ایلنا گزارش میدهد؛
«انفجار یورت» زخمی که مرهم نمیپذیرد
معدنکاران زغالسنگ در معدن زمستان یورت غربی آزادشهر، جان باختند؛ کارگرانی که چندماهی بود مطالباتشان پرداخت نشده بود، دستمزد نگرفته بودند ولی در سخت ترین شرایط با حداقل دستمزد کار میکردند؛ روزی حداقل ۱۲ ساعت آنهم حدود دوکیلومتری اعماق زمین.
ایلنا: می گویند فاجعه وقتی که زیاد تکرار میشود، دیگر فاجعه نیست؛ روزمرگی است. فاجعه، تکرار که شد، دیگر فقط یک اتفاق روزمره است با چاشنی تلخ و نادلچسبِ بیتفاوتی. نیمروز چهارشنبه (سیزدهم اردیبهشت) هنوز زمان زیادی از حادثه بهتآور و پر از اندوهِ پلاسکو نگذشته بود که خبر یک انفجار در استان گلستان، داغ جمعی ملت را تازه کرد و این بار باز هم کارگران قربانی شدند؛ معدنکاران زغالسنگ در معدن زمستان یورت غربی آزادشهر، جان باختند؛ کارگرانی که چندماهی بود مطالباتشان پرداخت نشده بود، دستمزد نگرفته بودند ولی در سخت ترین شرایط با حداقل دستمزد کار میکردند؛ روزی حداقل ۱۲ ساعت آنهم حدود دوکیلومتری اعماق زمین.
تا خبر را میشنویم، گوشی را برمیداریم و به کارگران زنگ میزنیم؛ به آنها که بارها و بارها با ایلنا تماس گرفته بودند و از عقب ماندگیهای دستمزدها گفته بودند؛ از اخبار تجمع گفته بودند و از بدعهدیهای کارفرمای خصوصی معدن. اما تماس بی پاسخ میماند: مشترک مورد نظر قادر به پاسخگویی نیست؛ مشترک مورد نظر زیر آوار گیر کردهاست؛ صدای گرم و مهربان آنورِ خط خاموش است و این یعنی شروع فاجعه...
روایتها از زمان شروع حادثه متفاوت است؛ به طور رسمی شروع انفجار ، حدود ساعت ۱۲ اعلام شد اما روایت کارگرها از شروع حادثه متفاوت است. آنهامیگویند آتشسوزی کمی بعد از ساعت نُه صبح رخ داد؛ کارفرما نمیخواست خبری به بیرون درز کند؛ میخواست یک جوری، جمع و جورش کند که نشد و در نهایت، پای خبر به رسانهها کشیده شد، نیروهای امداد حاضر شدند و فاجعهای شد در ابعاد ملی. معدن زغالسنگ، کارگران را به کام مرگ کشیده بود.
شش روزِ تمام عملیات امداد و نجات به طول انجامید؛ در نهایت، امروز، دوشنبه (هجدهم اردیبهشت) عملیات به نقطه ای رسید که میشود گفت: نقطه پایان تلخ؛ نقطه پایان برای یک تراژدی... سرجمع، ۳۵ پیکر بیجان در تونل منفجر شده، پیدا شد؛ ۲۱ پیکر همان شب حادثه، یک پیکر، دو روز بعد و در نهایت شش روز بعد یعنی امروز، ۱۳ پیکر دیگر. هنوز هم مسئولان به طور قطع نمیتوانند بگویند که دیگر نیاز به تجسس نیست؛ ستاد بحران استانداری گلستان، اعلام کردهاست که هنوز تجسس ادامه دارد؛ چرا که ممکن است اجساد احتمالی زیر آوار محبوس مانده باشند. میگویند هنوز تعدادی آن زیر گیر کرده اند.
از ساعات اولیه حادثه، اخبار متناقضی به بیرون میآمد؛ آمار دقیقی از تعداد کارگرانی که محبوس شده بودند، وجود نداشت، میگفتند حداقل پنجاه نفر آن زیر گیر کردهاند؛ بعد گفتند چهل نفر و آخر سر گفتند همان سی و پنج نفر؛
برمیگردیم چند روز عقبتر؛ به روز وقوع حادثه و قدم به قدم جلوتر میآییم تا ببینیم در این چند روز چه گذشت؛ اظهارات مقامات چه بود و روایات از کجا سردرآورد...
از ساعات اولیه حادثه، اخبار متناقضی به بیرون میآمد؛ آمار دقیقی از تعداد کارگرانی که محبوس شده بودند، وجود نداشت، میگفتند حداقل پنجاه نفر آن زیر گیر کردهاند؛ بعد گفتند چهل نفر و آخر سر گفتند همان سی و پنج نفر؛ مشخص شد که اصلا لیست دقیقی از کارگران مشغول به کار در معدن زمستان یورت غربی وجود نداشته؛ کارفرما و مسئول شیفت هیچ آمارگیری دقیقی انجام نداده بودند. به خصوص، هیچ آمار دقیقی از کارگران پیمانکاری معدن وجود ندارد. در مورد علت حادثه هم ابهامات بسیار بود و البته هنوز هست، در مقطعی همان اول کار، از خطای انسانی صحبت کردند و گفتند کارگر مقررات را زیر پا گذاشته چون باتری دیزل را سرخود عوض کرده، اما بعد این ادعا هم واهی درآمد؛ معدن، ضعف ایمنی داشته، قواعد حفاظت و بهداشت کار رعایت نشده؛ گازسنجی انجام نشده و آن اتفاقی که افتاده، این است: تراکم بیش از حد گاز متان به انفجار انجامیده.... شهرام غریب، کارشناس ارشد ایمنی در این مورد میگوید: گاز متان گازی است بسیار قابل انفجار؛ گازی است که سمی نیست ولی با افزایش حجم آن، به شدت درصد اکسیژن پایین میآید و جای اکسیژن را میگیرد. حالا این گاز وقتی تجمع پیدا میکند، در اصطلاح ایمنی، ایجاد ابر میکند و آماده انفجار میشود. ببینید در یک چنین محیط هایی وقتی که وجود گاز متان هست، باید در هر نوبت به وسیله دستگاههای گازسنج، قبل از شروع کار و حضور نفرات، یعنی قبل از آغاز هر شیفت کاری، گازسنجی انجام شود. پس نتیجه خیلی ساده و سرراست است: انفجار نتیجه قصور کارفرمای بخش خصوصی معدن زمستان یورت است.
و اما این کارفرمای خصوصی کیست؟ اسناد حکایت از این دارد که مدیران معدن زمستان یورت از سوی یکی از هلدینگهای وابسته به یک نهاد انقلابی منصوب شدهاند. اسناد میگوید که بعد خصوصیسازی، معدن را به یک نهاد انقلابی واگذار کردهاند؛ این معدن تحت پوشش شرکت صنعتی و معدنی شمال شرق شاهرود است که حسب گزارش ۱۳ /۲/ ۹۶ هیات مدیره این شرکت سه عضو از پنج عضو هیات مدیره آن به شرکتهای زیرمجموعه هلدینگ توسعه معادن روی ایران تعلق دارد. کارفرمای خصوصی این معدن، در طول سالها به اعتراضات کارگران بی توجه مانده است و این مساله، این بی تفاوتی به مطالبات و منافع کارگران، دلیل اصلی فاجعهای است که به هر شکل نتوانستند از بروز آن جلوگیری کنند.
آن روزها که هنوز از شبکههای مجازی خبری نبود، نه پُروفایلی سیاه شد و نه پُستی در ماتم کشته شدگان معدن سنگرود لایک خورد.
بعد کم کم جنازه ها را بیرون میآورند و به تدریج تحویل خانوادهها میدهند؛ خانوادههای داغدار و زخمخورده هیچ مرهمی بر دردهایشان نمییابند. شاید فقط ابراز همدردی ها بتواند کمی از دردها بکاهد؛ خانوادههای کارگران جانباخته معدن سنگرود با بازماندگان حادثه یورت ابراز همدردی کردند؛ در پیامی که به همین منظور فرستادند، نوشتند: «ما هم طعم تلخ مصیبت انفجار معدن را که موجب کشته شدن مردان نانآور دستکم ۲۰ خانوار شد را چشیدهایم و در این لحظات جانکاه آرزوی صبر وشکیبایی از خدا برای شما عزیزان را داریم. ۲۱ سال قبل بود که خبر انفجار معدن ذغالسنگ سنگرود رودبار دهان به دهان چرخید؛ در این حادثه ۲۰ کارگر کشته و حدود ۵۰ کارگر دیگر مجروح شدند. آن روزها که هنوز از شبکههای مجازی خبری نبود، نه پُروفایلی سیاه شد و نه پُستی در ماتم کشته شدگان معدن سنگرود لایک خورد. اما دلهای نگران هزاران کارگر چشم انتظار پدر کارگری بودند که به عمق معدن رفته و خبری از سلامتش نبود و همه پرسان پرسان جویای حال عزیزانشان بودند.» درد مشترک، قلبها را به هم نزدیک میکند؛ این درد مشترک، کم دردی نیست...
همدردیها زیاد است اما رسانه ملی باز هم سکوت میکند؛ گویی حادثهای که دور از پایتخت رخ داده، برایشان آنقدر اهمیت ندارد که بخواهند چند روزی، یا حداقل چند ساعتی، پخش برنامه های شاد و شوهای رنگارنگ تلویزیونی را متوقف کنند. به زیرنویس و ارائه گزارش از حادثه در شبکه خبر اکتفا میکنند.
روزهای بعد حادثه، مسئولان به محل حادثه میشتابند؛ اول مسئولان وزارت کار و خود وزیر به محل حادثه میروند، یکشنبه خود رئیس جمهور، به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور به محل حادثه میرود و با داغدیدگان دیدار میکند؛ طبیعی است که با حجم بالای آوار و خرابی و داغ، نمیشد انتظار داشت که این دیدارها در جوی کاملا دوستانه و پر از اعتماد و محبت دوطرفه برگزار شود؛ کارگران بازمانده و خانواده ها از دردهایشان با رئیس قوه مجریه گفتند و از زخمهایی که هنوز آنقدر تازه است که هیچ مرهمی نمی پذیرد.
این حضور را می شود به فال نیک گرفت؛ می شود مثبت تفسیر کنیم، اما فقط کاش سرآغازی باشد برای رسیدگی به احوال بازماندگان و کشف علت وقوع حادثه و تنبیه مقصرین و مسببین؛ کاش راهی باز شود برای رسیدن به سه هدف اصلی کمیتههای حقیقت یاب حادثه: حل مساله بیمه و خسارت بازماندگان، کشف علت حادثه و از همه مهمتر اقدام برای تجهیز و ایمنی معادن پرخطر کشور، علی الخصوص در بخش خصوصی. کمیته هایی که همانطور که فعالان کارگری خواسته اند نه تنها باید از مسئولین ایمنی و کارشناسان برای حضور در آنها دعوت شود، بلکه خود کارگران و نمایندههای تشکل های کارگری بایستی در آنها حاضر شوند؛ چرا که این حادثه، یک حقیقیت عریان را از همیشه عریانتر کردهاست: اگر کارگران موقت و پیمانکاری، آنهم در مشاغل سخت و پرخطر مانند معادن بتوانند تشکلهای مستقل و پرقدرت ایجاد کنند، اجحاف کارفرمایان به جایی نمی رسد که به این راحتی، جان کارگران، قربانی شود.
طبیعی است که کارگران دلخور باشند؛ طبیعی است که خانواده های داغدیده، در این شرایط حاضر به شنیدن نباشند؛ کارگرانی که بارها از دست کارفرمای خصوصی به ستوه آمده اند و تجمع کرده اند ولی صدایشان به جایی نرسیده؛ کارگرانی که یکی از آنها به نمایندگی از جمیع داغداران خطاب به رئیس جمهورمیگوید: پارسال آمدیم فرمانداری ۱۴ ماه حقوق نگرفته بودیم، آمدیم فرمانداری اعتراض کنیم، من ۲۰ میلیون تومان از این شرکت طلب دارم، ولی ده هزار تومان پول در خانه ام نیست بچه ا م را ببرم دکتر. چرا برای مردگان ما، تشییع جنازهشان این جوری شد، ساختمان پلاسکو ۱۴ نفر مردند؛ این جا ۴۰ نفر مردند، این تشییع جنازهشان چی شد، این مادرها را نگاه کن....
گزارش: نسرین هزاره مقدم