ایلنا گزارش میدهد؛
تورم رسمی یا سبد حداقلی، سرنوشت مزد به کجا میکشد؟
دغدغه اصلی کارگران فارغ از اینکه نرخ سبد معیشت حداقلی چقدر تعیین میشود، این است که مزدشان چقدر زیاد خواهد شد؟ و توان خریدی که تنزل شدید یافته، آیا روزی ارتقا خواهد یافت؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، شب گذشته (بیست و دوم اسفند) سبد معاش حداقلی خانوارهای کارگری با توافق سه ضلع مثلث چانهزنیهای مزدی چیزی حدود دومیلیون و ششصد و هفتاد هزار تومان تعیین شد.
اگر عدد دقیق سبد معاش امسال و محاسباتِ سال گذشتهی سبد را با هم مقایسه کنیم، مشخص میشود سبد معاش امسال، صد و هشتاد هزار و هشتصد تومان بیشتر از سال گذشته تعیین شدهاست. تفاوت رقمی که مشخص نیست در مذاکرات مزدی هیچ نتیجه عینی و ملموسی داشته باشد.
سال گذشته، علیرغم توافق سهجانبه بر نرخ نهایی سبد که برای اولین بار در دهههای گذشته حاصل شد، بازهم تعیین دستمزد با چانهزنی بر سر نرخ تورم رسمی و اعلامی انجام شد؛ به عبارتی در آخرین روزها، سبد معاش حداقلی (که بسیار هم حداقلی مصوب شده بود) در کشوهای میز مذاکرات جا ماند. با این وجود برخی از فعالان کارگری بر این باورند همین که دولت و کارفرمایان مجبور به قبول واقعیتهای معیشتی کارگران شدهاند و پای سبدی را امضا زدهاند که رقماش بیش از دوبرابر دستمزد است، خود گام مثبتی است چراکه طرفهای مقابل با امضایی که زدهاند، قبول کردهاند که حق کارگران دو برابر چیزی است که به آنها میپردازند و اذعان کردهاند که در تامین نیازهای حداقلی و اولیهی بیش از نیمی از جمعیت کشور (کارگران و به تبع آنها بازنشستگان) ناتوان ماندهاند.
اما برای بسیاری از فعالان کارگری، قضیه را نمیتوان به همین سادگی جمعبندی کرد و از کنارش گذشت. به عقیده آنها تنها چیزی که اهمیت دارد، تاثیر عملی و ملموس مذاکرات مزدی در زندگی کارگران است. درنهایت، اینکه توانِ بالقوهی مزدی چقدر است به اندازه توانِ بالفعل مزد اهمیت ندارد؛ به عبارتی اینکه دستمزد چقدر باید باشد بسیار کماهمیتتر از این است که در عمل چقدر هست.
بهرام حسنینژاد (فعال کارگری و دبیر سابق انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو) در ارتباط با رقم سبد معیشت میگوید: چه فرقی میکند؛ اصلاً عدد سبد را اعلام کنند چهار میلیون تومان؛ در زندگی منِ کارگر چه تاثیری دارد؟ من هنوز نفهمیدهام این همه هیاهو، این اندازه چالشهای مذاکراتی بر سر سبدی که در نهایت قرار نیست مزد را تعیین کند، چه فایدهای دارد؟
حسنینژاد البته این را که اگر روی کاغذ «آنها» را به امضا برای حقمان بکشانیم، کم اهمیت نیست، قبول دارد؛ اما دغدغه اصلی خود را سطح زندگی واقعی مردم میداند و میگوید: این قیمت، این رقمِ دو میلیون و ششصد و اندی تومان زمانی ارزش دارد که اجرایی بشود؛ که در زندگی کارگران، در پولِ جیبشان، در نان سفرهشان، تاثیر بگذارد؛ وگرنه هیچ بار ارزشیای ندارد.
او تاکید میکند؛ این عدد سبد معیشت، هنوز هم واقعی نیست؛ هنوز هم بسیار کمتر از حداقلهای ضروریِ زندگیِ یک کارگر شهری است؛ نه تنها در کلانشهرها بلکه در شهرهای متوسط و کوچک هم جوابگو نیست.
به اعتقاد حسنینژاد، مهمتر از رقم سبد، ارئه برنامهای برای رسیدن مزد به سبد است؛ اینکه طرفهای مقابل به قبول چنین برنامهای تن بدهند، نیاز به مبارزه و «کنش جمعی» کارگران دارد.
حسنینژاد در ادامه صحبتهایش به موضوع ظریفی اشاره میکند: «اگر هرسال سبد را یک رقم حداقلیِ تا حدودی قابل قبول تعیین کنند ولی این عدد نه یکباره و نه در طی یک برنامهی کوتاهمدت در تعیین دستمزد درنظر گرفته شود و نه نتیجه عملی برای کارگر داشته باشد، فقط حمل بر فرافکنی خواهد شد؛ یعنی امر مشتبه میشود که نمایندگان کارگران چانه میزنند و چانه میزنند فقط برای رسیدن به این عدد؛ فقط برای دور کردن اعتراضات؛ و این یعنی فرافکنی....»
این فعال کارگری به جد عقیده دارد شرایط به گونهای پیش رفته که مردمِ مزدبگیر به هیچوجه نمیتوانند زندگی کنند؛ دستشان لای دراست؛ سفرهشان خالیست. او میگوید مردم آه در بساط ندارند...
ناصر آقاجری (فعال کارگری و عضو اتحادیه کارگران پروژهای جنوب) اما معضل را زیرساختیتر از کشاکشِ پایانِ سال مزد و سبد میداند و معتقد است؛ خیلی چیزها باید تغییر کند تا در نتیجهی این تغییرات، معاش کارگران و نگاه آنها که به اصطلاح شرکای اجتماعی کارگر هستند، متحول شود: «اخبار اقتصادی را ببینید؛ مشخص است که نمیتوانند نرخ ارز را کنترل کنند؛ چون نقدینگی بسیار به خودیهایی دادهاند که مرجوع نمیشود؛ آن خودیها حاضر به پس دادن نیستند. خُب در این شرایط قدرت پول ملی و به تبع آن قدرت خرید کارگر پایین آمدهاست؛ در این شرایط همین سبد دو میلیون و ششصد و هفتاد هزار تومانی نیز با واقعیتهای زندگی روزمره کارگران همخوانی ندارد؛ اما فاجعه این است که همین حداقلِ خیلی حداقلی هم در مزد لحاظ نمیشود»
آقاجری از تجربههای روزمرهاش به عنوان یک کارگر میگوید؛ اینکه وقتی برای خرید به «بازار» میروی، حتی مواد اولیه زندگی را نمیتوانی بخری؛ اینکه هر روز شیر و مرغ و تخممرغ گران میشود. میگوید: هر روز منِ کارگر، زنبیلِ خریدم خالیتر میماند.
او در ادامه میگوید: روند گرانیهای پیاپی همراه با سقوط سنگینِ ارزش پول، قدرت خرید کارگر را پایین آورده؛ من معتقدم تا زمانی که دولت مناسبات اقتصادی را تغییر ندهد، هیچ مشکلی حل نمیشود؛ به عبارت دیگر تا وقتی مناسبات تغییر نکند، بازهم سبد معاش کنار گذاشته میشود؛ بازهم تورم رسمی را مبنا میگیرند و بازهم مزد را خیلی کم و غیرموثر افزایش میدهند.
آقاجری نظراتش را جمعبندی میکند: تا وقتی دولت از قطار نئولیبرالی پیاده نشود، با مزد واقعی موافقت نخواهد کرد. شما آموزش و پرورش را ببینید؛ شبکه بهداشت مملکت را ببینید؛ نیروی کار ساعتی در مدارس خصوصی، ماهی ۳۰۰-۴۰۰ هزارتومان دستمزد میگیرد؛ آنهم با ماهها تاخیر؛ این یعنی فاجعه؛ در چنین شرایطی شما چطور توقع دارید دولتی که در زیرمجموعههای خودش استثمارِ آشکار صورت میگیرد به حداقلهای زندگی کارگران اهمیت بدهد؟
در روزهای باقیمانده تا پایان سال، در همین روزهای اندکِ پیشِ رو، مزد تعیین خواهد شد؛ اگر امسال هم به روال سال قبل، سبد معیشت در آخرین روزهای مذاکرات از برنامه خارج شود و مبنای تصمیمگیری باز هم تورم جاری و انتظاریِ اعلام شده توسط دولت باشد، دیگر بعید به نظر میرسد سال آینده کارگران هیچ انگیزهای برای پیگیری بحثهای مربوط به سبد معاش داشته باشند؛ به احتمال زیاد پس از این، عطای سبد را به لقایش خواهند بخشید.
گزارش : نسرین هزاره مقدم