یادداشتی از محمد شریعتمداری؛
حمایت از انجمنهایصنفی
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یادداشتی نوشت: یکی از مسائل عمده سیاستگذاری در ایران همواره این بوده است که عدم تشکلیابی تمام گروههای ذینفع منجر به نادیده گرفته شدن منافع برخی از ذینفعان میشده است.
نهایی شدن سازوکار کانون فراگیر انجمنهای صنفی در دولت به معنای آن است که با درخواست حداقل دویست نفر از اعضای یک حرفه هنری از سراسر کشور میتوان انجمن صنفی تاسیس کرد؛ انجمنهایی که مشابه یکدیگر هستند در کنار هم میتوانند کانون انجمن صنفی تشکیل داده و درنهایت با حداقل تشکیل شش کانون، آنها میتوانند کانون فراگیر انجمنهای صنفی را تاسیس کنند.
واقعیت این است که این ساختار به تنهایی یک الگوی کمنظیر از همکاری نهادهای مدنی و دستگاههای دولتی برای تامین حقوق اصحاب فرهنگ و هنر است. پیش از این در جلسهای که با حضور پدیدآورندگان آثار هنری برگزار شده بود تاکید کرده بودم دولت در برابر هنرمندان از پنبه نرمتر است. باور من این است هنرمندان نیروهای مولد این جامعه هستند که باید حمایت شوند. باید هر تشکلی را که در چارچوب قانون آمد و عرضاندام کرد با تمام وجود تکریم و تحسین کنیم. حمایت از حقوق هنرمندان و پدیدآورندگان آثار فرهنگی-هنری تعهد دولت تدبیر به جامعه هنرمندان بود که با مصوبه دیروز بخشی از این تعهد اجرایی شد که مایه خوشحالی است.
اجرایی شدن این دستورالعمل از سه جنبه قابل تامل و توجه است. در ادامه این یادداشت تلاش میشود هر کدام از این سه وجه مورد بررسی قرار گیرد.
به عنوان مهمترین موضوع، باید اشاره کرد که تشکیل انجمنهای صنفی درخواست سالهای طولانی هنرمندان و تشکلهای هنری بوده است. سابقه تلاش آنان برای ایجاد یک سازمان صنفی به پیش از انقلاب اسلامی بازمیگردد، بنابراین پس از دههها تلاش برای دستیابی به یک سازمان صنفی، هنرمندان بالاخره به این خواسته دیرین خود دست یافتند.
تقریبا هیچ هنرمندی نیست که در زمان صحبت از مسائل خود از ابهام جایگاه شغلی، عدم توجه دولت به موضوع فرهنگ و هنر و مشکلاتی شامل بازنشستگی، بیمه و فقر صحبت نکند. مهمترین مساله اکثر هنرمندان این بود که برای سالیان متمادی هویت شغلی آنان نامعلوم بوده است، برای مثال مشخص نبود که خطاطی یک شغل است؟ این موضوع پیامدهای متعددی برای آنان داشته است که بیمه و بازنشستگی مهمترین آنها بوده است. امروز با تصویب این آییننامه، فعالیت هنرمندان به طور رسمی به عنوان شغل تعریف شد و به تبع آن هنرمندان مشمول مقررات قانون کار بوده و میتوانند از مزایای آن استفاده کنند.
قابل ذکر است یکی از مسائل عمده سیاستگذاری در ایران همواره این بوده است که عدم تشکلیابی تمام گروههای ذینفع منجر به نادیده گرفته شدن منافع برخی از ذینفعان میشده است.
به طور تاریخی سهجانبهگرایی راهبرد اصلی وزارت تعاون بوده است و حالا با تشکلیابی هنرمندان امکان پیگیری مطالبات هنرمندان در بخش فرهنگ و هنر نیز میسر شده است. در واقع میتوان امیدوار بود که از این پس نقش هنرمندان در سیاستگذاری فرهنگی کشور نیز ارتقا یابد.
دوم اینکه جدا از تاثیر تشکیل این کانون بر میدان فرهنگ و هنر، فرآیند دستیابی به این توافق نیز آموزههای بسیاری برای سیاستگذاران دارد. همیشه این انتقاد وجود داشته است که سیاستها، قوانین و برنامههای دولتی تناسبی با نیازهای واقعی ذینفعان نداشته و دولت لباسی میدوخته که اندازه تن بهرهور نهایی نبود. اما این تصویبنامه نه یک برنامه دولتی بلکه ناشی از توافقی جامع بین تشکلهای هنری و دولت بوده است.
این شیوه از سیاستگذاری روشی مغفول در نظام سیاستگذاری ایران است. این در حالی است که اکثر سیاستگذاران در ایران شاید از مشاوره گروههای ذینفع بهره گیرند، اما معمول نیست فرآیند کار را به این گروهها بسپارند. بهترین نام برای این نوع سیاستگذاری براساس متون نظری «سیاستگذاری باز» است. این رهیافتها به سیاستگذاران نشان میدهد که با جدی شدن نقش دموکراسی در اعمال حکمرانی از یکطرف و پیچیدگیهای جهان مدرن از طرف دیگر امکان حکمرانی بسته و مشارکتناپذیر وجود نداشته و لازمه دستیابی به یک سیاست مورد پذیرش و قابل اجرا مشارکت تمام ذینفعان و استفاده از ظرفیتهای آنان است.
کانون فراگیر انجمنهای صنفی تلاش یکساله تشکلها و دولت برای دستیابی به اجماع و توافق است. این تجربه مزایای عینی سیاستگذاری باز را به ما نشان میدهد. محصولی تکاملیافته، حمایت ذینفعان، تقویت سرمایه اجتماعی و رضایت بهره وران نهایی نتایج حاضر تلاشهای وزارتخانههای ارشاد و تعاون به همراه تشکلهای هنری است. براساس همین نتایج سیاستگذاران و پژوهشگران حوزه سیاستگذاری باید به ترویج این الگوی موفق بپردازند.
درنهایت باید اشاره کرد که تشکلیابی هنرمندان امکان تعامل سازنده با آنان را مهیا میکند. اگرچه این ترس تاریخی در میان سازمانهای امنیتی وجود داشته است که تشکلیابی مردم به صورت عام و نیروهای کار و به طور خاص میتواند خطراتی به همراه داشته باشد، اما واقعیت آن است که با سازمان یافتن اقشار مختلف امکان تعامل و مذاکره با آنان فراهم خواهد شد. میتوان انتظار داشت در طول یک تا دو سال آینده کانون فراگیر انجمنهای صنفی هنرمندان شکل گرفته و باشد و پس از آن دولت میتواند به صورت نظاممند با این کانون به عنوان نماینده هنرمندان وارد گفتوگو شود؛ موضوعی که تا پیش از این به هیچوجه ممکن نبوده یا حداقل بسیار سخت بود.
سیاستگذاران باید این موضوع را درک کنند که نظام مردمسالارانه محدود به انتخابات یا حتی پاسخگو نگه داشتن سیاستگذاران نمیشود، بلکه شنیده شدن صدای گروهها و اقشار مختلف و مشارکت آنان در فرآیند سیاستگذاری نیز رکن دموکراسی است. بدیهی است که مشارکت افراد جامعه در این فرآیند منوط به شکلگیری سازمانهای مختلف جامعه مدنی و نمایندگی افراد توسط این سازمانها است، بنابراین هر چه بر تعداد و قدرت این تشکلها افزوده شود، پایههای مردمسالاری جمهوری اسلامی ایران نیز تقویت خواهد شد، بنابراین هر چه بر تعداد و قدرت این تشکلها افزوده شود، پایههای مردمسالاری جمهوری اسلامی ایران نیز تقویت خواهد شد.