روایتی از تلاش کارگران پیمانکاری برای ایجاد تشکل صنفی؛
خواستیم آستین بالا بزنیم؛ تبعیدمان کردند
در وزارت کار ما را راهنمایی کردند و گفتند برای ایجاد تشکل اقدام کنید؛ ما هم تصمیم گرفتیم انجمن صنفی تشکیل دهیم. نامهنگاری کردیم و درخواست ایجاد انجمن را در بیست و یکم آبان ماه ثبت کردیم و از آنجا بود که دوباره فشار بر ما سه نفر که عضو هیات موسس بودیم و چند کارگر فعال دیگر شروع شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کارگرانی که بسیارند؛ که قصههایشان شبیه هم است؛ کارگرانی که زیر بار ترس مجبورند خیلی از فشارها را بپذیرند و روایتهایی که تکراریست. طبیعیست وقتی قراردادها، موقت است و هیچ امنیتی وجود ندارد، کارفرما با هزار بهانه میتواند از احقاق حق کارگر جلوگیری کند. و اما این قصه از جایی شروع شد که کارگران پیمانکاری معدن چادرملو در استان یزد، تصمیم گرفتند، مجرایی قانونی برای پیگیری مطالباتشان ایجاد کنند؛ خواستند تشکل داشته باشند.
کارگری که ده سال است در چادرملو راننده آمبولانس است و از اعضای هیات موسس انجمن صنفیست، شروع داستان را اینطور روایت میکند:
«شرکت پیمانکاری ما، ۲۵۰ کارگر دارد. سه ماه پیش، تعدادی از این ۲۵۰ کارگر دور هم جمع شدیم و خواستیم کاری انجام دهیم؛ به این نتیجه رسیده بودیم تا خودمان آستین بالا نزنیم، کسی قرار نیست از حق و حقوق ما دفاع کند. اول، یک گروه تلگرامی درست کردیم و تعداد زیادی از کارگران پیمانکاری جذب این گروه شدند؛ به اصطلاح خیلی توی سر و کله هم زدیم؛ بحث کردیم؛ فکرهامان را روی هم گذاشتیم و با خیلیها هم مشورت کردیم؛ در نهایت فهمیدیم باید تشکل داشته باشیم تا بتوانیم صدایمان را به جایی برسانیم.»
او از نامهنگاریها و شروع یک روند قانونی روایت میکند:
«نیمی از پرسنل امضا کردند و انگشت زدند؛ در نامهای که خطاب به ریاست مجتمع چادرملو نوشتیم، سه خواسته اصلی مطرح شده بود: حسابرسی دقیق و نظارت بر امور، اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و داشتن سه نماینده کارگری؛ مدیریت مجتمع با دو خواسته اول موافقت کرد اما اعلام کرد سه نماینده هرگز؛ فقط میتوانید یک نماینده داشته باشید. پس از آن قرار شد انتخابات را برگزار کنیم.»
از قرار معلوم انتخابات با حضور نماینده حراست و نماینده پیمانکار برگزار میشود؛ اما مدیریت مجتمع اعلام میکند که تعداد نفرات حاضر در رایگیری به حدنصاب نرسیده و انتخابات ملغیست.
کارگر قصه ما، همان کسی که عضو هیات موسس انجمن صنفیست، میگوید: از همان روزهای انتخابات، فشارها به صورتهای مختلف شروع شد؛ میخواستند ما را از راهی که در پیش گرفته بودیم، پشیمان کنند و برگردانند؛ اما چند نفر از ما رفتیم تهران، وزارت کار و دست به دامان وزارتخانهچیها شدیم.
او ادامه میدهد: در وزارت کار ما را راهنمایی کردند و گفتند برای ایجاد تشکل اقدام کنید؛ ما هم تصمیم گرفتیم انجمن صنفی تشکیل دهیم. نامهنگاری کردیم و درخواست ایجاد انجمن را در بیست و یکم آبان ماه ثبت کردیم و از آنجا بود که دوباره فشار بر ما سه نفر که عضو هیات موسس بودیم و چند کارگر فعال دیگر؛ شروع شد....
او از انتقال اجباری و فشار برای لغو انتخابات صحبت میکند و اینکه خواستهاند به هر شکل ممکن از ایجاد تشکل جلوگیری کنند. او میگوید:
«نامه انتقال مرا به واحد دیگری زدند که ۱۵۰ کیلومتر از محل فعلی فاصله دارد و ۳۰۰ کیلومتر دورتر از محل سکونتم است؛ آنهم بعد از اینکه ده سال متوالی به عنوان راننده آمبولانس در همین معدن کار کردهام. برای همکار دیگرم که او هم عضو هیات موسس است، همین شرایط پیش آمد.»
ظاهرا شرکت پیمانکار دو پروژه در دست اجرا دارد؛ یکی در چادرملو و دیگری در گندلهسازی و بعد از ده سال استقرار در چادرملو، حالا میخواهد این دو کارگر را به اجبار به گندولهسازی بفرستد.
عضو هیات موسس میگوید: تمکین نکردم؛ تمکین نکردم چون حرف زور بود؛ بعدِ ده سال حالا که خواستیم یک حرکتی بکنیم، میگویند به ما دو نفر در چادرملو نیازی ندارند؛ تمکین نکردم چون به عنوان نماینده کارگران بایستی زیر چتر حمایتی ماده ۲۸ قانون کار قرار داشته باشیم. از وزارتخانه، نامه بازگشت به کار گرفتم اما از ورود من ممانعت شد؛ در نهایت از من خواستند در خانه بمانم؛ چون قراردادم سیام همین ماه تمام میشود و انتخابات، بیست و پنجم است؛ همکار دیگرم هم همین شرایط را دارد؛ همه تحت فشاریم تا بیخیال تشکل شویم.....
و اما این قصه، روایت دیگری هم دارد؛ پرده دیگر این داستان؛ صحبتهای پیمانکاری است که کارفرمای این ۲۵۰ کارگر است:
کارگران پیمانکاری شما میخواهند انجمن صنفی تاسیس کنند؛ بعد از این تصمیم و اعلام آن، کارگرانِ هیات موسس را مثل این که تحت فشار قرار دادهاید و گفتهاید باید منتقل شوند و از ورودشان ممانعت شده؛ با این هدف که از خیر انجمن صنفی بگذرند. توضیحی در این مورد دارید؟
پیمانکار: هنوز نه انجمنی تشکیل شده بوده که ما نتوانیم جابجایشان بکنیم و نه خبری از تشکل بوده.
انجمن تشکیل نشده اما به اعضای هیات موسس گفته شده از اینجا بروید؛ حکم انتقالشان صادر شده.
پیمانکار: رفتند اداره کار شکایت کردند؛ اداره کار هم طبق اسناد و مدارکی که ما ارائه دادیم، تشخیص داده هیچ کدام از ادعاهاشان سند و مدرک نداشته؛ در نهایت اداره کار، ترک کارشان را رد کرده. این هم طبیعیست؛ وقتی طرف نرفته کارگاه جدید خودش را معرفی کند، اداره کار هم مجبور است ترک کار رد کند.
اینها که میگویند بازگشت به کار گرفتیم، اما از ورود ما به مجتمع ممانعت شد.
پیمانکار: نه حالا دیگر برایشان ترک کار رد شده؛ اتفاقا همین دیروز اداره کار شهرستان، نامه ترک کارشان را فرستاده وزارتخانه؛ ما در دو محل کارگاه داریم؛ یکی چادرملو و دیگری گندلهسازی اردکان؛ وقتی نرفتند خودشان را به گندلهسازی معرفی کنند، مشخص است که معنایی غیر از ترک کار ندارد. کارفرمای چادرملو اعلام کرده دیگر نیازی به این نیروها ندارم.
ده سال آنجا کار کردهاند؛ چطور ناگهان به این نتیجه رسیدند که دیگر نیازی ندارند؟
پیمانکار: ببینید ما قراردادمان به این شکل است که هر وقت کارفرمای یک کارگاه به کارگر پیمانکاری نیاز نداشت، باید به کارگاه دیگر فرستاده شود. انجمن صنفی هم که هنوز تشکیل نشده که اینها مدعی باشند انتقال به خاطر انجمن بوده.
الان شما بین ۲۵۰ کارگر فقط همین دو نفر را نیاز نداشتید و فرستادید گندلهسازی؟
پیمانکار: بله فقط همین دو نفر بودند که کارگاه نیازی بهشان نداشت.
چقدر جالب که این دو نفر عضو هیات موسس تشکل هستند و کارگاه چادرملو دقیقا به همین دو نفر و فقط به همینها نیاز ندارد.
پیمانکار: کدام هیات موسس؟ هیات موسسی که ترک کار کرده، اصلا هیات موسس نیست؛ اصلا تایید نمیشود....
این گفتگو، سوی دیگر ماجرا بود؛ اظهارات پیمانکار که مدعیست نه به خاطر تلاش برای ایجاد تشکل صنفی بلکه فقط و فقط به دلیل عدم نیازست که دقیقا همین دو نفر از محل کارشان به ۱۵۰ کیلومتر دورتر منتقل شدهاند و به نظر میرسد چون به این حکم تمکین نکردهاند و خودشان را به کارگاه معرفی نکردهاند و به قول کارفرما ترک کار کردهاند، بایستی اخراج شوند.
از یک طرف کارگران میگویند بیست و پنجم انتخاباتمان را برگزار میکنیم؛ اما از طرف دیگر کارفرما میگوید هیات موسسی وجود ندارد؛ کدام انجمن صنفی؟
آخرین حرف نماینده کارگران و عضو هیات موسس اینست: در اینجا، در این شهرستان صدایمان به جایی نمیرسد؛ خدا کند وزارتخانه و مسئولان از تهران به دادمان برسند تا به همین راحتی برای پیگیری حق قانونی خودمان، قربانی نشویم.
گزارش: نسرین هزاره مقدم