خبرگزاری کار ایران

ایلنا از معدن "زمستان یورت" گزارش می‌دهد؛

سوگی که همگانی شد؛ نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

سوگی که همگانی شد؛ نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم
کد خبر : ۵۶۹۲۴۴

حادثه معدن زمستان یورت در استان گلستان؛ شهرها و روستاها را محله به‌ محله عزادار کرد و سایه سوگ را تا ابد بر سرشان سنگین کرد. حال کارگران و خانواده‌هایی که از حادثه جان سالم به در برده‌اند، این قصه تلخ را روایت می‌کنند به امید روزهای بهتر برای سیزده هزار معدنچی زغال در کشور و تکرار نشدن حادثه.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند»؛ این نبخشیدن و فراموش نکردن هم بی‌جهت نیست؛ داغ عزیز دیده‌اند و طاقت تازه شدن‌اش را ندارند.

صحبت از ۴۳ خانوار کارگری است که به امید داشتن کار و بهره‌مندی از کمترین دستمزد، فرزندان خود، پدران خود و همسران؛ خود را به دل کوه  فرستادند تا زغال سنگ استخراج کنند؛ آن‌هم مرغوب‌ترین زغال سنگ کشور که انحصار برداشتش در دست «شرکت صنعتی و معدنی شمال شرق شاهرود» است.

 ۱۳ اردیبهشت ماه امسال اما در معدن زمستان یورت آزادشهر که همین زغال‌های مرغوب از آن برداشت می‌شود؛  حادثه‌ای پیش آمد که از حیث هولناکی در رسانه‌ها موجی از تاثر ایجاد کرد؛ طوری که نمی‌توان آن را در  پستوی ذهن بایگانی کرد. ۴۳ کارگر معدن  زیر آوار ماندند و جان سپردند.

 کارگرانی که از این حادثه جان سالم به در بردند و آنها که می‌دانستند اگر آن روز در محل حادثه در تونل شماره یک بودند چه چیزی انتظارشان را می‌کشید، روایت‌هایی در سینه دارند که پس از حادثه و در انبوه خبرهای مربوط به حضور مسئولان برای اظهار همدردی شنیده نشد یا اگرهم شنیده شد صرفا در فضای مجازی ماند و خروجی موثری نداشت.

برای شنیدن این روایت‌های پر از بغض به دل کوه‌ها زدیم؛ جایی واقع در کیلومتر ۱۱ اتوبان آزادشهر به شاهرود‌‌. آفتاب عصر پاییز آهسته آهسته سنگینی‌اش را از کمرکش ارتفاعات منتهی به پنج تونل زمستان یورت برمی‌دارد و سایه‌ها را سنگین و غمبار می‌کند. این غم همه‌ جا بود؛ آن را حتی راننده‌ای که ما را  با یک وانت آبی به بالای کوه می‌برد با خود حمل می‌کرد.

می‌خواهیم قرارداد مستقیم شویم

راننده وانت که همانند سایر ۲۷۰ کارگر این معدن با پیمانکار قرارداد دارد، گلایه‌هایش را از همین کارگر پیمانکاری بودن شروع می‌کند. «بعد از حادثه و قبل از حادثه که ۴۳ نفر  از همکارهامون رو از دست دادیم، پیگیرشدیم تا از زیرنظر پیمانکار خارج بشیم و با شرکت طرف قرارداد شیم.»

کارگران معدن یورت پس از «نحسی ۱۳» که روستاهایشان را محله‌ به‌ محله و روستا‌ به‌ روستا در هفت شهرستان استان گلستان عزادار کرده بود، به این دل خوش کردند که مدیران معدن دلشان بسوزد و با کمی دست‌و‌دلبازی آنها را قرارداد مستقیم کنند تا همانند کارگران معدن البرز شرقی مجموع مزد و مزایایشان به ۲ میلیون تومان برسد.

اما انگار بیش از حد، خوش خیالی به خرج داده بودند؛ چراکه همان دستمزد یک و نیم ملیون تومانی هم همانند گذشته با تاخیر پرداخت می‌شود؛ به گونه‌ای که هرکدام از این کارگران به طور متوسط بین۱۰ تا ۵۰ میلیون تومان از مجموع مزد و مزایای خود طلبکارند. 

سوگی که همگانی شد؛ نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

وعده‌ها زنگار فراموشی گرفته‌‌اند

«امنیت شغلی هم وضعیت بهتری نداره». این را یک کارگر استخراج معدن یورت که در ارتفاعات کار می‌کند و از زور گرد زغال و خستگی، چهره‌ای به سیاهی شب دارد، می‌گوید. تاکیدش هم بیشتر بر این است که وعده‌هایی که برای افزایش طول مدت قرارداد و یک ساله شدن آن دادند، باد هوا بود. «همین حالا هم کارفرما قراردادهای یک‌ماهه با کارگرها می‌بنده؛ اما بعد حادثه به کارگرها وعده قرارداد یک ساله و آبرومندانه رو داده بود که انگار به کل فراموش کرده.»

به اعتقاد این معدنکار، وعده‌های کارفرمای شرکت زغال سنگ شمال شرق مشمول مرور زمان شدند تا زنگار فراموشی بگیرند و بی‌اعتبار شوند؛ چراکه به قول کارگران، بی‌اعتبار شدن و فراموش کردن وعده‌ها، چندان برای کارفرمای یورت مهم نیست. امری که البته برای روایتگر دوم ما چندان هم غریبه نیست.

حرف‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد: «کارفرمای ما انگار کلا بی‌خیاله؛ انگار نمی‌خواد که وجهه‌ی خودش رو پیش چشم کارگرها کمی بهتر کنه؛ هنوز داغ‌ دل ما کارگرا تازه‌ست؛ کاش لااقل یه کم به وعده‌ها عمل می‌کردن».

امیدواری به تکرار نشدن حادثه

آخرین جایی که به آن می‌توان دسترسی داشت تونل شماره ۳ است. تونل‌های بالاتر (A۱ و A۲) به داشتن مسیر غیرقابل دسترسی معروف هستند. کارگرانی که در ورودی تونل ایستاده‌اند دغدغه ایمنی تونل‌ها را دارند؛ برای همین ترس از عفریت مرگ در تونل‌های بالایی و پایینی در لبخندهای تلخشان مشهود است.

«پس از حادثه تا تونستیم و کارفرما همراهی کرد؛ معدن تجهیز شد. امیدواریم که حادثه تکرار نشه. البته این رو هم بگم قبلا تونل‌ها با هم ارتباطی نداشتند اما حالا همه تونل‌ها با دِویل به هم وصل شدن.» این را کارگر تعمیرات که همان حوالی تونل‌های بالا انتظارمان را می‌کشید، می‌گوید.  

دِویل از داخل تونل به طرف بالا حفر می‌شود و هدف از حفر آن؛ تهویه تونل‌ها، ایجاد راه عبور برای افراد و حمل و نقل لوازم است. با وجود حیاتی بودن نقش دِویل، پیش از حادثه در کل این پنج تونل تنها یک دِویل وجود داشت و آن، همان دِویلی بود که از تونل شماره دو به تونل یک می‌رسید.

حرف‌هایش را اینطور ادامه می‌دهد: تنها یک دستگاه «وان‌تِراتور بادی» (دستگاه هوادهی پیشرفته) در تونل شماره یک نصب شده بود. البته وان‌تِراتور نوع برقی هم هست؛ اما چون تونل‌ها برق‌کشی درستی نداشتن پس وان‌تِراتور هم نمی‌تونست کمکی بکنه.

روزِ بدی که دلمان نمی‌خواهد تکرار شود

پس از انفجار یورت ابهام‌هایی درباره کار نکردن دستگاه‌های گازسنج داخل تونل شماره یک وجود داشت که بعدها هم در گزارش هیات تحقیق از حادثه بر کالیبره و به‌روز نبودن این گازسنج‌ها تاکید شد. صحبت درباره به‌روز نبودن گازسنج‌ها را که پیش کشیدم، انگار روز حادثه و مرگ همکارانش که تمام اعضای بدن‌هایشان بر اثر حرارت و آتش انفجار و ماندن زیر زغال‌های گداخته و ذوب شده بود، جلوی چشمش آمد. «روز بدی بود؛ دلم نمی‌خواد تکرار بشه. کسایی از بین‌مون رفتن که دیگه جاشون پرکردنی نیست. برای همین به کارفرما اصرار کردیم و می‌کنیم که ایمنی معدن رو از این به بعد سفت و سخت بگیره.»

همکار دیگرش که برای صحبت کردن دو‌به‌شک است و گوشش را تیز کرده، آرام آرام از بالای تپه‌های مجاور به سمت‌مان می‌‌آید تا اقداماتی که برای ایمن‌سازی تونل‌ها انجام شده‌ را بگوید: «گازسنج‌ها را دوباره تعمیر کردیم تا قابل استفاده بشن. برای همه تونل‌ها، دِویل و وانتراتورهای جدید کار گذاشتیم. برق‌کشی معدن رو از اول انجام دادیم. به هر حال چون با گاز مونوکسید کربن رو‌برو‌‌ایم باید همه موارد رو از اول جدی می‌گرفتیم. ولی حالا شکر خدا اوضاع خیلی بهتره و مثل قبل جای نگرانی نیست؛ اما از قدیم گفتن حادثه خبر نمی‌کنه».

درد مشترک؛ عزای عمومی

آزادشهر (۱۵ نفر)، رامیان (۷ نفر)، سوسرا (۶ نفر)، وطن (۵ نفر)، فارسیان (۲ نفر)، مینودشت (۲ نفر)، گنبد کاووس ( ۱ نفر)، نوده خاندوز (۳ نفر) شاهرود (۲ نفر) کشته‌ها را که برایمان می‌شمارند، پای بیش از ۴۳ خانوار به وسط می‌آید؛ چراکه اکثر اهالی این شهرها خصوصا در رامیان با یکدیگر نسبت خانوادگی دارند. در شهرک «ملچ آرام» رامیان هر هفت کارگر جانباخته در کوچه‌های مجاور هم زندگی می‌کردند پس ناگزیر بودند که عزای عزیزانشان را با هم به اشتراک بگذارند. اینجا حتی مرگ هم به یکسان سهم همه شده است.

سوگی که همگانی شد؛ نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

روایت ناسپاسی‌ها

با «حسن شهمرادی» بردار مرحوم «علی اکبر شهمرادی» در همین جا دیدار می‌کنیم. در شهرک به «حسن آقا» معروف است. کارگر معدن بود و بازنشست شده است. با روی گشاد پذیرای ما می‌شود تا قصه ناسپاسی‌ها و زیرِ وعده زدن‌ها را تعریف کند هرچه باشد برادرش و دامادش «سیدحبیب جاهدی»، هر دو را از دست داده است.

روایتش را با سکوت شروع می‌کند و فکرش را پی انتخاب واژه‌ای هل می‌دهد تا حالش را دقیق وصف کند. «به جز روزهای اول که همه اومدن و وعده دادن و رفتن؛ بعدش سراغی از خانواده‌ها نگرفتن. حتی مدیرعامل شرکتی که معدن یورت رو اداره می‌کنه تنها به یک پیام تسلیت خشک و خالی اکتفا کرد. پس شما بگید تو این وضعیت دل‌مون باید به چی خوش باشه؛ راستش حس می‌کنیم فراموش شدیم.»

از او در مورد معوقات مزدی و دیه و حق مسکنی می‌پرسم که وعده پرداختش را به خانوداه‌ها داده بودند. «معوقات مزدی عزیزان‌مان هنوز پرداخت نشده و تنها دیه ۲۱۰ میلیونی و حق مسکن ۵۰ میلیونی رو گرفتیم اما بگم که دیه جای پدر، بردار، فرزند یا داماد خانوده رو واسه ما نمی‌گیره. حق مسکنی هم که گرفتیم فقط پول خرید یک زمین توی همین شهرستان رامیان می‌شه. اما بازهم می‌گم مشکل ما کنار اومدن با مرگه و اینکه دل‌مون نمی‌خواد بقیه اعضای خانواده‌های ما که توی اون معدن و معادن اطرافش کار می‌کنن به این سرنوشت دچار بشن. البته این رو هم بگم که دادگستری رامیان توی این مدت خیلی با خانواده‌ها همراهی کرده؛ ولی با این وجود، همین حالا هم کلی سوال تو ذهن‌مونه؛ چرا مقصر اصلی حادثه مشخص نشد؟»

سپس سوال‌هایی که خیلی وقت است در ذهنش نقش بسته است را مطرح می‌کند: «چرا تونل حادثه دیده معدن یورت تجهیزات ایمنی و امداد و نجات نداشته؟ چرا هیچ دستگاهی که نشت گاز رو هشدار بده وجود نداشته؟ اصلا رو چه حسابی باید امیدوار باشیم که وضع ایمنی معدن تغییر کرده؛ کسی که قبلا برای اینکار هزینه نکرد، چه تضمینی هست که حالا اینکارو انجام بدن؟»

سوگی که همگانی شد؛ نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

از مسئول ایمنی می‌خواهند صدایش درنیاید

«نجفعلی هدایتی» که از بازنشستگان این معدن است و چند نفری از اعضای خانواده‌اش را در ۱۳ اردیبهشت از دست داده و پیکر چندین نفر از همکارانش را ساعتی پس از حادثه از زیر خروارها زغال و آتش بیرون کشیده است، از زاویه‌ دیگری به دلایل حادثه نگاه می‌کند: «تا زمانی که مسئول ایمنی مجبور باشه که از کارفرما حساب ببره و صداش درنیاد باید هم حادثه به این بزرگی پیش بیاد. مسئله فقط مربوط به یورت نیست. خودم در جوانی تو یکی از این معادن مسئول ایمنی بودم. کارفرما بدون اینکه از من بپرسه چقدر ضوابط ایمنی رو می‌دونی؛ از من خواست این‌کارو واسش انجام بدم. حتی چند دفعه تو تشخیص گازی که تو معدن زغال سنگ منتشر شد، اشتباه کردم و خدا رو شکر می‌کنم که حادثه‌ای پیش نیومد. پس نباید به این راحتی فرد بی‌تجربه رو مسئول ایمنی کرد؛ مسئول ایمنی باید به موقع تخلف کارفرما رو گزارش بده نه اینکه دست روی دست بذاره تا لحظه حادثه».

برای سود بیشتر از هزینه‌های ایمنی می‌زنند

«رسول علیخانی» هم که بازنشسته معدن یورت است و  پسرعمویش را در این حادثه از دست داده است، می‌گوید برای ایمنی معدن یورت هزینه‌ای نشده است: «وقتی انتقاد می‌کنیم؛ میگن معادن زغال سنگ صرفه اقتصادی ندارن و تجهیزشون توجیه‌پذیر نیست. من این سوال رو می‌پرسم که اگر این کار به‌صرفه نیست پس چرا این شرکت در حال کار روی پنج تونل در معدن زمستان یورت و ۵ تونل دیگه در معدن ملچ آرام (اورنگ) هست؟ حتی اگر فرض رو بر این بگیریم که برداشت زغال سنگ به‌صرفه نیست؛ قضیه در مورد این دو تا معدن متفاوته؛ چراکه با کیفیت‌ترین ذغال سنگ‌های کشور رو برداشت می‌کنن و مشتری‌های خودشون رو دارن».

از این جهت است که تاکید می‌کند تمام این توجیهات برای بالا بردن سود و زدن از هزینه‌هایی است که به ناروا اسم‌شان را هزینه اضافه گذاشته‌اند: «کدوم هزینه اضافه؟ به نظر شما مزد کارگر یا تامین امنیت جانی کارگرها با کمترین هزینه برای نصب دِویل، ونتراتور و گاز سنج می‌شه هزینه اضافه که از آن بزنیم؟ همین حالا کارگرانی در معدن یورت هستن که سن بازنشستگی اونا خیلی وقته سر رسیده؛ اما به علت عدم پرداخت ۴درصد هزینه بازنشستگیِ مشاغل سخت و زیان‌آور از طرف کارفرما، بازنشسته شدن اونا هم به حال تعلیق دراومده.»

۱۴۰۰ پرونده شکایت از کارفرمای یورت

«رمضانعلی رجبلو» کارگر بازنشسته معدن زمستان یورت که سابقه فعالیت در شورای اسلامی کار این معدن را دارد هم می‌‌گوید: «حدود ده روز پس از حادثه وقتی به اداره کار آزادشهر مراجعه کردم؛ متوجه شدم ۱۴۰۰ پرونده شکایت در مراجع رسیدگی به شکایات ادارت کار علیه کارفرمای معدن یورت ثبت شده که ۹۰ مورد از آنها مربوط به بازنشستگان بود که البته اول آذرماه رای به نفعشان صادر شد.»

رجبلو البته می‌گوید که علاوه بر کارگران زمستان یورت، کارگران معدن ملچ آرام (اورنگ) که متعلق به همین شرکت است به همه این موارد معترض هستند یعنی هم در حوزه ایمنی، هم در حوزه امنیت شغلی و هم در حوزه معیشت: «مشکلات یکی و دوتا نیست که به سادگی از اونا رد بشیم. اصلا یکی از دلایل پیش اومدن این روزهای پرواهمه برای کارگرها، خصوصی‌سازی معادن هستش. هم معادن و هم صنایع مخابرات وقتی خصوصی شدند این مشکلات براشون تشدید شد البته آهسته آهسته طوری که الان شاهد خفقان خاصی تو جامعه کارگری هستیم و حتی اجازه تشکیل شورای اسلامی کار را در این معدن نداریم.»

در جنگ، ریه‌هایم به اندازه معدن زغال آسیب ندید

وی البته به عنوان یک جانباز شیمیایی ایام جنگ می‌گوید: «زمانی که در جبهه برام این مشکل پیش اومد ریه‌هام به اندازه کار در معدن زغال سنگ آسیب ندید. در نتیجه حق داریم که نگران سلامتی کارگران و پرداخت دستمزد مناسب به آنها باشیم. درنهایت باید بگم که یک کارگر معدن پس از ۲۰ تا ۳۰ سال کار مداوم چاره‌ای جز داشتن قرارداد دائمی رفت و آمد پیش دکترهای ریه، قلب و پزشک اعصاب را نداره.»

خانه‌نشین شدن دو نگهبان

زمانی که از زمستان یورت برمی‌گشتیم خبر شگفت‌انگیزی شنیدیم که نگرانی‌های کارگران این معدن درباره نداشتن امنیت شغلی را بیشتر پیش چشمان‌مان آورد. گویا حضور خبرنگار و عکاس ایلنا در معدن یورت به مذاق کارفرمای آن خوش نیامده و عصر یکشنبه با تماس تلفنی وی، دو نفر از نگهبانان معدن خانه‌نشین شدند. حال این جمله که «شاهد خفقان خاصی در جامعه کارگر هستیم» بیشتر عیان می‌شود.

گزارش: پیام عابدی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز