خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد؛

افزایش دستمزد بی‌اثر شده‌/طشت سیاست‌های اقتصادی از بام افتاده‌است

افزایش دستمزد بی‌اثر شده‌/طشت سیاست‌های اقتصادی از بام افتاده‌است
کد خبر : ۶۳۴۹۵۶

بهرام حسنی‌نژاد با بیان اینکه چشم‌انداز روشنی پیش روی طبقه کارگر نیست، از تداوم سیاست‌های تعدیلی و کاهش قدرت خرید کارگران انتقاد کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، یک فصل از سال جدید گذشت. سال 97 برای کارگرِ ایرانی دستاورد چندانی نداشته‌است، حتی به اعتقاد بسیاری از فعالان کارگری در این سه ماه، معیشت و منزلت کارگران سقوط چشمگیری داشته‌است. بهرام حسنی‌نژاد (فعال کارگری) در ارتباط با اتفاقاتی که در عرصه اقتصاد در سه ماه گذشته رخ داد، می‌گوید: باتوجه به افزایش نرخ ارز و تلاطم‌های اقتصادی باید بگویم وضع معیشتی کارگران به مراتب بدتر از قبل از نوروز 97 است. شرایط به گونه‌ای پیش رفته‌ که افزایش 19.5 درصدی دستمزد اصلاً خودش را نشان نمی‌دهد و هیچ نمود عینی در زندگی کارگران ندارد.

او ادامه می‌دهد: اگر به جای توجه به معیشت و قدرت خرید طبقه‌ی کارگر، فقط عدد افزایش مزد را ملاک قرار دهیم، به بیراهه رفته‌ایم. با این تلاطم‌های اقتصادی نه تنها اثر افزایش دستمزد از بین می‌رود بلکه حتی معیشت، جریان معکوس و عقبگرد هم پیدا می‌کند؛ لذا عدد افزایش مزد در مقابل توانمندی معیشتی و قدرت خرید کارگر هیچ اهمیتی ندارد.

نگاه دولت و مجلس به کارگران، نگاهِ «کالایی» است

حسنی‌نژاد، مشکل اصلی را در عدم نظارت دقیق و گسترش خصوصی‌سازی‌های بی‌ضابطه می‌داند و می‌گوید: نگاه دولت و مجلس به کارگران، نگاه صد درصد کالایی است، این نگاه، به صراحت اعتقاد دارد که کارگر هرچه ارزان‌تر باشد، بهتر است؛ علاوه بر این، استیلای این نگاه بر روابط کار، در حال سلب امتیازات و دستاوردهایی است که جنبش کارگری در صد سال اخیر به وجود آورده‌است.

حسنی‌نژاد یکی از این سلب امتیازات را ارائه بند «ز» در لایحه بودجه توسط دولت و تصویب آن در مجلس می‌داند و معتقد است تا زمانی که «بی‌حقوق‌سازی» طبقه‌ی کارگر ادامه داشته باشد، چنین مصوباتی تداوم خواهد داشت.

شغل تبدیل به «امتیاز» شده

این فعال کارگری در ادامه تاکید می‌کند: سیاست‌های تعدیلی و خصوصی‌سازی‌ها امتیازات و منافع کارگران را هدف گرفته و به تدریج کارگران را تبدیل به کالاهای یکبار مصرف می‌کند که هر زمان کارفرماها نیاز داشتند، دست به استخدام کارگر بزنند و هر زمان نخواستند، بدون هر حمایت و یا غرامتی آنها را اخراج کنند. سیاست دولت متاسفانه به این سمت کشیده شده‌است. از طرف دیگر وضع اشتغال روز به روز بدتر شده و این نشان می‌دهد سیاست‌های  بخشِ اشتغال‌زایی نه تنها جواب نداده بلکه نتیجه معکوس به بار آورده‌است. بیکاری سر به فلک کشیده؛ اگر کسی ستاره بختش هنوز در آسمان می‌درخشد و هنوز صاحب شغل است، انگار «امتیاز بزرگی» را داراست؛ این فرد در جامعه استثناست چراکه اکثریت نیروی کار یا بیکارند یا در آستانه بیکاری.

دستاورد سیاست‌های اقتصادی برای کارگران، بی‌ثباتی‌ست

حسنی‌نژاد دستاورد سیاست‌های اقتصادی برای کارگران را «بی‌ثباتی» می‌داند: فضایی را به وجود آورده‌اند که ناامنی به وجود آمده فراتر از امنیت شغلی‌ست؛ همه چیز در زندگیِ طبقه‌کارگر در خطر است؛ زندگی کارگر، آینده و خانواده کارگر، جایگاه فرهنگی و اجتماعی کارگر و البته شغل ناپایدار کارگر. دورنمای زندگی اجتماعی کارگران کاملاً در خطر است.

اینها مشکلاتی‌ست که وجود دارد؛ نقش مجلس شورای اسلامی در این بین چیست؟ آیا کارگران از مجلسی که هم بند «ز» را علیرغم اعتراضات کارگری به تصویب رساند و هم وظایف نظارتی خود را در قبال نیروی کار فراموش کرده، رضایت دارند؟ آیا می‌شود مجلسی را که هیچ نظارتی بر اجرای اصل 44 قانون اساسی و واگذاری واحدها به بخش خصوصی ندارد و از به ثمن بخس فروختن کارخانجات به «نااهلان» جلوگیری نمی‌کند، نماینده طبقه‌‌ی کارگر دانست؟ حسنی‌نژاد در این باره می‌گوید: با ضدکارگری بودن نمایندگان مجلس صد درصد موافقم.

هیچکس دلش برای کارگر نمی‌سوزد

او ادامه می‌دهد: باید گفت مجلس و دولت صرفنظر از هیاهوها و جنجال‌ها، یک هدف را در رابطه با کارگران دنبال می‌کنند و آن هم کالایی نمودن کارگران و تداوم خصوصی‌سازی‌ها به بدترین اشکال ممکن است؛ دولت دست به واگذاری‌های بی‌ضابطه می‌زند و مجلس هم با اعتراض نکردن و نادیده گرفتن تخلفات، بر این واگذاری‌ها صحه می‌گذارد؛ تصادم‌هایی هم که بین دولت و مجلس گاهی پیش می‌آید ربطی به اجرای قانون یا عدم اجرای قانون ندارد، فقط درگیری‌های سیاسی و جناحی و منفعت‌طلبیِ گروهی و شخصی‌ست؛ هیچ کدام‌شان دل شان برای کارگر نمی‌سوزد.

حسنی‌نژاد که پیش از این دبیر انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو بوده و هم‌اکنون نیز در بطن جامعه‌ی کارگری مشغول به کار است، «امید به آینده» را در کارگران رو به افول توصیف می‌کند: در جامعه کارگری، امیدواری به آینده نیست؛ البته خیلی هم نیاز نیست در بطن جامعه کارگری باشید تا مشکلات و ناامیدی‌ها را ببینید؛ همین که زندگی روزمره مردم را مشاهده کنید، همین دست‌های خالی که از خرید بازمی‌گردند، خود گواه همه چیز است؛ حتی آدم‌هایی که متعلق به طبقه متوسط هستند و از کارگران یدی و غیرماهر، اوضاع معیشتی بهتری دارند، خریدهای روزمره خود را قیچی کرده‌اند؛ همینها هم وقتی می‌خواهند گوشت بخرند، حتی از یک کیلو کمتر می‌خرند؛ اینها واقعیت‌هایی‌ست که نمی شود سرسری گرفت و از آن عبور کرد. زندگی روزمره مردم دچار اختلال است؛ زندگیِ طبقه متوسط کمی از خط گرسنگی بالاتر ایستاده، طبقه فرودست که دیگر هیچ، زیر خط گرسنگی فقط نفس می‌کشد.

او در پایان می‌گوید: علیرغم هیاهوها، هیچ نهادی کاری برای کارگران انجام نداده‌است. دیگر حتی در حرف و شعار هم از بهبود شرایط سخن نمی‌گویند و باید گفت طشت سیاست‌های اقتصادی از بام افتاده‌است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز