یک فعال کارگری در گفتوگو با ایلنا:
نیروی پارهوقت استخدام میکنند تا حق کارگر را ندهند/ اشتغال ناقص اغلب غیراختیاری است
شرکتهایی هستند که میتوانند از تجمیع چند کارمند نیمه وقت یک یا دو کارمند تمام وقت داشته باشند، اما برای اینکه تعهدی به نیروی کار نداشته باشند، حقوق و مزایایش را کامل پرداخت نکنند و دستشان در اخراج نیروی کار باز باشد، تن به چنین کاری نمیدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تازهترین آمار مرکز آمار نشان میدهد ۱۰ درصد جمعیت شاغل، به دلایل اقتصادی (فصل غیرکاری، رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت بیشتر و…) کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار کرده و آماده برای انجام کار اضافی بودهاند. در شرایطی که کار تمام وقت نیز در مواردی جوابگوی هزینه افراد نیست، چرا صدها هزار نفر در ایران به صورت ناقص کار میکنند؟
کاظم فرج اللهی (فعال کارگری و کارشناس بازار کار) دلیل میزان بالای اشتغال ناقص در ایران را سوءاستفاده برخی کارفرمایان میداند که جای استفاده از چند نیروی ثابت به استفاده از تعداد بیشتری از افراد اما به صورت نیمه وقت تمایل دارند. اشتغال ناقص باعث تضییع حقوق نیروی کار میشود و مشکلات آنها را تشدید میکند.
سالهاست که شاغلان در ایران با اشتغال ناقص درگیر هستند. اشتغال ناقص باعث میشود افراد از برخی مزایای شغلی نظیر حق بیمه کامل محروم شوند. دلیل اشتغال بیش از دو میلیون نفر به صورت ناقص چیست و چه تبعاتی دارد؟
بخشی از اشتغال ناقص مربوط به افت سطح تولید است. شرایط اقتصادی حال حاضر باعث میشود برخی از بنگاههای اقتصادی تولید خود را کاهش دهند و این باعث کاهش ساعات کاری و در مواردی اشتغال ناقص میشود که بنا به تعریف اشتغالی کمتر از میزان ساعت تعیین شده در هفته است. دلیل دیگر و مهمتر اشتغال ناقص مربوط به مناسبات سرمایهداری است که در کشورهای مختلف وجود دارد و در ایران نیز در سالهای اخیر چنین روالی پیش گرفته شده است. در بسیاری موارد کارفرما برای اینکه تعهدش را در قبال نیروی کار به انجام نرساند، از نیروی کار نیمه وقت استفاده میکند. منشیهایی که چند ساعت از روز کار میکنند، فروشندگان نیمه وقت و همچنین کارمندانی که در شرکتهایی هستند که برای یک شیفت کاری از چند نیرو استفاده میکنند، همگی اشتغال ناقص دارند. در واقع شرکتهایی هستند که میتوانند از تجمیع چند کارمند نیمه وقت یک یا دو کارمند تمام وقت داشته باشند، اما برای اینکه تعهدی به نیروی کار نداشته باشند، حقوق و مزایایش را کامل پرداخت نکنند و دستشان در اخراج نیروی کار باز باشد، تن به چنین کاری نمیدهند. این در حالی است که جامعه برای تولید نیروی کار متحمل هزینه میشود. یعنی برای این کار هم جامعه و هم خانواده باید هزینه بپردازند. در واقع سازمانهای مختلف اعم از نهادهای آموزشی، بهداشتی و ... برای یک شهروند هزینه میکنند تا به نیروی کار تبدیل شود. وظیفه دولتهاست که برای این شهروند کار ایجاد کند و شرایط مناسبی برای کار کردنش فراهم آورد تا این فرد بتواند زندگی خود را بگرداند. اینکه ما میبینیم فردی با کار چند ساعتی در هفته شاغل حساب میشود و این در آمارها نیز محاسبه میشود، نتیجه عدول از وظایفی است که عنوان شد. در واقع جای اینکه از نیروی کار به لحاظ اجتماعی و قانونی حمایت شود، او فقط با کارفرما رابطه برقرار میکند و در مواردی هم کارفرمایان سوءاستفاده کرده و حقوق و مزایای نیروی کامل را پرداخت نمیکنند. نمونه بارز آن به کارگیری افراد به صورت ناقص در یک شغل است. هر کسی که هشت ساعت در هفته کار کند شاغل محسوب میشود. همه میدانیم که کار کامل نیز در مواردی نمیتواند نیازهای افراد را برطرف کند. اگر میبینیم که بسیاری از افراد دنبال اضافهکاری یا شغل دوم و سوم هستند، یعنی اینکه یک کار کافی نیست. پس اشتغال ناقص در بسیاری موارد غیر اختیاری است و تامینکننده نیازهای فرد هم نیست. وقتی نیازهای فرد تامین نشود بستر آسیبهای مختلف از فقر گرفته تا بزهکاری به وجود میآید.
اخیرا آمار از نرخ بیکاری منتشر شده است. این آمار نشان میدهد بیکاری در بهار 98 نسبت به بهار 97 کاهش داشته است. با وجود این اشتغال ناقص تغییر چندانی نکرده و از 10.2 درصد در بهار سال گذشته به 10 درصد در بهار امسال رسیده است. این در حالی است که با توجه به بارندگیهای امسال احتمال میرفت بخش کشاورزی که در زمینه اشتغال ناقص مهم است رونق یابد و به این ترتیب میزان اشتغال ناقص کم شود. تحلیل شما چیست؟
میدانیم که بخشی از اشتغال ناقص مربوط به نیروی کار فصلی است و در حوزه کشاورزی چنین چیزی معمول است. بخشی از نیروی کار در حوزه کشاورزی بسته به فصل کشت و زرع کار میکنند و وقتی این فصل تمام شود بیکار میشوند. این اتفاق در مورد صنایع تبدیلی برای فرآوری محصولات کشاورزی هم تا حد زیادی وجود دارد. با توجه به همان چیزی که اشاره شد یعنی افزایش بارندگی و همچنین نوسانات قیمت محصولات کشاورزی که تولید و فروش آنها را به صرفه کرد، قاعدتا باید شغل در این بخش بیشتر شده و مشاغل ناقص حوزه کشاورزی کم میشدند. یا این اتفاق نیفتاده یا اینکه اشتغال ناقص در بخشهای دیگر بیشتر شده است که نرخ اشتغال ناقص تقریبا ثابت مانده است. اشتغال ناقص اتفاق بدی است و وقتی بدانیم کارفرمایان تعمدا افرادی را برای اشتغال ناقص جذب میکنند، این معضل عمیقتر هم میشود.
جای اینکه از نیروی کار به لحاظ اجتماعی و قانونی حمایت شود، او فقط با کارفرما رابطه برقرار میکند و در مواردی هم کارفرمایان سوءاستفاده کرده و حقوق و مزایای نیروی کامل را پرداخت نمیکنند. نمونه بارز آن به کارگیری افراد به صورت ناقص در یک شغل است.
همانطور که عنوان شد در بسیاری موارد ما شاهد این اتفاق بد هستیم که در یک محل جای دو نیرو با شغل کامل چهار نیرو با شغل ناقص استفاده میشود. این ریشه در نگاه سرمایهدارانهای دارد که در آمریکا و اروپا سالهاست که وجود دارد و متاسفانه ما در جذب این مورد بد فعال بودهایم. نیروی کار ما از این معضل ضربه میخورد و باید با موارد تعمدی اشتغال ناقص برخورد شود. بسیاری از نیروهای موقتی کار میتوانند کار دائم داشته باشند و برای بهبود شرایط کار باید پیگیر این موضوع باشیم.
در سالهای اخیر با دو رقمی ماندن نرخ بیکاری برخی افراد مقصر را زنان دانستهاند. آنها عنوان میکنند که زنان حاضر به کار با حقوق پایین، به صورت موقتی و با مزایای کم هستند و همین باعث میشود کارفرمایان آنها را استخدام کنند. در واقع اشتغال ناقص زنان یکی از دلایل رشد اشتغال نیمه وقت و همچنین افزایش بیکاری قلمداد میشود. آیا مقصر بیکاری ناقص در ایران زنان هستند؟
نمیتوان چنین عنوان کرد. اشتغال ناقص ریشه در شرایط بازار کار و همچنین سوءاستفادههای کارفرماها دارد. همانطور که عنوان شد برخی روندها باعث گرایش کارفرمایان به استخدام نیروی موقت کار شده است. در این بین زن و مرد فرق نمیکند. در حوزههای مختلف گرایش به کار پاره وقت بیشتر شده است و حتی کار ناقص به یک روال طبیعی تبدیل شده است. شما همین کار خبرنگاری را در نظر بگیریم. بسیاری از فعالان حوزه رسانه به صورت پاره وقت و به صورت حقالتحریری کار میکنند. کار نیمه وقت در رسانه به موارد فنی هم سرایت کرده و صفحهبند و حروفچین نیمه وقت داریم. آنقدر استفاده از چنین نیروهایی باب شده که دیگر طبیعی به نظر میرسد. من میخواهم بگویم رویکرد ما به مقوله اشتغال باعث شده که اشتغال ناقص داشته باشیم و زنگ خطر برای افزایش آن به صدا درآید. البته درباره کار زنان در جامعه باید نکتهای را عنوان کنم. در این زمینه تناقضهایی وجود دارد و به دلیل همین تناقضهاست که سهم زنان از اشتغال آنطور که باید و شاید نیست و موارد نقض حقوق کار در مورد آنها مشاهده میشود. از طرفی کارفرمایان ما خواستار به کارگیری زنان هستند، اما از طرف دیگر برخی محدودیتها هست و تلاش میشود زنان را خانهنشین کنند. وقتی کاریابی برای یک زن سخت باشد، او ممکن است تن به شرایط نه چندان مساعد شغلی هم بدهد. در واقع زنان فقط با تواناییهایشان سنجیده نمیشوند و در مواردی چون زن هستند برای کار کردنشان مشکل هست، پس طبیعی است که از فرصتهای شغلی استفاده کنند، ولو اینکه در مواردی حقوق آنها کاملا رعایت نشود. دلیل تمامی این مسائل اقتصاد بیمار و نبود تشکلهای مستقلی است که از حقوق نیروی کار دفاع میکند. اگر میخواهیم مشکلات حوزه کار از جمله اشتغال ناقص را حل کنیم باید اصلاحات ساختاری انجام دهیم و اجازه دهیم تشکلهای مستقل کارگری ایجاد شوند و فعالیت کنند.