کامبیز لعل در گفتوگو با ایلنا:
برنامههای انجماد مزدی، منابع تامین اجتماعی را محدود کرده/شورای عالی سلامت هزینههای درمانی را انبساطی گران کرد
منجمد نگهداشتن افزایش مزد در شورای عالی کار تنها یک روی سکه واقعیت است. روی دیگر اتفاقی است که برای افزایش تعرفههای خدمات پزشکی میافتد. رویکردهای متفاوتی که بر این دو شورا حاکم است تا امروز غیر از ایجاد مشکلات معیشتی برای مزدبگیران، زیان سازمان تامین اجتماعی را نیز به همراه داشته است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، به عقیده کامبیز لعل (کارشناس بیمههای اجتماعی) اجرای طولانی مدت برنامههای فریز مزدی در ایران فقط به زیان اقتصاد خانوادههای مزدبگیر محدود نبوده است و باید در کنار قربانیان این سیاستها نام سازمان تامین اجتماعی را نیز اضافه کرد. او در گفتگوی پیشرو توضیح میدهد که چگونه رویکردهای متعارض شوراهای عالی کار و شورای عالی بیمه سلامت باعث شده سازمان تامین اجتماعی با بحران جدی تامین منابع مالی روبرو شود.
سالهاست که انجماد مزدی، به رویه غالب جلسات تعیین مزد شورای عالی کار تبدیل شده است. در مقابل اما به نظر میرسد هزینههای بهداشتی و درمانی سالهاست رشد انبساطی داشتهاند. این ناهماهنگی چه تاثیری بر فعالیت سازمان تامیناجتماعی میگذارد؟
منجمد نگهداشتن افزایش مزد در شورای عالی کار ، تنها یک روی سکه واقعیت است، روی دیگر اتفاقی است که در شورای عالی سلامت برای افزایش تعرفههای خدمات پزشکی میافتد. در شورای عالی کار، جو غالب پرهیز از هرگونه افزایش معقول و منطقی مزد است اما در شورای عالی سلامت به راحتی تاثیر تورمهای قابل پیشبینی در قیمتهای جدید تعرفه پزشکی لحاظ میشوند و برای همین است که در کنار پایین ماندن دستمزد کارگران شاهد افزایش غیرمتعارف درآمد پزشکان هستیم.
یعنی از یکسو مصوبات مزدی شورای عالی کار، تعادل منابع و مصارف سازمان تامین اجتماعی را برهم زدهاست؛ در مقابل مصوبات شورای عالی بیمه سلامت هزینههای مالی این سازمان را بدون هیچ محدودیتی افزایش میدهد؟
بله، متاسفانه در این دو شورای عالی، دو رویکرد متفاوت حاکم است و همین اتفاق تا امروز غیر از ایجاد مشکلات معیشتی برای مزدبگیران، زیان سازمان تامین اجتماعی را نیز به همراه داشته است.
مگر نه اینکه هم سازمان تامین اجتماعی، هم شورای عالی کار و هم شورای عالی بیمه سلامت زیر نظر دولت اداره میشوند، این همه تعارض از مجموعه واحدی که دولت نامیده میشود، بعید نیست؟
خیلی وقت است که دولتها از سازمان تامین اجتماعی فقط توقع حمایت و همراهی دارند؛ اینکه مدیریت این سازمان باید مانند تمامی صندوقهای بیمهای کشور امکانات خود را برای پیشبرد برنامههای حاکمیتی بسیج کنند. مثلا طبق قانون اساسی فراهم کردن امکان دسترسی شهروندان به خدمات بهداشتی یک تکلیف حاکمیتی است و دولت باید از محل درآمدهای مالیاتی، نفتی و .... به این تکلیف عمل کند؛ اما در طرح تحول سلامت این منابع سازمان تامین اجتمایع و دیگر صندوقهای بیمهای است که دارد هزینه میشود.
به پرسش نخست بازمیگردم، میتوان گفت که انجماد مزدی در کنار اتفاقات دیگری مانند پرداخت نشدن مطالبات سازمان تامین اجتماعی، برای این سازمان و بیمهشدگان شاغل و بازنشسته آن مشکلآفرین بوده است؟
مشکلآفرینی فقط به انجماد مزدی مربوط نیست، انجماد اشتغال نیز به نوبه خود یک مشکل جدی است، هر دو اینها اگر ادامه یابند میتوانند از نظر تامین منابع مالی برای سازمان تامین اجتماعی مشکلات جدی تولید کنند.
انجماد اشتغال دیگر چه نوع مشکلی است؟
انجماد اشتغال دستکمی از انجماد مزدی ندارد، بگذارید اینطور توضیح دهم در دهه ۶۰ تقریبا هرسال یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شده است. توقع این بود که در ظرف مدت ۳۰ سال برای این جمعیت فرصتهای شغلی مناسب تدارک دیده شود اما اگر به آمار موجود رجوع کنیم، متوجه خواهیم شد که اشتغالزایی در یک دهه گذشته نهایتا چیزی در حدود ۱۰۰ هزار فرصت شغلی برای هر سال بوده است.
منظور شما از انجماد اشتغال این است که به دلیل ناکافی بودن فرصتهای شغلی موجود، افراد کمتری در بازار رسمی اشتغال جذب شدهاند و در نتیجه شمار بیمهشدگان سازمان تامین اجتماعی کمتر از مقدار واقعی افزایش یافته است؟
انجماد اشتغال یعنی اینکه برخلاف پیشبینیها، نیروی کار جوان نتواند راحت در بازار رسمی کار شغلی بیابد، این اتفاق به هر دلیلی که بیفتاد نتیجهای غیراز کاهش بیمهشدگان سازمان تامین اجتماعی و در نتیجه کاهش حق بیمههای پرداختی ندارد، یادمان باشد که حق بیمه اصلیترین منبع درآمد سازمان تامین اجتماعی است.
اما پرسش در مورد انجماد مزدی بود!
حاصل ضرب عدد مزد در عدد اشتغال محدوده منابع سازمان تامین اجتماعی را مشخص میکند؛ به همین علت برای سازمان تامین اجتماعی، تبعات انجماد مزدی به اندازه انجماد اشتغال اهمیت دارد. واقعیت این است که در ۳۰ سال گذشته افزایش اشتغال و افزایش مزد هر دو دچار انجماد شدهاند؛ نه افزایش بیمهشدگان تناسبی با رشد جمعیت داشته و نه دستمزدهایی که قرار است مبنای پرداخت حقبیمه باشند، متناسب با هزینههایی مانند حق ویزیت پزشکان زیاد شدهاست.
یعنی غیر از خانوادههای مزدبگیر، سازمان تامین اجتماعی هم یکی از قربانیان اجرای برنامههای تعدیل مزدی است؟
بله، درنظر داشته باشید که ماهیت یک صندوق بیمهای چیزی غیر از جمعآوری حق بیمه از یک گروه اجتماعی و هزینه کردن آن برای یک گروه اجتماعی دیگر نیست، به همین دلیل برای توضیح بیشتر به مثالی که زدم بازمیگردم، بالاخره بخشی از حق بیمه پرداختی کارگران باید بابت هزینههای درمانی مورد استفاده آنها و خانوادههایشان هزینه شود، اما وقتی آهنگ افزایش مزد یک کارگران برای سالها کمتر از آهنگ افزایش هزینههای پزشکی باشد، طبیعی است فعالیت بلندمدت، صندوق بیمهای دچار مشکل شود.
وحالا اگر به این مسئله، موضوع پرداخت نشدن مطالبات دولت نیز اضافه شود؟
طبیعی است که مشکل سازمان تامین اجتماعی برای تامین منابع مالی دشوارتر از هرزمان دیگری خواهد بود.
تصورم این است که انجماد مزد و انجماد اشتغال، بیشترین آسیب خود را متوجه فعالیتهای درمانی سازمان بکنند، زیرا در باب تعهدات بیمهای سازمان خود را مکلف میداند تا متناسب با حق بیمه پرداخت شده، مستمری بدهد اما در مقابل چون هزینههای بخش درمان مطابق با ارزش روز محاسبه میشوند، در این قسمت، مشکلات مالی سازمان تامین اجتماعی بیشتر خواهد شد.
اصولا کنترل هزینههای پزشکی برای سازمان تامین اجتماعی، امری دشوار محسوب میشود؛ علت این اتفاق از یکسو به افزایش مزد و تعرفههای پزشکی و از سوی دیگر به افزایش متقاضیان استفاده از خدمات پزشکی بازمیگردد؛ علت این وضع نیز چیزی غیر از ناتوانی نظام سلامت کشور برای کنترل، عرضه و تقاضا نیست، برای همین نظام پرداخت پزشکی کشور بدون هیچ محدودیتی برای تمامی بخشهای بیمهای و غیربیمهای هزینهتراشی میکند؛ نتیجه این وضعیت چیزی غیر از آن نیست که قسمت عمده منابع مالی سازمان تامین اجتماعی بابت هزینههای جاری مصرف شود و در مقابل منابع کمتری برای نیازهای آتی سرمایهگذاری شود. برای همین ادامه اجرای برنامههای انجماد مزدی به هیچ وجه به سودِ سازمان تامنی اجتماعی و بیمهشدگان آن نیست.