تاثیر تلاطمات ارزی بر معیشت طبقه کارگر؛
سبد معیشت طبقه کارگر به کلی نابود شده/سوداگران هنوز چپاول میکنند
براساس گفته اقتصاددانان؛ در سه ماهه نخست امسال، قدرت خرید مردم هشتاد درصد کاهش یافتهاست. فعالان کارگری بر این عقیده هستند که در این شرایط، مذاکرات مزدی و افزایش حدوداً بیست درصدی دستمزد کاملاً بیاثر شدهاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بهار امسال برای طبقه کارگر، شبیه یک پاییز سرد و دلهرهآور بود؛ از شکفتگی و جوانه زدنِ بهاری نمیشود سراغی گرفت وقتی هرچه هست برگریزانِ سرد ناتوانیست. ناتوانی در تامین معاش خانواده، هر روز و هر هفته به گروههای بیشتری از طبقهی مزدبگیر ایرانی سرایت میکند؛ از کارگر قراردادی گرفته تا کارگر حجمی و پیمانی؛ از آموزشیار نهضت سوادآموزی گرفته تا معلم بازنشسته و از کارمند رسمی دولت گرفته تا پرستار شرکتی بیمارستان که شبهای طولانی دور از خانواده شیفت میدهد اما نمیتواند هزینه اجارهبهای مسکن را بپردازد. همه و همه با تیغ بیرحم جهش ناگهانی اقتصاد؛ زخمی شدهاند. قیمت ارز بالا رفته و درنتیجهی آن، نرخ تمام «اقلام ضروری» بیمحابا افزایش پیدا کردهاست. جالب اینجاست که مسئولان و کاربدستان همه اینها را «حبابی» میدانستند که قرار بود بترکد اما......
وحید شقاقی (اقتصاددان) اعلام کردهاست: «افزایش قیمت دلار، باعث شده طی هشت ماه اخیر ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم ۸۰ درصد کاهش پیدا کند، این در حالی است که در سال ۹۶ در حال نزدیک شدن به قدرت خرید سال ۹۰ بودیم. با این وضعیت اگر هیچ عامل مخرب دیگری بر اقتصاد کشور تاثیر نگذارد شاید ۱۰ سال دیگر قدرت خرید مردم به قدرت خرید سال ۹۰ برسد.»
او گفته است: ارز یکی از مهمترین متغیرهای هر اقتصادی است؛ این متغیر در حدی اهمیت دارد که میتوان با ایجاد بحران ارزی یک کشور را به طور نامحسوس و حتی مخربتر از جنگ نظامی نابود کرد. جنگ ارزی از جنگ نظامی خطرناکتر است.
در این بین، قربانیان این جنگ ارزی که از جنگ نظامی هم خطرناکتر است، کارگران و مزدبگیران هستند؛ گروههای کمتوانی که هرچه در دهههای گذشته کوشیدند، نتوانستند خط فقر را پشت سر بگذارند؛ حالا به نظر میرسد در سه ماه گذشته آنچه رخ داده، بارقهی کمسوی امیدها را هم به یاس مبدل کردهاست. باید دید کارگران و فعالان کارگری اثر این تلاطمها را در زندگی روزمره خود با چه شتابی تجربه میکنند؟
اکبر علیپور (رئیس انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو) «سرسری تعیین شدن دستمزد» و دقیقهی نودی بودن آن را یک مشکل اساسی میداند و میگوید: مزد کارگران بدون توجه به واقعیتهای زندگی، تعیین میشود؛ آن هم در آخرین دقایق هر سال، به عبارت بهتر در دقیقه نود؛ یعنی چند ساعت مانده به سال تحویل. برای محاسبه مزد، یکسری معادلات را پیش رویشان قرار میدهند که صحت ندارد و یکسری پیشبینیها برای سال بعد میکنند که هیچ زمان این پیشبینیها در عالم واقع اتفاق نمیافتد. مثلاً برای امسال یعنی سال ۹۷ پیشبینی کرده بودند که نرخ تورم تک رقمی است و این را «فرض مسلم» گرفتند و ۱۹.۵ درصد افزایش مزد را در بوق و کرنا کردند و گفتند این یک بُرد مسلم برای کارگران است؛ آیا واقعاً نرخ تورم تک رقمیست؟ آیا «باورپذیر» است که نرخ دستمزد بیشتر از نرخ تورم تعیین شده؟
مهمترین نیاز خانوادههای کارگری مسکن است
به اعتقاد علیپور، مسئولان در فضا سیر میکنند گویی پایشان روی زمین نیست یا حداقل اینکه روی «خاک ایران» نیست: نیازمندیهای مردم و بهطور مشخص کارگران را «واقعی» تفسیر نمیکنند؛ مهمترین نیاز خانوادههای کارگری، مسکن است؛ خانوادهی یک کارگرِ حداقل بگیر با این دستمزدها یک اتاق هم نمیتواند اجاره کند؛ حتی اگر بخواهد وسط میدان شهر «کپر» بزند و سر را روی کلوخِ خیابان بگذارد، بازهم باید به شهرداری عوارض بپردازد.
او میگوید: کارگران برای مسئولان فقط حکمِ گنجینهی آرا را دارند. وقتی رای میخواهند سراغ کارگران میآیند؛ بعد که از پل سعادت گذشتند، فقط فشار اقتصادی و محدودیت نصیب کارگران میشود اما این روزها کارگران به راستی به فشارهای اقتصادی معترضاند.
کاهش ۸۰ درصدی قدرت خرید مردم در بستر حداقل دستمزد کارگران چه معنایی دارد؟ در بهارِ امسال شکاف میان سبد معیشت خانوار و دستمزد کارگران تا چه اندازه عمیقتر شدهاست؟
چانهزنیهای مزدی بیاثر شد
فرامرز توفیقی (فعال کارگری و رئیس کمیته مزد کانون عالی شوراها) که در جریان مذاکرات مزدی ۹۷ و تعیین نرخ سبد معیشت، دستاندرکار بود و به همراه دیگر فعالان کارگری توانستند طرفهای مقابل را به پذیرش نرخ ۱۹.۵ درصدی افزایش مزد مجاب کنند، در ارتباط با شرایط پیش آمده میگوید: در سه ماه گذشته نه تنها افزایش مزد ۱۹.۵ درصدی و همه تلاشها و چانهزنیهای ما بیاثر شده، بلکه عقبگرد چشمگیری هم داشتهایم.
او به ادعای ۸۰ درصدی کاهش قدرت خرید بازمیگردد: وقتی اساتید اقتصاد میگویند هشتاد درصد قدرت خرید مردم از دست رفته، برخی شاید جنجال به پا کنند که اینها سیاهنماییست و واقعیت ندارد اما واقعیت این است که این اتفاق رخ داده است. بگذارید اول مفاهیم و معیارها را تعریف کنیم؛ اگر بخواهیم روی سبد معیشت حساب کنیم، یقیناً هشتاد درصد کاهش داشتهایم و اگر دستمزد را مبنا قرار دهیم، کاهش قدرت خرید قطعاً از هشتاد درصد هم بیشتر است. به عبارتی اگر افزایش قیمت «اقلام اساسی خانوارهای کارگری» را روی نرخ سبد که بیش از دو میلیون و نیم است، اعمال کنیم، میشود حدود هشتاد درصد ولی اگر همین نرخ افزایشی را روی دستمزد اعمال کنیم که حدود یک میلیون و دویست هزار تومان است، درصد نهایی از هشتاد درصد بیشتر می شود؛ علیایحال آن چیزی که واقعیت مسلم است اینکه متاسفانه علیرغم اینکه همه حتی مردم عادی در دورافتادهترین مناطق کشور میدانستند «ترامپ» حتماً از برجام خارج میشود و اولین بار هم نبود که ما در سیاست خارجی از طرفهای مقابل خلف وعده میدیدیم، تمهیدی اندیشیده نشد.
وی ادامه میدهد: آیا اولین بار است که سوداگران و سودجویان از این هیجانات کاذب سوءاستفاده میکنند؟ چرا کاری نکردند؟ چرا هیچ تدبیری، هیچ اقدامی انجام نشد؟ دست روی دست گذاشتند و اجازه دادند معاش مردم به قهقهرا برود. حالا دو فرضیه اینجا مطرح میشود؛ یا «عمداً» دست روی دست گذاشتند و خواستند خلاء کمبود بودجه و کاستی درآمدها را جبران کنند که بعید میدانم یا اینکه این شرایط محصول ناتوانی دولت است که درنتیجه دود آن در چشم طبقه مزدبگیر رفته است و کسی هم به داد این مردم نمیرسد. در خبرگزاریها آمده که از طرف دولت ستادی برای رصد کردن قیمت میوه در بازار تشکیل شده؛ این واقعا خندهدار است؛ یعنی همه مشکلات معیشتی مردم حل شده و فقط قیمت میوه مانده!؟ یعنی الان گوشت و حبوبات و روغن و حمل و نقل و هزینههای آب و برق و گاز و هزینههای مترتب بر مسکن و هزینههای تعمیر و نگهداری تجهیزات، همه مرتب و ثابت است و فقط مانده رصد کردن قیمت میوه؟ همین الان خودروی شخصی من که یک سمند است، روزهای متوالیست در پارکینگ منزل بلااستفاده افتاده چون «جعبه فرمان هیدرولیک سمند» موجود نیست؛ به همین سادگی.
چرا با ویرانگران اقتصادی برخورد نمیکنند
او معتقد است دولت نقش حاکمیتی خود را فراموش کرده: نه تنها دولت که مجلس نیز وظیفه تقنینی خود را از یاد برده و نمایندگان مجلس به نطقهای پیش از دستورِ شعاری بسنده کردهاند که فقط جنبهی انتخاباتی دارد. اینکه سوداگران دارند چپاول میکنند، نتیجه همین فراموشکاریهاست. به راحتی میگویند دو نفر، «A هزار» سکه بهار آزادی خریدهاند؛ اما نمیگویند چه کسی به آنها این همه سکه را فروخته؟ چرا کسی این «مفسدان اقتصادی» را معرفی نمیکند؟ چرا اینها تنبیه نمیشوند؟ کسی که پول به جامعه تزریق میکند و آن را به طلا و مسکوکات تبدیل میکند، در پی تخریب و ویرانیست، پس چرا با این ویرانگران و برخورد نمیکنند؟
تاثیر این اتفاقات بر سبد معیشت کارگران چقدر بودهاست؟ توفیقی در این باره میگوید: سبد معیشت طبقهی کارگر به کلی نابود شده؛ یعنی آن اندک امیدواری که ما به عنوان نمایندگان کارگران در ماههای پایانی سال در شورای عالی کار احساس میکردیم و فکر میکردیم قدم مثبتی در راستای نزدیک کردن سبد معیشت به دستمزد برداشتهایم، مانند یخ در گرمای زودرس بهار امسال آب شد. الان نه تنها شکاف مزد و سبد معیشت برطرف نشده، بلکه متاسفانه این شکاف عمیقتر هم شدهاست؛ اگر بخواهم بهطور دقیق به قضیه نگاه کنیم باید بگویم در این سه ماه، فاصله سبد معیشت و دستمزد، ۴۱.۳ درصد عمیقتر شدهاست. اینها عین واقعیت است. وقتی گوشت قرمز از کیلویی ۳۷ هزار تومان میرسد به کیلویی ۷۰ هزار تومان، وقتی معدل افزایش هزینههای مسکن و سرپناه خانواده، بیست درصد میشود، وقتی هزینههای ایاب و ذهاب نزدیک به بیست درصد زیاد میشود، وقتی هزینههای تعمیر، سرویس و نگهداری، «خارج از احصاء» میشود، یعنی قابل اندازهگیری و تعیین نیست، بدیهیست که بپذیریم یک فاجعه اقتصادی رخ داده است و این اعداد و آمار واقعیت دارد.
گفتگو: نسرین هزاره مقدم