یادداشتی از علی حیدری؛
" گام دوّم ، قطب سوم "
نایب رئیس هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی در یادداشت پیشرو بر ضرورت ترمیم رویکرد تامین اجتماعی تاکید میکند.
بیانیه گام دوم بعنوان منشوری برای"خودسازی، جامعه سازی و تمدن سازی" منتشر شده است و اگرچه دراین بیانیه اشاره مستقیمی به مقوله "رفاه و تامین اجتماعی" نگردیده ولیکن برخی گزارههای بکار رفته در این بیانیه، دلالتهایی به نقشها و کارکردهای رفاه و تامین اجتماعی دارند. کلید واژههایی نظیر "عدالت"، "عزت"، "سربلندی ایران و ایرانی"، "ملتی با عزت"، "سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی"، " توزیع عدالت محور"، "بودجهبندی نامتوازن " و گزارههایی نظیر"، خامساً: کفه عدالت را در تقسیم امکانات عمومیکشور سنگین کرد"، "جابجایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور"، "فقر و غنا در مادیات و معنویات بشر اثر میگذارد. اقتصاد البته هدف جامعه اسلامینیست اما وسیلهای است که بدون آن نمیتوان به هدفها رسید"، " عدالت ملاک مشروعیت و عدالت، در صدر هدفهای اولیه همه بعثتهای الهی است"، "دلهای مسئولان بطور دائم باید برای رفع محرومیتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی بشدت بیمناک باشد "، "تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه خواری و مدارا با فریبکاران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد بشدت ممنوع است همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست" همگی دلالت بر ضرورت توجه به مقوله رفاه و تامین اجتماعی دارند.
همانطور که در مقاله " نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت" (www.a-heidary.blogfa.com/post/289) نیز به آن اشاره گردید، پر واضح است که نظام چند لایه رفاه و تامین اجتماعی و بویژه بیمههای اجتماعی یکی از راهکارهای موثر برای نیل به عزت، سربلندی و سرافرازیایران وایرانیان است چراکه از یکسو ابزار موثری برای تحقق عدالت توزیعی و کاهش فاصله طبقاتی است و از سوی دیگر خدمات اجتماعی و حمایت از اقشار نیازمند را با حفظ عزت و کرامت انسانی به انجام میرساند.
گام اول بهر تقدیر محصول و برآیند دو قطب بود ولی بنظر میرسد شرایط موجود کشور و مسائل مستحدثه در طی یک دهه اخیر، مبیناین است که ادامهاین وضعیت با اقطابی که کارکرد و عملکرد خود را نشان دادهاند میسر نیست و بایستی قطب سومیپا به عرصه بگذارد و در حداقل شرایط اگر مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را کنار بگذاریم و بپذیریم که میتوانند دو قطبی باشند بنظر میرسد در عرصه امور اجتماعی و خدمات اجتماعی بایستیاین اتفاق بیافتد و قطب سوم بر مصدر امور قرار گیرد.
شاید بتوان میزان و چگونگی دور ماندن مقولات، مفاهیم و مسائل کشورها از سیاستزدگی را بعنوان یک شاخص توسعه و پیشرفت جوامع محسوب نمود. در بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته دنیا تلاش کرده اند که برخی نظامات مربوط به حوزههای اداری، مالی، خدمات اجتماعی، کالاهای عمومی و ... را از تغییر و تحولات سیاسی مربوط به کارزارهای حزبی و انتخابات دور نگه داشته و ترتیباتی اتخاذ نمایند که خدمات عمومی و خدمات اجتماعی و متولیان آنها از تغییر و تحولات مدیریتی پس از هر انتخابات مصون بمانند بطور مثال در برخی کشورها معاونین ثابت برای حوزههای مالی، اداری، خزانهداری، بودجه، ذیحسابی و ... تعبیه شده است که وزرا از هر نحله سیاسی که بیایند نمیتوانند آنها را تغییر دهند و مکانیسم انتخاب و انتصاب آنها مبتنی بر معیارهای حرفهای و تخصصی انجام میپذیرد.
این نکته از آنجا اهمیت مییابد که انتخابات پر بسامد در ایران، به همراه فقدان نظام حزبی و نظام صنفی واقعی باعث میگردد که تقریباً هر دو سال یکبار بخش قابل توجهی از قوه مجریه و دستگاههای اجرایی و نهادهای عمومیغیر دولتی و ... تحت تاثیر انتخابات پیشرو قرار گیرد و عدم ارتباط سلسله مراتبی بین انتخابات شوراها و شهرداریها با انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و اعمال دموکراسی اکثریت باعث گردیده است که جامعه در تمامی سطوح و شقوق خود به سمت فضای دو قطبی "صفر و صدی" ، "سفید و سیاه" ، "مثبت و منفی" و "یا همه یا هیچ" پیش برود به نحوی که حتی سازمانهای نظام صنفی و مردم نهاد نظیر اطاق بازرگانی، اتاق تعاون، نظام پزشکی، نظام مهندسی، هلال احمر و ... نیز به محض تغییر دولتها دستخوش تغییر مدیریتی میشوند.
لزوم رعایت بیطرفی سیاسی در سازمان تامین اجتماعی از اهمیت دو چندانی برخوردار است. هم به لحاظاینکه سازمان مزبور در حیطه خدمات اجتماعی فعالیت مینماید و هم بدین خاطر که سازمان مزبور مستقیماً از بودجه عمومی و دولتی بهره نمیبرد و اگر دولت سهم الشرکهای در حق بیمه کارگران دارد در واقعایفای تعهد دولت در قبال کارگر یا بیمه شده و استیفای حقوق آنها است نه کمک و تخصیص اعتبار و بودجه به سازمان تامین اجتماعی و بالنتیجه اگر بپذیریم که در انتصاب مناصب دولتی میتوان رویکرد سیاسی اعمال نمود ولیکن اعمالاین رویکرد در انتصابات مربوط به سازمان تامین اجتماعی پذیرفته نیست، بویژه آنکه در حال حاضراین رویکردهای دو قطبی سیاسی در کشور مرزبندی مشخص ندارد.
صرفنظر از تلون و تذبذب افراد منتصب به هر یک ازاین دو قطب، غالباً نمیتوان رابطه منطقی بین شعارها و رویکردها و عملکرد آنها در قبال سازمان تامین اجتماعی یافت نظیر چپهای کارگر ستیز و راستهای کارفرما ستیز و بالعکس.
و از همه مهمتر وجود یک لایه کاسبمآب، فاسد، زیادهخواه، رانتخوار و ... که در بین منتسبین یا منتصبین یا مدعیان هر دو قطب رسوخ و نفوذ کرده و از هردو جناح برای رسیدن به مطامع خود بهره میگیرند و نیروهای اصیل، پاک و صدیق هر دو جناح را به گوشه میرانند و با تظاهر و تغییر رنگ، بار خود را میبندند.
این قبیل افرد بیشترین بهره را از دو قطبی سازی سیاسی کشور میبرند و در پیوند با یک لایه تکنوکرات ، واسطه، دلال و ... عضو "تشکلهای همسو با هر سو" و صد البته "هم سود" همواره در منازعات دوقطبی وارد گردیده و غاصب همه دستاوردهای هر یک از جناحها در فردای انتخابات میشوند و باز "روز از نو و روزی از نو".
بنظر میرسد وقت آن رسیده است که در سازمان تأمین اجتماعی قطب سومیشکل گیرد متشکل از افراد حرفهای، متخصص، میانه رو، ماهر و سالم که بقول قرآن کریم در سوره یوسف "حفیظ و علیم و مکین و امین" باشند و فارغ از همه جناحبندیها و تقسیمبندیهای مرسوم "چپ و راست"، "سازمانی و غیرسازمانی"، "درمانی و بیمهای"، "کارگری و کارفرمایی"، "شاغل و بازنشسته"، و ... تنها و تنها دل در گروی اعتلای سازمان تأمین اجتماعی و دوام و قواماین درخت تناور داشته و تنها ملاک تصمیمگیری آنها "اصول، قواعد و محاسبات بیمهای" و رعایت صرفه و صلاح واقعی ذینفعان واقعی سازمان تأمین اجتماعی باشد، شاید بتوان این قبیل افراد را "دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی" نامید.
چه بسا افراد سازمانی که بنا به ملاحظات سیاسی، صنفی و شخصی باعث شدند که دهها هزار میلیارد تومان از کف سازمان برود و در مقابل افراد غیرسازمانی نظیر دکتر کرباسیان و دکتر حافظی که علیرغم نداشتن سمت سازمانی در زمان تصویب برنامه ششم توسعه برای دفاع از کیان سازمان علنی موضعگیری و اقدام کردند. چه بسا افرادی که میگویند پرچم سازمان بایستی سفید باشد ولیاین پرچم سفیدش را بایستی در اردوگاه ما بزند. چه بسا افرادی که پاکدستی ظاهری، صوری و فردی را "سقف" شرایط احراز مدیران میدانند در حالی که پاکدستی "کف" شرایط احراز مدیران در سازمان تأمین اجتماعی است.
چه بسا کسانی که میگویند مداخلات دولت، مجلس و ... در سازمان و شستا اگر به انتصاباینوریها بیانجامد خوب است ولی اگر اونوریها منصوب شوند فریاد پرچم سفید و سه جانبه گرایی بر میآورند!
چه بسا کسانی که سفید نگاه داشتن پرچم سازمان را به لزوم پاک کردن صورت مسأله از جرائم، تخلفات و فسادهایاینوریها تعبیر کرده و میگویند خلاف یعنی خلافی که اونوریها انجام میدهند و اگر کاری را اونوریها انجام بدهند بد است ولی اگراینوریها انجام دادند بایستی تطهیر کرد و پاک کن دست گرفت و پرچم را پاک و سفید کرد و قس علیهذا.
"دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی" چون شرایط حاد سازمان را میفهمند و تشخیص میدهند مانند کسی که خانه اش آتش گرفته از آتش نشان و از کسانی که دارند کمک میکنند تااین آتش حرمان و خسران را خاموش کنند، نمیپرسند چپی یا راست؟، بیمهای هستی یا درمانی؟، سازمانی هستی یا غیرسازمانی؟، شاغل یا بازنشسته؟، جوانی یا پیر؟ و به اینکه اینوری است یا اونوری کاری ندارند.
و صد البته دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی چون وضعیتاین کشتی شکسته گرفتار در طوفان را میدانند، در کشتی به دنبال قصور و تقصیر نمیگردند واین موضوعات را به زمانی وا میگذارند که کشتی به ساحل امن و آرامش رسیده باشد. "دستا" (دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی) همه "دستان" پاک، امین و ... را برای بیرون آوردناین سازمان از "گِل" به گرمیمیفشارد و گوش به نوای "هزاردستانی" میدهد که برایاین "گُل" میخوانند.