشود و بعد از آن هزینههای دیگری برای جامعه ایجاد میشود. این هزینهها لزوما اقتصادی نیست، بلکه اجتماعی، فرهنگی و ... نیز هست و بخش عمدهای از درآمدهای جامعه باید صرف تقابل دو گروه مذکور شود. در چنین صورت عملا جامعه شکلی دیگر پیدا کرده و به عبارتی دفرمه میشود و این اصلا مناسب نیست و هشداردهنده است. عددهایی که ارائه شد این وضعیت را نشان میدهد؛ شکافی عمیق بین دهکهای بالا و پایین جامعه.
مساله مهمی که در ارتباط با شکاف طبقاتی و فاصله نجومی بین هزینههای دهکهای بالا و پایین جامعه وجود دارد، این است که چنین شکافی باعث ادامه چرخه فقر میشود. خانوادهای که در دهک پایین جامعه قرار دارد نمیتواند برای بسیاری از موارد مانند آموزش سرمایهگذاری کند و این باعث ایجاد فقر آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و ... میشود. شکاف عمیق بین طبقات چگونه به ابدی کردن فقر برای خانوادههای فقیر منجر میشود؟
بی شک اینطور است که این شکاف باعث میشود فرزندان خانوادهها فقیر نیز در چرخه فقر گرفتار میمانند و حتی فرزندان فقرا گاه وضعیتی به مراتب بدتر از پدر و مادرهایشان دارند. دهکهای پایین جامعه اقشار آسیبپذیری هستند که تهدیدی برای جامعه از نظر فقر و گرسنگی به حساب میآیند. این اقشار آسیبپذیری خود را با گروههای دیگر مقایسه میکنند که از وفور نعمت بهرهمند هستند. این مقایسه خود باعث ایجاد آسیبهایی میشود. فقر همیشه یک آسیب بزرگ اجتماعی است. سیاستها باید به گونهای باشند که این اقشار را مورد حمایت قرار دهند و از فاصله طبقات ایجاد شده بکاهند. این راهکار جلوگیری از مشکلاتی است که فقر و فاصله طبقاتی به وجود میآورد.