در کارخانه نفیس روزهای بیکاری هم حقوق میگرفتیم
مچ مجردها را میگیریم و میگوییم که چرا شما ازدواج نمیکنید و این وضعیت زندگی نیست. در این شرایط اقتصادی درست است که ازدواج کردن خیلی کار سختی شده اما باید این کار را انجام داد و خداوند هم روزیاش را میرساند.
«هبت الله نصیری» هفت سال پیش به عنوان کارگر بخش انبار وارد کارخانه نفیس شد. کارخانهای که تازه 2 سال بود به عنوان یک تولید کننده لوازم آرایشی و بهداشتی کارش را آغاز کرده بود و به دنبال کارگرانی میگشت که با دلسوزی و یاری آنها روز به روز تولیدش را رونق ببخشد. در تمام این سالها اتفاقهای زیادی افتاده و کارگران و مدیران لحظه های سخت بسیاری را در کنار هم پشت سر گذاشتهاند اما افتخارشان این است در روزهایی که کشور روز به روز دچار بحرانهای اقتصادی شده همچنان سرپا ایستادهاند و به کارشان ادامه میدهند.
سرم کریستال یادگار روزهای اول کارم است
هبت الله متولد سال 62 است و اول مهرماه سال 91 وارد کارخانه نفیس شده و کارش را در بخش انبار و توزیع آغاز کرده و در همین بخش بیمه شده. او میگوید:« آن موقع تولیدات کارخانه خوب بود و تنوع محصولات زیادی در آن وجود داشت. تصمیم گرفتم با انرژی در این کارخانه کار کنم چون هم از رفتار مدیران و هم از رفتار کسانی که برای اولین بار من را در این کارخانه دیده بودند راضی بودم. آن موقع کارخانه نفیس یک سرم مو به نام «کریستال» تولید میکرد که کیفیت خوبی داشت و در بازار بسیار معروف شده بود. در کنار آن محصولاتی مانند «گارنی» و « افشید»هم بودند.» نصیری همان موقع، زمانی که هنوز دستگاه های کارخانه برای باربری و جابه جایی مواد اولیه و اقلام تکمیل نشده بود با بشکهگیر مواد اولیه را جابهجا میکرد. تا اینکه کم کم وضعیت کارخانه بهتر شد و دستگاهها هر چه سریعتر جای خود را به مدلهای بالاتر دادند و لیفتراک هم به آن ها اضافه شد. آقای نصیری راننده لیفتراک شد تا در بخش جابه جایی مواد اولیه و اقلام در انبار کمک کند. او درباره وضعیت آن وقت انبار کارخانه نفیس میگوید:« آن موقع یک انبار بزرگ بود که بخش توزیع هم همانجا انجام میشد. در انبار مواد اولیه و اقلام را در کنار هم میگذاشتند اما الان این دو بخش از همدیگر جدا شده است.» او همچنین درباره وسعت و فضای کارخانه می گوید:« الان چند سالی است که بخشی به نام آرندی به مجموعه اضافه شده است که در آن نمونه گیری و تست برای تولید محصول جدید انجام می شود. وقتی من وارد کارخانه شدم کارخانه نزدیک به 80 کارگر داشت و الان نزدیک به 140 نفر کارگر هستیم.»
منتظر مواد اولیهای بودیم که نمیآمد
نصیری درباره روزهایی که کارخانه درگیر رکود شده بود و تقریبا هیچ محصولی در آن تولید نمیشد میگوید:« وقتهایی بود که به علت تحریمها مواد اولیه کمی برای تولید به دست ما میرسید و نمیتوانستیم دو محصول را با هم تولید کنیم. مثلا اول شامپو را تولید میکردیم مدتی میگذشت تا مواد اولیه کرمها از راه برسد. اما بچهها با تمام این مشکلات همچنان به راهشان ادامه دادند و خداراشکر توانستهایم ادامه بدهیم. امیدوارم روزی از راه برسد که چرخ تمام کارخانهها و واحدهای تولیدی کشور بچرخد و کارگران بدون دغدغه های مالی و معیشتی به کارشان ادامه دهند.» او اوج روزهای رکود کارخانه نفیس را در سال 93-94 به یاد میآورد و میگوید:« در 4 تا 5 ماه اول تولید ما خیلی کم شده بود و در 6 ماه دوم شرکت نفسی کشید و دوباره تولید شروع شد و ما خوشحال شدیم. اما در تمام ماههایی که تولید نبود ما از شرکت حقوقمان را میگرفتیم. وقتی مواد اولیه وارد کردند و دوباره رونق به کارخانه بازگشت در 6 ماهه دوم تا ساعت 11 شب هم در کارخانه میماندیم و اضافه کاری میکردیم اما خوشحال بودیم که کار هست و میتوانیم با دست پر به خانه برویم و به زن و بچه هایمان برسیم.»
نصیری همراه با یک کارگر دیگر در بخش انبار شرکت نفیس کار میکنند و 5 سال است که با همدیگر همکار هستند و خاطرات خوب و بد بسیاری با هم دارند. آقا هبت الله موافق ازدواج است و آن طور که خودش میگوید در وقت های بیکاری جوانان مجرد کارخانه را تشویق به ازدواج میکند. میگوید:« در وقتهای ناهار با همکاران دیگر که دور هم مینشینیم از دوران جوانیمان تعریف میکنیم. مچ مجردها را میگیریم و میگوییم که چرا شما ازدواج نمیکنید و این وضعیت زندگی نیست. در این شرایط اقتصادی درست است که ازدواج کردن خیلی کار سختی شده اما باید این کار را انجام داد و خداوند هم روزیاش را میرساند.»
بچه هایم دوست دارند به کارخانه بیایند
بچهها همیشه دوست دارند از محل کار پدرشان بازدید کنند ببینند پدرشان صبحهای زود که از خانه بیرون میرود و شبها به خانه میآید در چه جایی ساعتهای روز را میگذراند. آنها دوست دارند بتوانند پدرشان را در آن مکان تصور کنند. نصیری میگوید:« بچههایم خیلی دوست دارند که با من به کارخانه بیایند و از نزدیک محل کار پدرشان را ببینند. اما اینجا هم مواد شیمیایی هست و هم اینکه ممکن است زیر دست و پا باشند و اجازه کار کردن را به ما ندهند. من دوتا بچه دارم؛ یکی میرود کلاس چهارم و آن یکی هم میرود کلاس دوم ابتدایی؛ خانمم هم خانه دار است. سال 86 ازدواج کردم. وقتی وارد شرکت شدم متاهل بودم. تنها تفریح ما با خانواده پارک رفتن است. من غروبها که ساعت 5 از کارخانه به خانه میروم دوتا بچههایم را برمیدارم و میبرمشان پارک نزدیک خانهمان. دوساعت آنجا هستند و آنقدر بازی میکنند که دیگر خودشان خسته میشوند و وقتی میرویم خانه میخوابند. روزهای پنجشنبه و جمعه هم که خانه هستیم با زن و بچهمان میرویم پارک و با خانواده میگذرانیم.»
مدیران کارخانه نفیس کارگران را فراموش نمیکنند
حقوقی که شرکت به کارگران می دهد ممکن است در بعضی ماهها کفاف زندگی و خرج و برجشان را ندهد خدای نکرده اگر بیماری یا خرجی مازاد پیش بیاید باید آن را با مسوولان شرکت درمیان بگذارند و مساعدهای بگیرند که این اتفاق در کارخانه نفیس همیشه وجود دارد. نصیری میگوید:«چند بار پیش آمده که پول خرجی خانهمان تمام شده و با رییسهای شرکت صحبت کرده ایم و به ما مساعده دادند و کمکمان کردند. یک بار دست دخترم شکست و من خانه بودم و پولی برای بردنش به بیمارستان نداشتم موضوع را تلفنی به شرکت گفتم و آنها خیلی سریع مشکلم را برایم حل کرد.»