ایلنا گزارش میدهد؛
مرگ در کمین چاهکنانِ خراسانیست/درماندگیِ ناتمامِ داغدیدگانِ «قنات کسکن»
خانوادههای قربانیان قنات کسکن بعد از گذشت نزدیک به دوسال از عدم تحقق وعدهها و پرداخت نشدن خسارت بیمه انتقاد دارند؛ این درحالیست که کارشناسان ایمنی معتقدند تدوین آییننامه جامع برای حفظ جان کارگران مقنی واجب است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، دشت بیآب و کم بارشِ ایرانزمین اگر قناتها و مقنیها نبودند، هزاران سال دوام نمیآورد؛ «قنات» اختراع ایرانیان است و دهها قرن هم قدمت دارد، درحالیکه چینیها فن حفر قنات را تازه حدود ۲۰۰ سال پس از ایرانیان آموختهاند. اجداد ما آبهای شیرین دامنه کوهستان را با کمک فن قناتسازی که روش ابداعی خودشان بوده به حاشیه کویرها بردهاند اما حالا سالهاست نفس قناتهای ایران به شماره افتاده است. بیآبیهای طولانی و برداشتهای بیحساب و کتاب از آبهای زیرزمینی، کار خودش را کرده؛ قناتها دارند جان میکنند.
قناتهای ایران تشنهاند؛ قناتهای «خراسان بزرگ» تشنهتر؛ از سبزوار و نیشابور و بردسکن گرفته تا بیرجند و سربیشه و نهبندان؛ همه جا قلقلِ آب خاموش است و قناتها تا سرحدِ مرگ، تشنهاند؛ خشکسالی ۱۷ ساله، قلب آب قناتها، این تونلهای پُر دالانِ قرنها تلاشِ بیوقفه ی مردمان را رنجور ساخته است. قنات که نباشد؛ روزگار سخت میشود، آب که نباشد زندگی روستاییِ خراسان بزرگ به بنبست میخورد.
قنات، شکوه زندگی مردمان خراسانیست؛ هرچه قنات کمتر؛ مقنیگری باارزشتر میشود؛ مقنی برای مردم روستاهای خراسان، جهادگریست که به دل خطر میزند، راهِ آب را باز میکند و با تلاش اوست که نهرهای باریک راه میافتند. تنها مقنیهای باتجربه هستند که میتوانند قناتهای قدیمی و رو به زوال را احیا کنند و نگذارند که چراغِ کمسویِ کشت و زرع مردم برای همیشه خاموش شود؛ مقنیهایی که خیلی وقتها از این جهاد و تلاش بیامان، جان سالم به درنمیبرند؛ مقنیهایی که هنوز هیچ آییننامه مدونی برای حفاظت از جان آنها تدوین و اجرایی نشدهاست.
صحنه تکراریست؛ با وجود تکراری بودن، به شدت تلخ است؛ دشتهای سوزانی که میرود لمیزرع شود و چاههای بیانتهایی که به نظر نمیرسد حتی قطرهای آب داشته باشند و مرگی که ناغافل از راه میرسد؛ آب گرفتگی ناگهانی و یا گازگرفتگی، فرقی نمیکند؛ همه جای خراسان، فارس و کرمان، خطر مرگ در کمین مقنیهاست. یک نمونه از این تکرار جانکاه: چهارم تیر ماه، حوالی ساعت ۹ و۳۰ دقیقه صبح، چهار کارگر مقنی حین کندن چاه بر اثر مسمومیت با گاز منوکسید کربن در یکی از روستاهای شهرستان فریمان جان خود را از دست دادند. علت حادثه؛ روشن کردن موتور برق در چاه و انتشار گاز مسمومیتآور منوکسید کربن........
مرگ کارگران مقنی، پایانی بسیار تلخ برای خود این کارگران و خانوادههایشان است. این کارگران معمولاً طرف قرارداد با هیچ شرکت یا سازمانی نیستند؛ بهطور مستقل یک چاه یا قنات را از کشاورز صاحب زمین به پیمانکاری میگیرند و بدون هیچ نظارتی به دلِ دالانهای تاریک و پرخطر میزنند؛ برخی از آنها بیمه حوادث دارند که البته دریافت غرامت حادثه و بررسی گزارش حادثه به همین سادگیها نیست؛ خیلی وقتها خود کارگران به دلیل سهلانگاری مقصر قلمداد میشوند و اما بسیاری از کارگران ساده چاه، همین بیمه را هم ندارند.
«عبدالرضا غلامی نارستانی» و «موسیالرضا غلامی نارستانی» دو برادر جوان هستند که در راه باز کردن قنات مسدود ِ روستای کسکن سبزوار جانشان را از دست دادند؛ در همان حادثه در اوایل آبان ماه ۱۳۹۵، سه جوان چاهکن دیگر هم گرفتار آبگرفتگی قنات شدند و جان باختند.
بعد از یک سال و هشت ماه، با خانم غلامی تماس میگیریم؛ خواهر دو برادر متوفی؛ میخواهیم بدانیم بعد از آن حادثه پاییزی، خانوادههای متوفیان به کجا رسیدند و چقدر از وعدههایی که داده بودند عملی شدهاست.
حرفهای غلامی تلخ است؛ درد دل یک روستایی صبور خراسانیست:
«پدرم یک مقنی باتجربه است؛ نمیتوانید تصور کنید چقدر از قناتهای مسدود سبزوار را باز کرده؛ چقدر آب به روستاها رسانده، چقدر زمینها را از خشک شدن نجات داده؛ حالا در هفتاد و چهار سالگی کمرش شکسته؛ وقتی میگویم کمرش شکسته شاید شما نتوانید عمق فاجعه را تصور کنید؛ پدرم دو فرزند جوانش را از دست داده؛ مدتهاست که خواب و خوراک ندارد؛ هر شب آه میکشد؛ اما دریغ که در این مدت هیچ نهادی سراغش نیامد؛ سراغی از پدرِ مقنیِ من با این کمر شکسته و دل شکستهتر نگرفتند. بعد از حادثه کسکن، خانوادهها را به امان خدا رها کردند. به نظر من این مقنیها که در راه آبادانی مملکت با جان و دل کار میکنند، جهادگرند و مرگشان هم به نظر من شهادت است؛ اما نه جهادشان و نه شهادت خاموششان برای کسی اهمیت ندارد.»
دو سال پیش قرار بود به خانوادههای جان باختگان قنات کسکن، غرامت پرداخت شود؛ آنها که بیمه داشتهاند، از طریق بیمه و آنها که نداشتهاند از محل وجوه دولتی؛ حال بعد از نزدیک به دو سال، کار به کجا کشیدهاست؟ غلامی میگوید: هنوز پرونده مفتوح است و جلسه دادگاه برگزار نشده؛ چند جلسه کارشناسان برای ارزیابی آمدند، حتی یک بار نُه کارشناس به روستای محل حادثه آمدند، اما هنوز دادگاه برای صدور رای نهایی تشکیل نشده است؛ شما حساب کنید پنج خانوار کارگری آن هم در روستاهای خراسان، نزدیک به دو سال است که بیسرپرست شدهاند، اما هنوز تکلیف پرداختها مشخص نشده؛ یک سال و هشت ماه، زمان کمی نیست؛ اینها با خودشان فکر نمیکنند، این مدت طولانی، یک خانواده بیبضاعت که سرپرستش در راه آبرسانی به روستا جانش را از دست داده، از کجا بیاورد همان نان خالی را بخرد؛ چطور باید بچههای این خانوادهها مدرسه بروند؛ چطور باید زندگی کنند؟
غلامی از خستگی خانوادهها میگوید: برخی از این خانوادهها دیگر بُریدهاند؛ توانی برای ادامهی این راه طولانی ندارند؛ این کاغذبازیها کلافهشان کرده....
در حادثه آبان ماه، چهار کارگر همان روز اول جان شان را از دست دادند؛ اما برادر دوم خانم غلامی وقتی میبیند قرار نیست مدفونشدگان را نجات دهند، خودش به عنوان امدادگر روز بعد به دل چاه میزند و متاسفانه او هم جانش را از دست میدهد؛ همان روزها او را «خودسر» خطاب کردند و خانواده غلامی همان زمان اعتراض کردند که اگر رفتن برای نجات برادرِ مدفون، خودسریست، چرا قنات را پلمپ نکردند؛ چرا اجازه دادند که به قنات قدم بگذارد؛ چرا همه جا را نبستند؟
حالا به نظر میرسد شکایت از صاحب زمین و درخواست غرامت از بیمه برای آنها که بیمه داشتهاند نیز هنوز به جایی نرسیدهاست. آخرین نظر کارشناسی، سی درصد مالک زمین را مقصر شناخته و هفتاد درصد پیمانکار را که همان برادر خانم غلامیست؛ برای اعتراض مجدد بازهم باید هزینه بپردازند تا دوباره کارشناس از مشهد بیاید به روستای کسکن.
غلامی میگوید: پدرم به عنوان صاحب دم، دیگر «جان» ندارد که پرونده را دنبال کند؛ خانوادههای دو برادر مرحومم هم هستند؛ آنها هم نیاز به رسیدگی دارند؛ پدرم دیگر «جان» ندارد؛ سی، چهل سال چاهکنی و مرمت قنات و بعد هم از دست دادن دو جوان؛ کم نیست. اینها کوه را هم خرد میکند.... حادثه به نهایت دردآور بود؛ قرار بود یک هفته دیگر به «بندی قنات» برسند که بتوانند آب را باز کنند. اما سر راه یک چاهک بوده که بدون اینکه بدانند، به چاه اصلی وصل بوده؛ زیر همان چاهک کار میکردند که ناگهان چاهک ریزش میکند و آب مثل سیل سرازیر میشود و غرق میشوند. سه نفر بیمه حوادث داشتند ولی دو نفر هیچ بیمهای نداشتند ازجمله برادر دومم که به عنوان امدادگر با وسایل خود امدادیها رفته؛ البته شرکت بیمه هم هنوز چیزی پرداخت نکرده و منتظر رای دادگاه است...
غلامی از وعدههایی میگوید که به سرانجام نرسید: تا این لحظه هیچ چیز دست خانوادهها را نگرفته؛ همان زمان فرماندار و نماینده شهر و باقی مسئولان کلی وعده دادند اما چند وقت که گذشت، همه چیز را از یاد بردند؛ ندیدم که حتی یک قرص نان سر سفره خانوادههای اینها بگذارند؛ این خانوادهها ماندهاند بدون درآمد، بدون بیمه، بدون سرپناه و بدون پشتوانه؛ برخی از اینها حتی نان خالی هم ندارند. کجا رفت آنهمه وعده و وعید؟ کجا رفت آنهمه حمایت و دلداری؟!
چرا برای حفظ جان کارگران چاهکن هیچ اقدامی صورت نمی گیرد؟ چرا حتی یک آیین نامهی دوخطی در رابطه با این کارگرانی که شغلشان آکنده از خطر است، نداریم؟ محمد گنجیکیا (رئیس هیئت مدیره کانون مسئولان ایمنی و بهداشت کار استان تهران) در اینباره میگوید: تا زمانی که در آییننامههای ایمنیِ امور پیمانکاری بهصورت مستقل، ضوابط مشخصی برای کارِ کارگران مقنی (چاهکن) در مقام مقاطعهکار، تعریف نشود، حوادث کار همچنان از میان آنها قربانی میگیرد.
وی با بیان اینکه ذیل آییننامههای ایمنی و بهداشت کار کارگران ساختمانی اشارهای هم به ایمنی کار مقنیها شده است که به هیچ وجه کافی نیست، گفت: مواردی همچون اندازه استاندارد دهانه چاهی که کارگر مقنی باید به آن ورود کند در این آییننامه آمده است، اما بیشتر از این مورد به آن پرداخته نشده و واجب است که برای کاهش حوادث کار برای کارگران مقنی، «نظامنامه ایمنی جامع» تدوین شود.
رئیس هیئت مدیره کانون مسئولان ایمنی و بهداشت کار استان تهران با بیان اینکه کارفرمای کارگران مقنی، عموما افراد حقیقی هستند که میخواهند چاهی در زمین کشاورزی، باغ یا زمین مسکونیِ روستایی، حفر کنند، گفت: این امر به خودی خود موجب میشود که حفر یک چاه بهصورت غیرقانونی و خارج از هرگونه نظارت و ضابطهای انجام شود و قاعدتا کارفرما در چنین شرایطی حفرچاه را با کمترین هزینه انجام میدهد، لذا ابتداییترین تجهیزات کار را در اختیار مقنی قرار میدهد و مثلا وی را با یک ماسک ارزان، هولدر (فروبرنده) معمولی و بیکیفیت و طنابهای کهنه و مستعمل، به عمق چاه بفرستد.
گنجیکیا با بیان اینکه در چنین شرایطی سقوط از ارتفاع، گازگرفتگی، بیهوشی و مرگ به هیچ وجه دور از ذهن نیست، گفت: وقتی میگوییم آییننامه ایمنیِ امور پیمانکاری باید کارگر مقنی را هم دربرگیرد، منظورمان این است که باید برای هریک از مخاطراتی که مقنیکار با آن مواجه است، ضوابطی را تعریف کرد و در قانون گنجاند تا مقاطعهکار با علم به آنها، در هنگام عقد قرارداد کار، تجهیزاتی را که برای حفاظت از جانش لازم دارد، مطالبه کند.
اما تا زمانی که «نظام نامه ایمنی جامع» برای کارگران مقنی در کار نیست و کار رسیدگی به پروندههای کارگران متوفی (حتی آنهایی که خوشبختترند و بیمه دارند) تا این اندازه طولانیست؛ خانوادههای بختبرگشتهی کارگران قناتهای ایران راهی ندارند جز اینکه با جیبهای خالی روزهای پیاپی دالانهای بیپایان بوروکراسی را از این اتاق به آن دفتر گز کنند تا درنهایت اگر خوششانس باشند بعد چندین ماه، سی یا چهل درصد غرامت فوت نصیبشان شود.
غلامی در آخر صحبتهایش میگوید: بازهم همین که مرگ خاموش و بیادعای برادرهایم را فراموش نکردهاید خیلیست؛ همان روزها از برخی از رسانهها که در شهر ما دفتر و «دوربین» داشتند، خواستیم به محل بیایند و از نزدیک از محل حادثه فیلمبرداری کنند؛ خیلی ساده گفتند این سوژه برای ما «ارزش خبری» ندارد؛ جالب اینجاست که روز بعد همان رسانهها داشتند از گردهمآیی پزشکان و مسئولان رپورتاژ میگرفتند؛ دریغ که مرگ خاموش مقنیها، ارزش خبری ندارد؛ هیچ است؛ به چشم نمیآید؛ نه مرگ خاموششان و نه جهاد طاقتفرسایشان در راه آبادانی این کشور....
گزارش: نسرین هزاره مقدم