خبرگزاری کار ایران

یک استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایلنا:

تعاونی‌ها مردم را از حاشیه به متن می‌آورند/جایی که باند و باندبازی باشد، تلاش گروهی معنا ندارد

تعاونی‌ها مردم را از حاشیه به متن می‌آورند/جایی که باند و باندبازی باشد، تلاش گروهی معنا ندارد
کد خبر : ۵۹۱۵۵۴

ابولقاسم عربیون می‌گوید: قرار بود که تعاونی‌‌ها سهم ۲۵ درصدی از اقتصاد داشته باشند، اما حالا به زحمت سهم ۵ درصدی از اقتصاد را در اختیار دارند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ماهیت تعاونی‌ها ایجاد مشارکت برابر برای توده‌های محروم جامعه است. این راهی است که در خیلی از نقاط جهان امتحان کرده‌اند. با این حال ابوالقاسم عربیون (دانشیار ممتاز دانشگاه تهران در رشته کارآفرینی فناورانانه) معتقد است که در ایران هیچ کار خاصی روی تعاونی‌ها انجام نشده و این امر موجب شده است که گروه‌های ذی نفوذ عنان تعاونی‌ها در دست بگیرند. بدین ترتیب هیچ سهمی از توزیع کیک اقتصاد، نصیب فقرا و لایحه‌های محروم جامعه نمی‌شود.

آقای عربیون اقتصاد در کشورهای جهان سوم و رو به توسعه در چارچوب تعاونی‌ها متحول شده‌اند. برای نمونه کشور چین از سال ۱۹۷۹ شروع به افزایش اختیارات تعاونی‌ها به مثابه سازمان‌های مردم نهاد کرد و اینگونه زمینه را برای اشتغال و توزیع برابر ثروت فراهم کرد. در ایران هم اصل ۴۳ قانون اساسی را داریم که تعاونی‌ها را محور «تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن ‌کردن فقر و محرومیت» فرض گرفته است؛ با این حال انواع تعاونی‌ها اعم از تولیدی، روستایی و مرزنشین فقط روی سامانه‌های مربوطه ثبت شده‌اند و عملا نشانی از فعالیت و تحرک و به تبع آن اشتغالزایی وجود ندارد. چرا تا این اندازه در حوزه تعاونی‌ها دچار فقر ساختاری هستیم؟  

من فکر می‌کنم آنچه را که باید روی آن کار کنیم و خیلی هم به آن در کشور به صورت عام و در اقتصاد به شکل خاص نیاز داریم، فرهنگ تعاون یا فرهنگ اقتصاد  مبتنی بر تعاون، است؛ حتی در حوزه فرهنگی هم به آن به شکل فرهنگ سازمانی و در سطح کلان به عنوان فرهنگ مسلط بر جامعه، نیازمندیم. ما در ایران روی این حوزه کار خاصی نکرده‌ایم. این در حالی است که کشور ما یک کشور کهن است که تمدن آن براساس فرهنگ تعاون شکل گرفته است؛ اما نتوانستیم این فرهنگ را در بدنه و ابعاد مختلف توسعه‌ای کشور ساری و جاری کنیم.

در قانون و روی کاغذ، اقتصاد مبتنی بر تعاون، اقتصاد ملی ما را شکل می‌دهد، اما نقشش مغفول مانده است چراکه فرهنگ تعاون و فرهنگ مشارکت و همدلی و همکاری به قول استاد «مرتضی فرهادی» در کتاب «فرهنگ یاری‌گری» در جامعه ما نقش نبسته است و کارهای انفرادی بیشتر شکل می‌گیرد و کمتر شاهد کار مشارکتی هستیم.

اما در اسناد بالادستی همانند برنامه پنج ساله ششم توسعه بسیار بر نقش تعاونی‌ها تاکید شده‌است و در سال‌های گذشته هم از لحاظ ثبت تعاونی، کارهایی شده است؛ اما مشکل این است که بسیاری از این تعاونی‌ها همانند تعاونی‌ها روستایی، کشاورزی و مرزنشینی غیرفعال هستند.  

بله؛ قرار بود که تعاونی‌‌ها سهم ۲۵ درصدی از اقتصاد داشته باشند، اما حالا به زحمت سهم ۵ درصدی از اقتصاد دارند. من می‌خواهم بگویم که فرهنگ تعاون به هزاران سال قبل بازمی‌گردد. به تبع این تعاونی‌ها (تولیدی، روستایی و اتحادیه‌های‌تعاونی) به مثابه نهادهای مردمی  از آنچه که باید باشند، فاصله گرفته‌اند و از نقششان فروکاسته شده است؛ لذا باید علاوه بر فرهنگ مردم به ویژه روی فرهنگ مسئولان و دست‌اندرکاران حوزه تعاون کار کنیم.

مسئولانی که خودرأی و خودسر باشند و برای آحاد جامعه نقشی قائل نشوند و منیت داشته باشند؛ تنها یک بوروکراسی سلسله مراتبی (از بالا به پایین) برای مردم ایجاد می‌کنند. اگر تاریخچه توسعه را در جهان بررسی کنیم متوجه تطور تاریخی آن می‌شویم؛ در تئوری‌های متاخرتر، مردم سوژه توسعه تلقی می‌شوند و دولت‌ها باید برای رسیدن به رشد پایدار روی آنها هدف‌گذاری و سرمایه‌گذاری کنند.

اگر مردم شأن و جایگاه خود را در مرکز توسعه و تصمیم‌گیری‌ها ببینند و نه در حاشیه؛ اگر مشارکت آنها را در قالب تعاونی‌ها بطلبند، آنوقت است که اقتصاد به سمت پیشرفت و نه پسرفت حرکت می‌کند. همانطور که گفتم تعاونی‌ها سازمان‌های مردم نهادی هستند که اقتصاد را به حرکت درمی‌آورند و گروه‌های اجتماعی محروم را از حاشیه به متن می‌آورند؛ این یعنی لحاظ کردن مداخله‌گری مردم. اینگونه مردم سرمنشا تحول در تولید ناخالص ملی (GNP) و تولید ناخالص داخلی (GDP) خواهند شد و مسئولان نام نیک از خود باقی می‌گذارند.

در شرایطی که صنایع کشور تعطیل یا رو به تعطیلی هستند؛ این بحث پیش می‌آید که وقتی حاکمیت، توان ایجاد شغل را برای مردم به خصوص در شهرستان‌های محروم و کم برخوردار ندارد، بیاید و از ظرفیت تعاونی‌ها برای ایجاد شغل و حمایت از کارآفرینان محلی استفاده کند. اصل ۴۳ قانون اساسی هم تاکید کرده است که به منظور توزیع یکسان ثروت دولت مکلف است که از ظرفیت تعاونی‌ها استفاده کند تا اینگونه مردم استقلال داشته باشند و کلیت اقتصاد هم گرفتار چنبره دولت نشود؛ وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم اخیرا گفته است که کم هزینه‌ترین نوع ایجاد اشتغال (۲۰ تا ۵۰ میلیون تومان برای هر شغل) مربوط به تعاونی‌هاست؛ اما چرا دولت‌ها به این مسئولیت‌های خطیر خود نمی‌پردازند و مردم را در دامان بیکاری و فقر رها کرده‌اند؟

در پاسخ به این پرسش باید اشاره‌ای به تاریخ ادبیات توسعه‌ای ایران بکنم. توسعه روستایی در ادبیات توسعه‌ای ایران پررنگ است. معیشت انسان در گرو فعالیت‌های جمعی است و این یک قاعده است؛ حال چه راه‌حلی بهتر از تعاونی‌ها. آنچه که این وضعیتی را که شما به آن اشاره کرده‌اید پیش آورده، فردگرایی، انحصارگرایی و قوم‌گرایی‌های خاص فامیلی است. جایی که باند و باندبازی، رانت‌خواری و رانت‌جویی می‌شود، دیگر تلاش دسته‌جمعی و تلاش گروهی معنا و مفهوم ندارد. در اینجا دیگر اقتصاد جمعی معنا و مفهوم ندارد؛ حرکت جمعی معنا ندارد؛ توسعه معنا ندارد؛ اقتصاد فردمحور می‌شود و چیزی هم عاید مردم نمی‌شود.

تعاونی‌ یک تعریف دیگرش اقتصاد جمعی است؛ در واقع با هم‌افزایی آورده‌های مردم اثر سینرژیکی (برهمکنش عناصر) ایجاد می‌شود و مجموع آن از اصل توابع بیشتر می‌شود. یعنی دیگر ۱+۱ برابر ۲ نمی‌شود بلکه یک عددی فراتر از ۲ است. تعاونی‌ها در اقتصاد اثر سینرژیکی می‌گذارند.  اما چون فرهنگ و اثر جمعی در اقتصاد غیرشفاف ایران مخدوش شده است نه تنها دیگر اثر سینرژیکی را نمی‌بینیم بلکه وارد فاز آثار مضمحله شده‌ایم.  

در بخش کشاورزی، تعاونی‌ها ظرفیت‌های فراوانی برای ایجاد شغل دارند. در همین استان سیستان و بلوچستان کشاورزان گلایه دارند که شکل نگرفتن تعاونی‌ها موجب شده تا آنها زمین‌ها را به حال خود رها کنند و برای یافتن کار به شهرها بروند. این در حالی است که کشاورزان محلی به سیستان‌و‌بلوچستان «هندوستان کوچک» می‌گویند؛ چراکه انواع میوه‌های گرمسیری را در آن کشت می‌کنند. چرا تعاونی‌های کشاورزی مورد غفت قرار گرفته‌اند؟

وقتی توسعه روستایی پایدار مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد؛ کشاورزی ضرر می‌بیند. حتی به توسعه پایدار جهانی هم عمل نکرده‌ایم و خودمان را در آن قالب ندیده‌ایم. توسعه پایدار منطقه‌ای و توسعه پایدار محلی و ناحیه‌ای هیچ کدام تعریف نشده‌اند. برای همین نتوانستیم از مزایای نسبی کشورمان که یکی از آنها کشاورزی است، استفاده کنیم.

در عین حال نه تنها آمایش سرزمینی نداشتیم، بلکه آمایش صنعتی هم نداشتیم و به همین ترتیب آمایش کشاورزی نداشتیم. این یک سوال تخصصی است که در همه جای دنیا  به آن پاسخ داده شده است؛ اما در ایران همچنان در آن درمانده‌ایم و نتوانستیم که با انجام این کارها توسعه پایدار کشاورزی ایجاد کنیم تا تعاونی‌ها حول آن شکل بگیرند.

در ایران حتی «نظام داخل مزرعه» تعریف نشده است. بر مبنای نظام داخل مزرعه باید نقشه‌های کشاورزی (farming map) و سیستم‌های تناوب کشاورزی تهیه شوند تا در نهایت به کشاورزی پایدار (Sustainable agriculture) دست یابیم؛ اما هیچ کدام تعریف نشده‌اند.

تعاونی‌ها مردم را از حاشیه به متن می‌آورند/جایی که باند و باندبازی باشد، تلاش گروهی معنا ندارد

 این در شرایطی است که کشاورزان یکی از موانع پا نگرفتن تعاونی‌های کشاورزی را عدم حمایت دولت‌ها می‌دانند و عموما از این امر گلایه دارند که در مقابل دلالان که محصولات آنها را پایین‌تر از «قیمت تضمینی محصول» می‌خرند، بی‌دفاع، به حال خود رها شده‌اند. پس آنگونه که شما توصیف می‌کنید، تعاونی‌ها هیچ خروجی موثری برای اقتصاد ایران نداشته‌اند و در واقع مولدان توسعه زیرچرخ‌های آن مانده‌اند و مکانیزم تعاونی صرفا ابزاری برای حمایت شعاری است!

در مقابل این وضعیت نه تنها هیچ کاری انجام نشده است، بلکه روز‌به‌روز شاهد عریض و طویل شدن ساختارهای بوروکراتیک هستیم. به جای پرداختن به تعاونی و فرهنگ تعاون، برای وزارتخانه‌ها ساختمان‌های عریض و طویل خریدیم که خروجی در حمایت کشاورزی و صنعت ندارد؛ آن وقت تعاونی چه مفهومی دارد!

اینهاست که به کشور ضربه زده است؛ اینهاست که به اقتصاد ضربه زده است. ما بارها به آقایان گفته‌ایم که ساختارهای مدیریتی باید به صورت سیستماتیک کارآفرین باشند اما کو گوش شنوا.

پس شما می‌گویید که اقتصاد هم سازمان نیافته است و هم اینکه نیروی انسانی در آن نقشی بازی نمی‌کند. اگر مشارکت در این ساختار معنا ندارد پس چرا مسئولان تا این اندازه بر بالا رفتن آمار ثبت تعاونی‌ها تاکید می‌کنند؛ پس کِی قرار است که این ساختارها در اختیار مردم قرار بگیرند؟ اصل ۴۳ قانون اساسی تاکید کرده است که دولت باید وسایل کار را در اختیار همه کسانی که قادر به‌ کارند ولی وسایل آن را ندارند، قرار دهد.  

همانطور که گفتم در چنین فضایی تعاون معنی ندارد و تبعا اصل ۴۳ هم اجرایی نمی‌شود. هم اکنون کشور بیش از هزار و دویست چالش مدیریتی دارد؛ اینها همه حاکی از تحمیل ساختارهای معیوب به اقتصاد و لطمه زدن  به مشارکت همگانی و فرهنگ تعاون هستند که دائم روی آن تاکید دارم. اقتصاد را باید با تعاونی‌ها احیا کرد؛ تعاونی‌های روستایی، مرزنشین، کشاورزی و تولیدی همگی باید به معنای واقعی فعال شوند؛ در واقع اینگونه کیک اقتصاد را به صورت برابر میان همه توزیع می‌کنیم. در حال حاضر انواع و اقسام گروه‌های منفعت‌طلب و ذی‌نفوذ، شریان‌های حیاتی اقتصاد و مجراهای تنفس آن را بسته‌اند و این یعنی کانالیزه شدن گروه‌های مافیایی. به جای این باید به مردم اعتماد کرد و کارها را به آنها واگذار کرد. مسئله‌‌ای که مسئولان باید بفهمند این است؛ در غیر این صورت چرخ اقتصاد نمی‌چرخد.

 همین ساختارهای بوروکراتیکی که شما به آن اشاره می‌کنید موجب شده است که ثبت یک شرکت تعاونی در سیستان و بلوچستان تا یک سال زمان ببرد. در مورد سایر استان‌ها هم تقریبا وضعیت مشابه وجود دارد و ثبت یک تعاونی سه تا پنج ماه زمان می‌برد؛ این امر احتمالا خیلی از کسانی که در پی ثبت تعاونی هستند را از ادامه کار و پیگیری‌های بعدی بازمی‌دارد.

ایراد اصلی و اساسی‌ که با آن مواجه هستیم این است که کلا در حوزه اقتصاد کشور و سهولت فعالیت‌های کارآفرینانه که دیده‌بان جهانی کارآفرینی (Global Entrepreneurship Monitor) شاخص‌های آن را محاسبه می‌کند، وضعیت مساعدی نداریم و از دنیا عقب هستیم. «سهولت دسترسی به کسب و کار» امروز یک اصل  خدشه‌ناپذیر است. در واقع ما به همان اندازه که تعاونی‌ها را در اقتصاد مشارکت نداده‌ایم به همان اندازه هم سهولت کسب و کار را برای آنها ناممکن ساخته‌ایم.

ایران از لحاظ سهولت دسترسی به کسب و کار، سهولت دسترسی به فعالیت‌ کارآفرینانه، سهولت نوآوری و خلاقیت از جهان خیلی عقب است. 

در همه جای دنیا در عرض یک تا دو دقیقه یک شرکت ثبت می‌کنند و بیشتر از این طول نمی‌کشد، سه ماه و پنج ماه و یک سال که جای خود دارد دارد، لذا ما هر چقدر بتوانیم این زمان را کم بکنیم، نرخ فعالیت‌های توسعه‌ای را در کشور افزایش داده‌ایم. اگر بخواهیم یک منطقه را توسعه دهیم، باید زمینه‌های انگیزشی برای راه‌اندازی کسب و کارها و تعاونی‌ها در حوزه‌های مختلف اقتصادی و کشاورزی را افزایش دهیم.

گفتگو: پیام عابدی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز