کارگران پلاسکو بعد از ۲۳۶روز آوارگی چه میکنند:
بعد از حادثه پلاسکو آواره شدیم
در حالی ۲۳۶روز از حادثه پلاسکو میگذرد که هر روز وضعیت ۳۰۰۰ کارگری که سالها در این ساختمان کار میکردند وخیمتر میشود. بسیاری از این کارگران یا دستفروشی میکنند یا بیکارند و یا بیمه بیکاری دریافت میکنند.
۲۳۶ روز از حادثه تلخ آتشسوزی و تخریب ساختان پلاسکو میگذرد. اگرچه هشتم بهمن ماه سال گذشته خاتمه آواربرداری ساختمان پلاسکو اعلام شد اما این تازه آغازی بود برای دربهدری بیشتر کسانی که برای مدتی که میتوان آنرا یک عُمر نامید در طبقات مختلف این ساختمان کار میکردند.
در طی این مدت هر از گاهی صدای اعتراض و تجمع کسبه اجارهنشین و مالکان ساختمان پلاسکو در رسانهها بلند میشود اما در این میان تاکنون از قشری که با کار روزانه خود پلاسکو را اداره میکرد، کمتر خبری شنیده شده است؛ کارگران ماهری که تا روز ریزش پلاسکو در جای جای این ساختمان شاغل بودند و از فردای این اتفاق به بیکارانی تبدیل شدند که برای تغییر سرنوشت خود چارهای نمیبینند جز آنکه منتظر وقوع معجزه بمانند.
در ساختمان پلاسکو تا روزی که دائر بود، دستکم سه هزار کارگر در نزدیک به ۶۰۰ واحد کارگاهی و تجاری مشغول کار بودند، در جریان حادثه آتشسوزی، قسمت جنوبی پلاسکو تخریب و در نتیجه تمامی فعالیتها در این ساختمان متوقف شده و درست از همین زمان است که دیگر هیچکس از سرنوشت آنهایی که زمانی در پلاسکو کار میکردند، خبری ندارد حتی دوستان و همکارانشان.
در ادامه این گزارش با تعدادی از این آوارگان گفتوگویی انجام دادهایم که از وضعیت نابسامان زندگی خود بعد از روز واقعه میگویند.
اگر کار سراغ داری حتما خبرم کن/ گاهی هزار تومان هم درآمد ندارم
«فاضل» یکی از کارگران ساختمان نابود شده پلاسکو است که شماره تلفنش را به واسطه یکی از کسبه خیابان جمهوری بدست میآوریم، او میگوید: «همه ما پس از حادثهای که برای پلاسکو پیش آمد آوراه شدهایم. چند روز بعد از حادثه چون پولی نداشتم، اتاقی که در تهران اجاره کرده بودم را به مقصد خانه پدری در اسلامشهر ترک کردم ولی اینجا هم هیچ خبری نیست. بسیاری از روزها حتی نمیتوانم هزار تومان درآمد داشته باشم».
فاضل که در جریان فاجعه پلاسکو به غیر کارش، یکی از بستگانش را نیز از دست داده، ادامه میدهد: «من به همراه برادر و پسرعمهام که در حادثه پلاسکو جان خود را از دست داد، حدود ۱۵ سال پیش به تهران آمدیم. من با چرخ بارها را جابهجا میکردم و با پرداخت ماهیانه ۴۰ هزار تومان خودم را بیمه کرده بودم ولی حالا که به آینده نگاه میکنم هیچ امیدی به ادامه زندگی ندارم».
او در مورد وضعیت دیگر همکارانش میگوید: «آنها هم وضعیت بهتری نسبت به من ندارند. بعد از حادثه آنهایی که فن و حرفهای میدانستند رفتند در کارگاههای دیگر به چرخکاری، برشکاری، اتو زنی و... مشغول شدند ولی همه سرمایه من آن چرخی بود که زیر آوار از بین رفت».
ظاهرا با همه این اتفاقات فاضل سعی میکند تا به آینده امیدوار باقی بماند: «هر روز منتظرم که کسی از تهران با من تماس بگیرد و برای کار از من دعوت کند. هنگامی که شماره شما را دیدم فکر کردم روز موعد فرا رسیده است و من به تهران بازخواهم گشت ولی گویا بازهم باید منتظر بمانم. برایم فرقی نمیکند، اگر کاری برای من دارید همین حالا اسلامشهر را ترک میکنم.»
میخواهم صد کارگر جذب کنم/از وضعیت کارگرانم بیخبرم
«مختار» چهل و پنج ساله یکی از اجاره نشینان پلاسکو بود که در جستجوی کارگران سابقش با او تماس میگیریم، او میگوید: «در کارگاهی که در پلاسکو داشتم به صورت مستقیم چهار نفر کارگر حضور داشتند، غیر مستقیم هم با حدود چهل کارگر سروکار داشتیم اما حالا تنها از وضعیت دو نفر آنها خبر دارم».
وی با ابراز تاسف از پیگیری مسئولان ادامه میدهد: «بعد از حادثه چند مکان را برای جایگزینی به کسبه پلاسکو معرفی کردند ولی به نظرم تنها برای رفع مسئولیت بود. در این شهر همه میدانند که ما در پلاسکو کار تولیدی میکردیم ولی مسئولان «مجتمع نور» (مجتمعی در تقاطع خیابان ولیعصر (عج) - طالقانی) را به ما معرفی کردند. در حالی که آنجا ساختار فروشندگی دارد و ما به عنوان یک تولید کننده نمیتوانیم آنجا مشغول به کار شویم.»
او با تشریح وضعیت کنونی خود و کارگرانش عنوان میکند: «به همراه دو کارگری که بیست سال است با ما همکاری میکنند یک واحد کارگاهی در بازار تهران اجاره کردیم و مشغول به کار شدیم. در میان کارگران ما تنها این دو نفر بیمه بودند. از وضعیت باقی کارگران اطلاعی ندارم، تنها شنیدهام که بسیاری از آنها یا بیکارند یا با دریافت حقوق ۷۰۰، ۸۰۰ هزار تومان به سمت مشاغل غیرتخصصی رفتهاند.»
مختار در همین رابطه اضافه میکند: «قدرت جذب کارگر دیگری نداریم زیرا وضعیت خودمان هم مشخص نیست. در این بازار چه کسی بدش میآید با صد کارگر کار کند و به همان اندازه درآمد داشته باشد ولی با کدام سرمایه؟ استخدام کارگر بیشتر به معنی داشتن پول برای سرمایه گذاری است، همه زندگی ما در پلاسکو از بین رفت. تمام قولهایی که برای پرداخت وام به ما دادهاند در حد حرف باقی ماند، مگر میتوان روی حرف کسی حساب باز کرد؟»
هیچ منبع درآمدی ندارم/ کسی دلش برای ما نمیسوزد
«حسین» یکی دیگر از کارگرانی ماهری است که زمانی جزء چرخکاران (استاد کار با چرخ خیاطی) ساختمان پلاسکو بود و برای مدتی پیش مختار کار میکرد، او میگوید: «بعد از حادثه آنهایی که بیمه اجباری بودند، سر ماه بیمه مقرری بیکاری دریافت میکنند ولی امثال من که بیمه نبودیم هیچ منبع درآمد ثابتی نداریم. چهارده سال در پلاسکو کار کردم ولی هیچکس مرا بیمه نکرد. آن موقع دستم هم به جایی بند نبود چه برسد به حالا، تنها امیدم این است که شاید کسی بتواند برایم کاری دستو پا بکند.»
او ادامه میدهد: «بعد از حادثه پلاسکو بهدلیل نزدیکی با عید نوروز تعداد زیادی از کارگران پلاسکو در کارگاههای دوخت لباس کار خود را ادامه دادند ولی بعد از تحویل سال نو بیشترشان بیکار شدند و هر کدام دوباره سرگردان شدند»
این چرخکار به تشریح وضعیت کاری خود میپردازد و اضافه میکند: «بعد از عید چند ماهی بیکار بودم و اکنون دستفروشی میکنم. چند ماهی خبرهای پلاسکو را دنبال میکردم ولی به نظرم آبی از جایی گرم نمیشود. آن دوستانی که دست به اعتراض زدهاند هم تلاش بیهوده میکنند بعید میدانم در این گور که بالای آن شیون سردادهاند، اصلا مردهای خوابیده باشد.»
وی ادامه میدهد: «در شبکههای اجتماعی با تعدادی از همکارانم در ارتباط هستم برای همین است که میگویم اکثر آنها از بیکاری رنج میبرند مگر آنهایی که بیمه بیکاری دریافت میکنند و یا معدود کسانی که توانستند در کارگاههای خیاطی کاری برای خود دستوپا کنند.»
حسین با انتقاد از سیاستهایی که مسئولان در قبال پلاسکو در پیش گرفتهاند میگوید: «ما همواره میبینیم که همه جا حرف از حمایت از تولید ملی است. چه کسی محصول ایرانی تولید میکند؟ من و امسال من با توجه به حرفهای که داریم در خیابانها به دنبال کار روز مزد هستیم. اگر واقعا همتی وجود دارد راه اندازی کارگاههای پلاسکو در محلی مناسب کار سختی نیست ولی هیچکس دلش برای ما نمیسوزد.»
گزارش: سیاوش پورعلی